جوکر دزد از آب درآمد
۱۰:۰۰ – ۰۸ دی ۱۴۰۳
چندی قبل زن میانسالی در تماس با پلیس از سرقت گوشی تلفن همراهش به دست دو نفر موتورسوار خبر داد و گفت: در حال صحبت با تلفنم بودم که ناگهان دو نفر با موتور به من نزدیک شدند و گوشیام را قاپیده و فرار کردند. تنها چیزی که به خاطر دارم این است که هر دو نفرشان یک ماسک عجیب به چهره داشتند شبیه نقاب شخصیت فیلم جوکر.
در حالی که تحقیقات در این رابطه آغاز شده بود، مأموران با شکایتهای مشابه مواجه شدند. تمامی شکایتها حکایت از آن داشت که دو مرد موتورسوار با نقاب جوکر، گوشی رهگذران را سرقت میکنند. همچنان که ردیابیها برای شناسایی سارقان ادامه داشت، زن میانسال بار دیگر با پلیس تماس گرفت و اینبار سرنخ دستگیری متهمان را به پلیس داد. وی گفت: دیشب پسرم به یک میهمانی دعوت شده بود، وقتی برای صحبت با تلفن همراهش به اتاق خواب آن خانه رفته صحنه عجیبی توجهش را جلب کرده؛ روی دیوار دو نقاب جوکر بوده و روی میز هم تعداد زیادی گوشی تلفن همراه که از آنها عکس گرفته است.
به دنبال اظهارات شاکی، کارآگاهان به صورت نامحسوس خانه مورد نظر و ساکنان آن را زیر نظر گرفتند و با اطمینان از اینکه صاحبخانه سارق است وی را دستگیر کردند.
به جای بازیگری سارق شدم
پسر جوان برای شرکت در کلاسهای بازیگری از شهرستان به تهران آمده، اما حالا تبدیل به یک سارق حرفهای شده است.
چه شد که سارق شدی؟
از کودکی عاشق بازیگری بودم، همیشه مقابل آینه ادای بازیگران را درمیآوردم و دیالوگهای آنها را بیان میکردم. تصمیم داشتم وقتی بزرگ شدم بازیگر شوم، اما در کنکور هنر قبول نشدم و به ناچار پدرم مرا به سربازی فرستاد. دوره آموزشیام که تمام شد به تهران آمدم و در خانه یکی از دوستانم زندگی میکردم. میخواستم به کلاس بازیگری بروم، اماای کاش هرگز پایم را در خانه او نگذاشته بودم چراکه مسیر زندگیام تغییر کرد و تبدیل به یک سارق حرفهای شدم.
مگر دوستت سارق بود؟
بله، وقتی با او همخانه شدم فهمیدم همه جور خلافی انجام میدهد؛ از مواد مخدر گرفته تا سرقت، البته تخصصش گوشیقاپی بود. او مرا وسوسه کرد به جای شرکت در کلاس بازیگری در کلاس آموزش سرقت شرکت کنم، چون درآمدش بیشتر بود، بعد شگردهای سرقت را به من یاد داد؛ البته آموزش او برای من رایگان بود، اما برای سارقان دیگر از ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان میگرفت.
ایده ماسک جوکر از کجا آمد؟
من پیشنهاد دادم، چون از این شخصیت خوشم میآمد و برای اینکه چهرههایمان شناسایی نشود ماسک جوکر میزدیم و به قدری کارمان را تمیز انجام میدادیم که دوست سابقهدارم میگفتای کاش زودتر وارد این کار شده بودی، چراکه حرفهای گوشی میقاپیدیم و از طرفی ردی از خودمان بهجا نمیگذاشتیم.
پس چطور دستگیر شدید؟
از شانس بدم یکبار ندانسته گوشی مادر دوستم را سرقت کردم. بعد هم یک شب که میهمانی داشتیم همان دوستم هم آمده بود و وقتی وارد اتاق خواب شد با دیدن ماسک و گوشیها شک کرد و لو رفتیم.