کفن، آگهی فوت، و شمعی روشن؛ اینجا مجلس ترحیم تلویزیون است/ صحبتهای جبلی چه معنایی دارد؟
این که یک برنامه سیاه، پنج بار در تلویزیون پخش شده و در بار ششم مورد توجه و اعتراض قرار میگیرد، اتفاقاً نشان میدهد مجلس ترحیم آن رسانه به درستی در شبکه افق برگزار شده است.
رئیس محترم تلویزیون ایران، ضمن واکنشی مناسب و بیان اعتراض درباره اهدای کفن به میهمانان در یک برنامه در شبکه افق، به یک موضوع دیگر نیز اشاره کرده است.
به گزارش سرویس فرهنگی تابناک، جبلی، رئیس صدا و سیما، درباره برنامه شبکه افق که در آن به میهمانان کفن، آگهی فوت میهمان و شمع میدادند تا عکسالعمل آنها را ببینند، گفته است: این برنامه پخش شده و تمام شده است. تاکنون شش بار بازپخش شده و این بار ششم بوده که مورد توجه قرار گرفته است.
باید به اظهارات آقای جبلی این را هم اضافه کرد که حتی ششمین تکرار پخش این برنامه هم قرار بود دیده نشود و به مدد فضای مجازی و برخی کلیپهای این فضا بود که باعث شد یک برنامه رسانه ملی مورد توجه قرار گیرد.
این نشان میدهد که تلویزیون با پخش برنامه هایی در همین تراز، در بخش نخبگانی واقعاً بیننده ندارد و همان آسیب کاهش مخاطبان رسانه ملی، بر اثر سیاستهای عجیب و غریب آن، مدتهاست که رقم خورده است.
دیده نشدن برنامهای اینچنین عجیب و سیاه در پنج مرحله قبلی پخش و دیده شدن آن در بار ششم، آن هم با هندل شدن موضوع در فضای مجازی و استمداد از آن، باید تصمیمگیران رسانه ملی را به تأمل وا دارد.
واقعا دنبال چه هستید؟
برنامههای تلویزیونی در اصل بهعنوان یکی از ابزارهای پرمخاطب برای انتقال پیامهای فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی، همواره نقشی کلیدی در شکلدهی به افکار عمومی ایفا میکنند. اما در این میان، برخی تولیدات تلویزیونی بهویژه در حوزههای گفتگومحور و سرگرمکننده، با انتخابهایی نادرست نه تنها به تحلیلهای سطحی و غیرمؤثر پرداختهاند، بلکه بهطور آشکار به دستاوردها و تلاشهای افرادی که برای پیشرفت کشور تلاش میکنند، توهین کردهاند.
یکی از این برنامهها، در اقدامی سؤالبرانگیز و تأسفآور، با قرار دادن کفن و آگهی ترحیم در جعبهای که به مهمانان خود داده بود، سعی در نمایش طنزگونهای از مرگ و زندگی داشت. اما سؤال اساسی اینجاست: آیا چنین اقداماتی حقیقتاً در جهت بالا بردن آگاهی و فرهنگ عمومی است یا صرفاً تلاشی برای جلب توجه به هر قیمتی؟
هدیهای نامناسب به مهمانان
در انتهای هر اپیزود این برنامه، تهیهکنندگان اقدام به هدیه دادن کفن و آگهی ترحیم به مهمانها کردند. این حرکت بهطور واضح و آشکار بر مرگ و پایان زندگی تأکید میکرد، در حالیکه مهمانان برنامه عمدتاً افرادی بودند که در حوزههای مختلف تخصص و تأثیرگذاری داشتند. اما پس از این حرکت نمادین، مجریان بهطور غیرمستقیم از این افراد پرسیدند: “اگر قرار است زندگیتان به مرگ ختم شود، چرا آنطور که باید زندگی نمیکنید؟”
در نگاه اول، شاید این جمله بهنظر یک شوخی تلخ و اندیشمندانه بیاید، اما واقعیت این است که این جملات بیشتر شبیه به توهینی بود به افرادی که همواره در تلاشند تا با زندگیای معنادار و هدفمند، برای بهبود وضعیت کشور خود قدم بردارند.
اشتباه بزرگ در نگاه به نخبگان
متأسفانه، رویکرد این برنامه به گونهای بود که با دعوت از افراد برجسته در حوزههای مختلف، تلاش داشت تا آنها را در موضوعاتی خارج از تخصصشان وارد چالش کند یا حتی به گونهای “حالگیری” کند. اما نکته قابل توجه این است که حتی اگر مهمانان نتوانند پاسخ دقیقی ارائه دهند، مخاطبان بهدرستی متوجه میشوند که هیچ فردی نمیتواند در تمامی حوزهها صاحبنظر باشد.
این رویکرد، نه تنها به تقویت جایگاه برنامه نینجامید، بلکه باعث شد تا سازندگان برنامه در برابر مخاطبان خود شکست بخورند. در برخی موارد، پاسخهای دقیق و تأملبرانگیز مهمانان نه تنها تلاش سازندگان برای تخریب را خنثی کرد، بلکه شکست آنان را مضاعف ساخت.
نکتهای که در این برنامه و برنامههای مشابه مورد غفلت قرار گرفته، این است که حتی افراد برجسته و متخصص نیز مدعی همهچیزدانی نیستند. نبوغ و تأثیرگذاری این افراد در حوزههای خاصی معنا پیدا میکند و خود آنان نیز بهخوبی آگاهند که دانش بشری نسبی است و نظراتشان ممکن است مخالفانی داشته باشد.
یکی از واقعیتهای تلخ کشور ما، مهاجرت روزافزون افرادی است که تواناییهای علمی و تخصصی بالایی دارند. اگر نگاهی به آمار مهاجرت بیندازیم، خواهیم دید که بسیاری از این افراد بهدلیل شرایط نامساعد اقتصادی، اجتماعی و بهویژه بیتوجهی به نیازهایشان در داخل کشور، تصمیم به ترک وطن میگیرند.
در واقع، مهاجرت افراد توانمند نتیجه تصمیمگیریهای اشتباهی است که در سطوح کلان گرفته میشود. این افراد، بهویژه وقتی که میبینند کشورشان قادر به بهرهبرداری درست از توانمندیهای آنها نیست، احساس میکنند که آیندهای در خاک خود ندارند. بیتوجهی به ظرفیتهای انسانی و فرهیخته، و تصمیماتی که بدون مشورت با متخصصان گرفته میشود، تنها باعث بهوجود آمدن شکافهای عمیق در جامعه میشود.
از سوی دیگر، تهیه چنین برنامههایی که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به بیاحترامی به این افراد میپردازد، به نوعی باعث تقویت این احساس میشود که در کشور خود جایی برای کسانی که در تلاش برای پیشرفتاند، وجود ندارد.
جلب توجه به هر قیمتی؛ با کدام هزینه؟
در نهایت، میتوان گفت که این برنامه تلویزیونی بهطور تلویحی، به جای پرداختن به مسائل واقعی و چالشهای موجود در کشور، سعی در جلب توجه به هر قیمتی داشته است. این رسانه چه مقدار از دین خود را به زیستن و زندگی کردن ادا کرده است که حالا به دنبال حرفی از مرگ و نیستی است.
این خطر نهتنها از سوی بیتوجهیهای اجتماعی و اقتصادی، بلکه از سمت تصمیمات نادرست و بیتوجهی به نیازهای واقعی جامعه ناشی میشود.
بیاحترامی به افراد توانمند و متخصص، چه در قالب شوخی و چه در قالب برنامههای تلویزیونی، نه تنها بیاحترامی به تلاشهای آنهاست، بلکه به معنای نادیده گرفتن ارزشهای انسانی است.
تهیهکنندگان این نوع برنامههاو کلیت رسانه صدا و سیما باید بهطور جدی بازنگری کنند که آیا در راستای منافع عمومی و ارزشهای اخلاقی حرکت میکنند یا صرفاً بهدنبال جذب مخاطب بههر قیمتی هستند.