تعبیر ناپلئون: ایران دشمن طبیعی روسیه است
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از اعتماد، برای کمک به نوسازی قوای نظامی ایران آمده بودند. ناپلئون آنها را به ایران فرستاده بود، چون آن زمان هم با روسها و هم با انگلیسیها در جنگ بود و فکر میکرد قاجارها در این جنگ به دردش میخورند. فکر میکرد با تقویت نیروی نظامی ایران، جبهه تازهای ضد روسها باز میکند و انگلیسیها را هم در هند (که خودش رویای لشکرکشی به آن را در سر داشت) به زحمت میاندازد. فکرش اشتباه نبود.
نخستین قدم در اجرای آن را هم درست برداشت. بعد از امضای معاهدهای موسوم به معاهده فینکنشتاین (نام اردوگاهی در لهستان که آن زمان محل اقامت ناپلئون بود) جمعی حدودا سی نفری به ریاست ژنرال کلود ماتیو گاردان را برای انجام این کار انتخاب کرد که پاییز ۱۸۰۷ میلادی (۱۱۸۶ خورشیدی) به ایران رسیدند و در چنین روزی از آن سال وارد تهران شدند. کرونین مینویسد: «هیات گاردان که مولود کشمکشی در اروپا بود، بنا داشت که در چارچوب توافق دیپلماتیک و نظامی جامعی بین ایران و فرانسه نیروهای نظامی (فتحعلی) شاه را به شکل اروپایی سازماندهی کند. در معاهده، فرانسه تمامیت ارضی ایران را تضمین میکرد و بازپسگیری گرجستان را حق ایران دانست و قول تامین اسلحه و افسر و کارشناس به ایران داد. ایران نیز متعهد شد که روابطش را با انگلستان قطع کند، به آن کشور اعلان جنگ بدهد و لشکری فرانسوی را که رهسپار هندوستان بود، بگذارد از خاک ایران عبور کند.»
در میان همراهان گاردان، چند نفر متخصص آموزش سربازان بودند، چند نفر در کار ساخت توپهای جنگی مهارت داشتند و چندتایی هم نقاش و نقشهکش محسوب میشدند که کار ترسیم راههای ارتباطی و خطوط انتقال نیرو و تدارکات را انجام میدادند.
انصافا این فرانسویها در عمل به وظایفشان کم نگذاشتند و در مدتی کوتاه آنچه از دستشان برمیآمد برای انجام هر چه بهتر ماموریتشان به کار بستند. البته اولویتشان اهداف دولت فرانسه بود و بیشتر به نقشههای ناپلئون متعهد بودند، اما برای اجرای درست قول و قرارها با دربار قاجار نیز بسیار کوشیدند. حداقلش اینکه روسها را ترساندند و انگلیسیها را به وحشت انداختند، چراکه ایران قویتر، قفقاز اشغالی را از روسها پس میگرفت و دست انگلیسیها را از آبهای جنوب میبرید و حتی شاید نقشه بزرگ ناپلئون برای لشکرکشی به هند را ممکن میکرد (فرماندار انگلیسی هند، همان روزها نوشت: «اتفاقاتی در ایران جریان دارد که باعث نگرانی است و دیپلماسی ناپلئون، پیش از عملیات نظامیاش شروع شده است.» نیز نوشت: «حتی بدون لشکرکشی ناپلئون، تسلط ما بر هند بسیار شکننده است و ایرانیها میتوانند به تهدیدی برای ما تبدیل شوند.» نوشت: «پس از رسیدن گاردان به دربار ایران و پیشرفت روزافزون فرانسه در آنجا، به این فکر افتادم که نمیشود منافع بریتانیا را در چنین کشور مهمی بدون تامین رها کرد.») به نوشته گاوین همبلی: «ناپلئون در دستورهای خود به گاردان تاکید کرده بود که ایران چون دشمن طبیعی روسیه است و نیز وسیله عبور برای تهاجم به هند محسوب میشود، برای فرانسه بسیار اهمیت دارد.
او همچنین بر نیاز به اطلاعات جغرافیایی دقیقتر و مشروحتر و تجزیه و تحلیل تواناییهای نظامی ایران تاکید ورزیده بود.» اما ماجرا، زودتر از آنچه انتظار میرفت (و متفاوت با پیشبینیهای دربار قاجار) به مسیر دیگری افتاد. روسها و فرانسویها موقتا با هم آشتی کردند و بناپارت انگیزهاش را برای تداوم دشمنی با دشمن شمالی ایران از دست داد. پایش را از ماجرا بیرون کشید و کاری را که شروع کرده بود، ناتمام گذاشت. گاردان و همراهانش، پس از این تغییر و تحولات، باز هم مدتی در کشور ما ماندند و حتی برای برقراری آتشبس میان ایران و روسیه کوشیدند. کوششهایی که عملا هیچ فایدهای نداشت و به تغییری در سیر حوادث منجر نشد. دربار قاجار هم سرخورده از بدعهدی بناپارت، دوباره به انگلیسیها نزدیک شد و در جنگ با روسها از آنان کمک خواست. تصمیمی که شاید آن زمان – حداقل از نگاه مردان دولت و دربار قاجار- گریزناپذیر به نظر میرسید، اما مشکلات کشور ما را از چیزی که بود، بیشتر و پیچیدهتر کرد.
۲۵۹