اخبار بین الملل

تفاوت های روشنفکری دینی پیشا انقلاب و پساانقلاب

خبرگزاری خبرآنلاین

 گروه اندیشه: اندیشه اصلاحی و انقلابی در ایران معاصر چه مراحلی را طی کرده است؟ نویسنده در مقاله حاضر نگاه اصلاحی و انقلابی را در دو آموزه شریعتی، آیت الله خمینی بنیان گذار جمهوری اسلام مطرح می کند و معتقد است تکامل چنین ایده هایی با تولد نشریاتی چون  کیهان فرهنگی و کیان ادامه یافت. اما نکته اساسی آن است که بدانیم خط فکری معاصر چه موقعیت هایی را در ارتباط بین گفتمان اصلاح‌طلب قبل و بعد از انقلاب ایجاد کرده است؟ این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:

***

این مقاله موج دوم روشنفکری دینی در ایران را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. مقایسه‌ی تحلیلی بین الهیات اسلامی قبل و بعد از انقلاب 1357 را مدنظر داریم. استدلال ارائه شده در اینجا تلاش می‌کند تا نشان دهد که گفتمان دوم اصلاح‌طلبی، گسترش رسمی الهیات انقلابی نیست و به‌طور کامل از گفتمان اول تفکیک می‌شود. در حقیقت، گفتمان کنونی یک تفکر اسلامی کاملاً متفاوت را به‌وجود می‌آورد که به معنای معرفت‌شناختی و هرمنوتیکی دین می‌پردازد. نخستین جایگاه انقلابی به شخصیت‌هایی مانند جلال آل‌احمد، علی شریعتی و سیدمحمود طالقانی تعلق دارد، درحالی‌که روند دوم مدرنیزاسیون از طریق آثار عبدالکریم سروش، محسن کدیور و محمد مجتهد شبستری ارائه شده است.

ظهور الهیات مدرن:

پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات دوم خرداد 1376، باعث ظهور بی‌سابقه‌ای از گفتمان سیاسی اسلامی جدید شد. این جنبش با عمق مکتبی و پیچیدگی آکادمیک خود از طریق برنامه‌های سیدمحمد خاتمی به طبقه متوسط شهری دسترسی پیدا کرد. دستورالعمل‌های مذهبی – مدرنیستی و اصلاح‌طلبی که از مفاهیم مدرنی مانند جامعه مدنی، تکثرگرایی سیاسی و «دموکراسی اسلامی» حمایت می‌کردند در حال افزایش بود. روشنفکران پیشرو در این جنبش از طرف خاتمی حمایت می‌شدند و امیدوار بودند که درک درست و پیشرفته‌ی خود را از اسلام در نظام دولتی و جامعه جا بیندازند. دلسردی و سرخوردگی آنها از ماهیت بسته برداشت های مبتنی بر تئوکراسی اسلامی آنها را به توسعه تفاسیر معتدلی سوق داد که برای سازگاری با جهان مدرن جهانی‌شده که در خدمت بافت معاصر ایران بوده و از نظر اجتماعی بسیار متنوع و گوناگون به‌نظر می‌رسد نمی‌تواند با قرائت رسمی و سنتی شیعه امروزی کنار بیاید.

جنبش اصلاح‌طلب مذهبی قبل از انتخابات ریاست جمهوری 1376 آغاز شده بود. مراحل اولیه این جریان اصلاح‌طلبی اسلامی به اواخر دهه 1350 و اوایل دهه 1360 برمی‌گردد. اولین مراحل این روند اصلاح‌طلب اسلامی به زمان وزارت سیدمحمد خاتمی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و قبل از آن به زمانی که مدیر مسوول روزنامه کیهان بود، برمی‌گردد. و پایگاهی برای روشنفکری دینی به‌شمار می‌رفت تا این که در اوایل دهه ۷۰ تعطیل شد و نویسندگان آن به مجله کیان کوچ کردند. «کیهان فرهنگی» یک حرکت نویی بود، که عمدتاً بر بحث‌های مربوط به نگرانی‌های فرهنگی و فکری و ادبیات و فلسفه تمرکز داشت. این دست از مطالب به تدریج در نشریه فرهنگی کیان ادامه یافت. انتشار یک سری از مقالات توسط عبدالکریم سروش که به قبض و بسط تئوریک شریعت معروف شد ابتدا در کیهان فرهنگی و سپس در کیان ادامه یافت و بین سال‌های 1370 و 1379 منتشر می‌شد، و بحث های بسیار زیادی در جامعه دانشجویی و فرهنگی ایران برانگیخت، و با ارائه منطق جدیدی در تفسیر متن، و نگرانی از بهداشتی نبودن چنین نگرش هایی منتهی به توقیف و تعطیلی مجله کیان در سال 1379 شد. انتشار کیان با موضوعات داغی از جمله سکولاریسم، مرجعیت روحانیت و ارتباط آن با فقه اسلامی، مدرنیسم و ​​آزادی بیان همراه بود. با توجه به‌عمق فلسفی موضوعات آن، خوانندگان کیان از جمله خوانندگان دانشگاهی با تحصیلات عالی بودند. در دی ماه ۱۳۷۹ در پی شکایت مدعی‌العموم که ۷۰ مورد شکایت علیه کیان مطرح کرده بود، این نشریه به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین و اهانت به مقدسات توقیف شد و دیگر هیچ گاه منتشر نشد.

دکتر علی شریعتی – جلال آل احمد

این نوع گفتمان چرا مهم است؟

اهمیت گفتمان اسلامی پس از انقلاب را نمی‌توان دست‌کم گرفت. اهمیت آن عمدتاً در انعطاف‌پذیری آن است که توانسته ایده‌هایش را از محافل علمی به عرصه عمومی منتقل کند. انتقال این ایده‌ها به‌حوزه عمومی و سپس مصرف عمومی آن نقش بسیار مهمی در پیشرفت و ساخت پروژه اصلاح‌طلبی خاتمی داشت. همان‌طور که توضیح داده شد گسترش این گفتمان اجتماعی و سیاسی به‌وضوح توسط تعداد محدودی از رسانه‌های چاپی انجام شد. موفقیت نشر این ایده‌ها محدود به‌نفوذ در قلمرو عمومی نبود، بلکه همچنین موفق به‌ساخت یک پایگاه گسترده‌ای از پشتیبانی مردمی شد. این موفقیت در انتخاب خاتمی و همچنین کنترل تفسیر اسلام دولتی و تنظیم مجموعه‌ای از پارامترهای جدید برای درک جدیدی از دین، به بهترین شکل بیان شده است.

منشأ روشنفکری دینی ایرانیان:

گفتمان‌های روشنفکری دینی ایران از سه مرحله مهم تاریخی عبور کرده اند. در فاز اول، شاهد انقلاب مشروطه هستیم که نیاز به تجدید در مذهب را به رسمیت می‌شناسد و  نوآوری‌های سیاسی را به‌عنوان حکومت‌ و پارلمان‌ دموکرات پذیرفته است. پس از شهریور 20 و در نهایت قدرت یابی مرحوم دکتر مصدق، و به ویژه کودتای آمریکایی – انگلیسی علیه او و حکومت مردمی اش، اسلام سیاسی پا به عرصه وجود گذاشت و به ویژه دهه 1340 و 1350 فاز دوم جنبش اسلامی در چارچوب احزاب ملی با حرکت در چارچوب قانون اساسی و برانداز چریکی، ظهور کرد و در نهایت به انقلاب اسلامی 1357 منجر شد. این گفتمان پیش از انقلاب با ویژگی‌های خاصی از جمله زبان انقلابی، گستردگی ایدئولوژیکی عمیق و دیدگاه ایدئآل مشخص شده است. با این‌حال، مهم است که دو اردوگاه مربوط به گفتمان پیش از انقلاب را مشخص کنیم (در این جا گفتمان مسلحانه را به بحث نمی گذارم): 1-اردوگاه محافظه‌کارانه اما انقلابی تحت رهبری آیت‌الله خمینی و 2-اردوگاه اصلاح‌طلبی دکتر علی شریعتی. اردوگاه اول تشیع سنتی را تأیید می‌کرد، درحالی‌که اردوگاه دیگر شاخه‌ای از مدرنیسم شیعی به‌حساب می‌آمد که اساساً به‌دنبال احیای تشیع بود. به‌رغم پیروزی جنبش انقلابی در تصاحب دولت و تحکیم اندیشه ایدئولوژیک آن در نظام دولتی، نه تنها تکامل اندیشه‌های اسلامی در این مرحله متوقف نشد بلکه به‌عنوان جایگزین و رقیب جدید دیدگاه سنتی ظاهر شد. این جایگزین جدید نشان دهنده فاز سوم فکری اسلامی است که در دهه‌های 1360 و 1370 ظهور کرد.

با توجه به سابقه تاریخی و طرح کلی روشنفکری دینی ایران، پرسش مهمی مطرح می‌شود: آیا این سه موج دارای ویژگی‌های مشترک هستند یا هر کدام از این‌ها مستقل از یکدیگر رشد می‌کنند؟ به‌نظر می‌رسد ضروری است که این سه مرحله را در دیدگاه مقایسه‌ای بررسی کنیم، قصد اینجا محدود به تحقیقات فکری دو موج اخیر، به‌ویژه گفتمان اصلاح‌طلب قبل و بعد از انقلاب است.

دیدگاه‌های رقابتی

خط فکری معاصر چندین موقعیت را در ارتباط بین گفتمان اصلاح‌طلب قبل و بعد از انقلاب ایجاد کرده بود. پارادایم اول تفاوت بین هر دو گفتمآن‌را بیان می‌کند و هر گفتمان ویژگی‌های مشخصی را پیش می‌برد. با این‌حال، این تمایز بیشتر مربوط به زمینه است، چرا که هر دو گفتمان در یک متن کاملاً سیاسی و اجتماعی متفاوت رشد کرده‌اند. از یک‌طرف، گفتمان سابق اصلاح‌طلب خود در برابر یک جنبش سکولار و غرب‌گرا مبارزه می‌کرد. این گفتمان در مخالفت با ایدئولوژی‌های آن زمان که اغلب یا مارکسیسم و یا سرمایه‌داری بود، ظهور کرد. بدین‌ترتیب، این گفتمان ضرورتاً اسلام‌گرایی بود. از سوی دیگر، اصلاح‌طلبی دینی بعد از انقلاب در بستری بیان می‌شود که قبلاً اسلامی شده است. گفتمان اصلاح‌طلبی دینی بعد از انقلاب نه تنها به استبداد سیاسی در مقایسه با گفتمان قبلی پاسخ داد، بلکه به مطلق بودن مذهب نیز پاسخ داده است.

این پاسخ سعی داشت یک رویکرد جایگزین قابل قبول از شیعه به جای رویکرد دولتی و دُگماتیک ارایه دهد. با این وجود، ادامه این پارادایم ، استمرار تفکر اسلامی به‌طور عمده در هر دو گفتمان است. می‌توانیم استدلال کنیم که گفتمان اصلاح‌طلب پس از انقلاب ریشه در پیش از انقلاب داشته است؛ که به‌طور متفاوتی، در گفتمان پساانقلابی به‌وجود آمده تبلور می یابد و از همان ابتدا، گفتمانی که اصلاح‌طلب پیش از انقلاب آن‌را بیان می‌کند، برسازی می کند. حتی حاکی از آن است که محیط علمی معاصر ایران نتیجه مستقیم گفتمان قبلی است؛ به این معنی که گفتمان دوم بر پایه‌هایی که توسط گفتمان نخستین ساخته شده، بنا شده است.براساس این پارادایم، سروش جذب مفهوم تغییر شکل دین براساس موقعیت و شرایط دکتر شریعتی می‌شود که آن‌را در تئوری شناخته شده خود توسعه می‌دهد که تشخیص اصلی او بین اصول اساسی دین و فهم دین است که بعداً در جزییات تفسیر می‌شود.

پارادایم دوم موقعیت کاملاً متفاوتی را پیش برد. این پارادایم به‌طور کلی استدلال می‌کند که تفاوت‌های زیادی بین گفتمان پیش از انقلاب و بعد از انقلاب وجود دارد. اندیشه اسلامی پس از انقلاب نمایانگر گسست شدید با مدرنیسم اسلامی دوران پیش از انقلاب است. این تفاوت‌ها به‌طور خاص در ایدئولوژی کردن دین و رویکرد متفاوت به درک دین ظاهر می‌شود. در حالی‌که گفتمان پیش از انقلاب به دنبال تطبیق اسلام با چارچوب ایدئولوژیک بود، جنبش اصلاحات فاز سوم، تلاشی برای از بین بردن این میراث انقلابی بود. گفتمان دوم تلاش کرده تا مذهب را تجزیه و تحلیل کند و کنترل دولت بر دین را به حداقل برساند. به‌عنوان مثال، سروش از شریعتی برای توصیف اسلام به‌عنوان یک ایدئولوژی غیرمسئولانه انتقاد می‌کند و از پلورالیسم اسلامی دفاع می‌کند. به‌همین ترتیب، شبستری، روحانی اصلاح‌طلب، نقدی را برای ایدئولوژی کردن دین مطرح و استدلال می‌کند که اسلام اساساً پلورالیسم است. علاوه بر این، اصلاح‌طلبی جاری در اسلام، به‌طور عمده، دین را در یک زمینه غیرایدئولوژیک درک می‌کند، به این معنا که آن‌را با استحکام انحصارطلب مشخص نمی‌کند و دیدگاهی ایده آل ندارد و دیدگاه حداکثر شناختی از اسلام را توسعه می‌دهد. درک آنها رویکرد متفاوتی نسبت به قرآن است. به‌طور متفاوتی، آنها تفسیر علمی از دین را پیش می‌گیرند و آن‌را بر دانش می‌نهند.

مَرَجَ البَحرین؛ رؤیای سروش، روایت شبستری | سایت خبری‌ تحلیلی زیتون

دکتر عبدالکریم سروش- محمد مجتهد شبستری

ایرادات پارادایم ها چیست؟

این پارادایم‌ها دارای نقاط ضعف خاص خود و محدودیت‌های فکری هستند.

نخستین پارادایم تلاش می‌کند ثابت کند که تفاوت‌های تفکر اسلامی عمدتاً مربوط به این واقعیت است که هر گفتمان در محیط فکری متفاوت رشد می‌کند و به‌همین دلیل آنها به طریقی ایده‌های مختلفی ایجاد کرده‌اند. به این معنا، این پارادایم بیش از اندازه اهمیت موقعیت را مورد توجه قرار می‌دهد. با وجود این واقعیت که وجود اختلاف‌نظر در تفکر بین دو گفتمآن‌را باید به رسمیت شناخت و اصرار بر این فرضیه وجود دارد که گفتمان دوم ریشه‌های آن‌را در اولویت دارد و نشان می‌دهد که تفاوت آنها جزئی هستند. بنابراین، با توجه به این پارادایم، گفتمان دوم نشان‌دهنده گسترش روند پیشین است و مسیر کاملاً جدیدی را دنبال نکرده است. این فرضیه کاملاً رد است و در فرصتی دیگر به آن می‌پردازیم.

به‌همین ترتیب، پارادایم دوم نمی‌تواند بین آنچه به‌طور گسترده‌ای به‌عنوان گفتمان محافظه‌کارانه امام خمینی و اصلاح‌طلبانه که شریعتی شکل اصلی آنهاست، تمایز قائل شود. در مقابل، این گفتمان‌های اصلاح‌طلب و محافظه‌کار دوره پیش از انقلاب را به یک دسته‌بندی تبدیل می‌کنند که عمدتاً انقلابی و ایدئولوژیک است. این تعمیم تمایل به ساختن تمایز بین گفتمان محدودسازی به ایدئولوژی دارد.

یکی دیگر از محدودیت‌های این پارادایم این است که تأکید زیادی بر روی رویکردهای مورد نظر برای درک دین ندارد و روش‌های متفاوتی را که در دو گفتمان وجود دارد، مشخص می‌کند. این گفتمان، روش را به‌عنوان یک تفاوت، اما نه به‌عنوان برجسته‌تر از بیان الهیات جدید اشاره می‌کند. به‌عبارت دیگر، آن‌را مشخص نمی‌کند یا اهمیت آن‌را برجسته نمی‌کند که چگونه بر توسعه تفکر اسلامی پساانقلابی تأثیر دارد.

چشم انداز جایگزین:

این مقاله بیشتر با پارادایم دوم مطابقت دارد که گفتمان مربوطه را اساساً متفاوت می‌داند. در حالی‌که در عین‌حال سعی می‌شود از نقش زمینه مورد تأکید پارادایم اول، غافل نشود و متن پارادایم اول را تأیید کند. بنابراین، این مقاله تلاش می‌کند شکاف بین دو پارادایم را به‌هم متصل کند. برای پیشرفت پارادایم «سوم»، این مقاله تمرکز بیشتری بر روش دوم گفتمان خواهد داشت. در ارتباط با پارادایم اول، رویکرد روش‌شناسی ما استدلال می‌کند که این پارادایم به‌عنوان یک محصول مستقیم از زمینه‌های مختلف قبل و بعد از انقلاب توسعه یافته است. در این معنا، تفاوت بین پارادایم سوم و اول این است که ایده‌های مشخص هر دو گفتمان، نتیجه روش‌های متفاوتی هستند که در نتیجۀ زمینه‌های متمایز ایجاد شده‌اند.

براین اساس، فرضیه این مقاله درباره موارد ذیل بحث می‌کند: 1) گفتمان پسا انقلابی ادامه گفتمان اول نیست؛ و 2) روش گفتمان دوم محصولی از زمینه‌های اجتماعی است و بنابراین یک تفاوت اساسی را نشان می‌دهد که منجر به درک کاملاً جدیدی از دین و تفسیر تفکر اسلامی متمایز شده است. این فرضیه‌ها می‌خواهد با انداختن نور بر اندیشه متفکران پیشرو در هر گفتمان، آنها مورد توجه قرار گیرند. متفکران گفتمان پیش از انقلاب عبارتند از علی شریعتی، سیدمحمود طالقانی و جلال آل‌حمد. این مقاله به‌ویژه بر این روشنفکران تمرکز می‌کند، زیرا آنها تحت تأثیر مارکسیسم قرار گرفته‌اند و ایدئولوژی را پایه‌ریزی کرده و برای نخستین بار مفهوم ایدئولوژی اسلامی را طرح‌ریزی کردند. از سوی دیگر عبدالکریم سروش، محسن کدیور و محمد مجتهد شبستری به‌عنوان معمار اصلی روند اصلاح‌طلبی پس از انقلاب به‌شمار می‌روند؛ زیرا آنها ایده‌های چالش‌برانگیزی را بیان می‌کنند و نفوذ زیادی در محافل علمی و عمومی ایران دارند.

برای بررسی این ادعاها، تفسیر نظری گفتمان پیش و پس از انقلاب با استفاده از تجزیه و تحلیل گفتمان فوکو لازم به‌نظر می‌رسد. به‌طور خلاصه، گفتمان یک ساختار اظهار نظر است که با توجه به ظهور سیستم جدید افکار که در سه قاعده مطرح می‌شود، فرموله شده است: انواع قواعد؛ سطوح ظهور (عوامل اجتماعی‌سازی مانند خانواده و مدرسه)، تحدید حدود اقتدار (مؤسسات قانونی و ادیان)، و شبکه‌های تشریحی (دسته‌بندی اجتماعی مانند مفاهیم اجتماعی). با توجه به چارچوب نظری، روش‌های پیش و پس از تکامل، به‎عنوان محصولاتی از ظهور سیستم‎های خاص تفکر (زمینه) در نظر گرفته می‎شوند. با این‌حال، بحث در مورد سه قاعده فراتر از محدوده این مطالعه است که تحقیقاتش را محدود به بررسی تحدید حدود اقتدار و نقش دین در کمک به پیشبرد روش‌های متدولوژیک مختلف قبل و بعد از انقلاب می‌کند.

منابع:

1. بروجردی، مهرزاد؛ روشنفکران ایرانی و غرب؛ ترجمۀ جشمید شیرازی؛ نشر فرزان؛ چاپ سوم خرداد 1378.
2. میلانی، عباس؛ تجدد و تجدد ستیزی در ایران؛ نشر اختران؛ چاپ هفتم 1387.
3. میرسپاسی، علی؛ روشنفکران ایران: رایت‌های یأس و امید؛ ترجمۀ عباس مخبر؛ نشر توسعه؛ چاپ چهارم 1387.

4. قیصری، علی؛ روشنفکران ایران در قرن بیستم؛ ترجمۀ محمد دهقانی؛ انتشارات هرمس؛ چاپ اول 1383.
5. ادیب‌زاده، مجید؛ مدرنیته زایا و تفکر عقیم، چالش تاریخی دولت مدرن و باروری علوم انسانی مدرن؛ نشر ققنوس؛ چاپ اول 1389.
6. گودرزی، غلامرضا؛ تجدد ناتمام روشنفکران ایران؛ نشر اختران؛ چاپ دوم 1387.

بیشتر بخوانید:
چرا روشنفکری دینی به ” ایران ” نمی‌اندیشد؟
روشنفکری دینی و مقوله تاریخنگاری اندیشه
شایگان، روشنفکری شیفته مصدق که بعدا منتقدش شد

216216

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا