اخبار اقتصادی

راغفر: اقتصاد ضعیف از علل سقوط اسد بود/ اطرافیان پزشکیان برای گران‌سازی آمار غیرواقعی به او می‌دهند

خبرگزاری خبرآنلاین

امیرعباس آذرم‌وند: از آغاز جنگ داخلی سوریه تا امروز بیش از یک دهه می‌گذرد و در این سالها بارها حکومت بعث سوریه تا مرز سرنگونی رفت اما توانست بر اوضاع مسلط شود و باقی بماند. اعتراضات چند روز اخیر اما توانست کار ناتمام مخالفان بشار اسد را به اتمام برساند. سقوط «جمهوری عربی سوریه» آن‌قدر سریع بود که برخی آن را با قدرت گیری طالبان در افغانستان مقایسه می‌کنند.

بیشتر بخوانید:

مساله ناترازی‌ها بسیار جدی است/ راغفر:‌ دولت نباید اجازه شکسته شدن انحصار فروش نفت را بدهد

پیش‌بینی یک کارشناس از وضعیت اقتصاد ایران در ۱۴۰۴ / افقه: ورود به تغییر قیمت بنزین به صلاح نیست

یارانه پنهان واقعیت دارد؟/ فیاضی:‌ بنزین ارزان نیست، «ریال» ارزان می‌شود

سرنگونی یک رژیم، بحثی سیاسی است که اقتصاد نیز بر روند آن تاثیرات خاص خود را دارد. سرنگونی یک حکومت متحد می‌تواند جهت‌گیری‌های جمهوری اسلامی را در سطح منطقه تغییر دهد ولی می‌تواند بر تصمیم‌گیری‌های اقتصادی نیز موثر باشد. اینکه چگونه یک حکومت با سابقه نیم قرن نمی‌تواند یک بحران را پس از ۱۳ یا ۱۴ سال برطرف کند و بر تبعات جنگ داخلی خود فایق آید، یک سوژه مهم برای صاحب نظران خواهد بود. به ویژه آنکه حکومت بعثی سوریه، در یکی دو دهه ابتدای قدرت گیری خویش نقش موثری بر پیشرفت زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی سوریه داشت اما این حکومت پس از نیم قرن چنان سطحی از ناکارآمدی را از خود نشان داد که مخالفان نه چندان خوش‌نام آن راحتتر از انتظارات حتی متحدان آن، پایتختش را تصرف کنند. 

حسین راغفر، تحلیلگر اقتصادی است که در گفتگو با خبرآنلاین به بررسی درسهای سرنگونی بشار اسد در سوریه پرداخت. وی معتقد است اگر منابع کشور برای رفاه مردم هزینه نشود، بحرانها در هر کشوری تشدید می‌شود. به گفته این کارشناس اقتصاد کلان با خروج نظامی‌ها و امنیتی‌ها از اقتصاد می‌تواند زمینه‌های ثبات در ایران تقویت شود. اتفاقی که در سوریه نیفتاد و حکومت به جای مردم تنها به نظامیان اتکا کرد. 

مشروح این گفتگو را می‌توانید در ادامه بخوانید.

سرنگونی سریع حزب بعث سوریه به رهبری بشار اسد حیرت  بسیاری را برانگیخت. ریشه این فروپاشی را در چه می‌بینید؟

حکومت اسد حکومتی بود که در اداره اقتصاد سوریه بسیار ناامیدکننده و ضعیف عمل کرده بود. آنها به جای مردم، بر نظامیان تکیه کرده بودند. آنها هم در روزهای سخت به سرعت تسلیم شدند و مخالفان آنها به سرعت شهرهای اصلی را گرفتند. از زمان آغاز جنگ داخلی سوریه مناطق نفت خیز این کشور از دست حکومت بعثی خارج شد و ایالات متحده تمام نفت آنها را مصادره کرده بود که موجب تضعیف بنیه اقتصادی سوریه شد. کشوری که در یک جنگ داخلی بخش مهمی از زیرساختهایش از دست رفته بود و در دوره بازسازی از داشتن درآمدهای نفتی خویش محروم شد.

پیامد این اتفاق چیست؟

ایالات متحده در پی تقویت پایه های خویش و تامین امنیت اسراییل است. آنها از این فرصت به دست آمده نهایت استفاده را خواهند کرد و گرچه تحریر الشام گفته می‌خواهد فرایند انتقال قدرت را با مشارکت مردم انجام دهد در لیست تروریستی ایالات متحده قرار دارد.

اسراییل هم که از این هرج و مرج بی نصیب نخواهد بود. همین امروز شنیدیم که دوباره به لبنان حمله کرده و می‌خواهد پایه‌های خود را مستحکم‌تر کند. به نظر من فشارها به حزب الله لبنان بیشتر می‌شود ولو آنکه نابودی حزب‌الله ممکن نباشد اما امریکا مایل است حزب الله تبدیل به یک گروه صرفا سیاسی شود. اخبار مختلفی شنیده می‌شود که عربستان سعودی می‌خواهد به آمریکا پایگاهی در مرز با یمن بدهد برای سرکوب حوثی‌ها. تحلیلهای عمومی که وجود دارد بیشتر نشان می‌دهد که بی‌ثباتی‌های منطقه‌ای تشدید خواهند شد.

ایران چقدر باید نگران باشد؟

امریکا می‌خواهد جبهه مقاومت را تضعیف کند و طبیعتا تنها به متحدان ایران نخواهد پرداخت. دونالد ترامپ که تا چند روز آینده به کاخ سفید می‌رود با صراحت گفته که ایران را دوباره زیر فشار حداکثری خواهد بود و قصد دارد چنان تحریمهایی اعمال کند که دسترسی به منابع نفتی به حداقل برسد. به باور من باید در این شرایط در ایران یک بازبینی عمیق در مورد ساختارهای اقتصادی داشته باشیم. بخش خصوصی امکان حضور در عرصه را داشته باشد. باید آموخت که تنها با تکیه به مردم خود و توان داخلی است که زمینه پیشرفت و حفظ امنیت وجود دارد. با تبعیض‌های ناروا و نابرابری‌های گسترده نمی‌توان انتظار یک وضعیت باثبات را داشت آن هم وقتی این بی عدالتی‌های بزرگ همگی نتیجه سیاستهای اقتصادی حاکم است.

کشور ایران باید توان خود را بازیابی کند، از فرار مغزها و سرمایه‌ها با ایجاد شرایط بهتر در داخل پیشگیری کند تا بتوانیم بر مشکلات پیش رو فائق آییم.

متاسفانه حضور دولت و بخش شبه دولتی یا همان خصولتی‌ها در دو دهه گذشته در اقتصاد افزایش یافته است . حضور این نهادها در اقتصاد هیچ توجیهی ندارد. ثمره این اتفاق با فرار چشمگیر سرمایه های بخش خصوصی بوده در حالی که با سالم سازی فضای اقتصادی می‌شود به بازگشت سرمایه‌ها فکر کرد.

موانع سرمایه‌گذاری (داخلی و خارجی) به همین موضوع بر می گردد؟

مانع سرمایه گذاری خارجی البته تحریم‌ها و بحرانهای مختلف سیاسی و نظامی است. اما مانع سرمایه‌گذاری داخلی یا بهتر است بگویم عامل فرار سرمایه‌های بخش خصوصی همین است.

اظهارات مقامات مختلف از جمله دولتمردان نشان می‌دهد که گران‌سازی یکی از سیاستهای در دست آنها است. این اقدامات تنش‌های داخلی با مردم را تشدید نمی‌کند؟

قطعا چنین است که گفتید. یعنی این اقداماتی که اکنون حرفشان مطرح است و به نظر می‌رسد در دستور کار هم دولت  قرار گرفته، در همان گام نخست به افزایش قیمت‌ عموم کالاها و به طور خاص حامل‌های انرژی و ارز می‌انجامد.

این جهت‌گیری چرا تغییر نمی‌کند؟

من این را هم ثمره حضور نگروه های ذینفع در اقتصاد می‌دانم. گران‌سازی تحت هر عنوان و با هر نامی، گفتمان مطلوب همین نهادهایی است که به جای تقویت ثبات و امنیت خودشان برنده تشدید نابرابری‌ها شده‌اند.

عده‌ای معتقدند که نرخ فعلی دلار هم کمتر از نرخ واقعی آن است. چنین نیست؟

به هیچ وجه. نرخ واقعی دلار باید به مراتب کمتر از نرخ فعلی (۷۰ تا ۷۲ هزار تومان)‌ باشد زیرا تنها در سال گذشته درآمدهای ارزی کشور ۸۰ تا ۱۰۰ میلیارد دلار بود. درواقع اگر نهادهای پرقدرت اراده نمی‌کردند امسال باید دلار ارزان می‌شد اما نشد. این وضعیت زمانی تغییر می‌کند که منتفعین و برندگان آن را شناسایی کنیم. این کاری است که باید نهادهای امنیتی انجام دهند ولی امروز خودشان در حال سود کردن از این وضعیت هستند پس از وظایف ذاتی خودشان هم چشم پوشی می‌کنند.

برای خروج نهادهای پر قدرت از اقتصاد و همین طور کنار گذاشتن اقداماتی که به گرانی منجر می‌شود، دولت چه باید بکند؟

من فکر نمی‌کنم دولت امروز این قدر اراده و اقتدار داشته باشد که بتواند چنین کند. اصلاحات مورد بحث در دست دولت یا مردم نیست به عزمی فراتر از سه قوه کشور نیاز دارد.

آقای پزشکیان می‌گوید ۱۵۰ میلیارد دلار (بیش از کل نقدینگی موجود در کشور) به مردم یارانه پنهان پرداخت می‌شود و به این شکل به زمینه‌سازی افزایش قیمت بنزین پرداخت. چنین چیزی چقدر واقعی است؟

آقای پزشکیان این حرفها را از اطرافیانش شنیده است و مسئول این اظهارات همان کسانی هستند که این حرفهای غیرواقعی را می‌زنند. کاش مدعیان چنین استدلالهایی می‌آمدند در سطح عمومی با مخالفان این عددسازی‌ها بحث کنند تا مشخص شود برای گران کردن چه بهانه‌های بی پایه‌ای می‌آورند.

این آمارها اغراق آمیز و جهت توجیه اقدامات زیان باری مانند افزایش نرخ حامل‌های انرژی است. متاسفانه آقای پزشکیان به این صحبتها ادامه داده و حتی در دانشگاه شریف هم دوباره آن را تکرار است. این اظهارات تکراری است و از اتفاق تکراری نمی‌شود نتیجه متفاوت گرفت.

۲۲۳۲۲۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا