زن در سینمای مهرجویی / «سارا»، «پری» و «لیلا» سوختند اما خاکستر نشدند
پریسا ساسانی: تعریف «موج نو» در سینما چیست؟ هنرمندانِ موج نو در زمینههای مختلف تلاش میکند سوژههای خاصی را با سبک روایت متفاوت به مخاطب عرضه کند که این سبک روایت در کشورهای مختلف با توجه به نوع زندگی و فرهنگ زیستگاهی آنها متفاوت بود.
مهرجویی پیچیدهترین مسائل انسانی را تراش خورده مطرح می کرد
داریوش مهرجویی فیلمسازی است که دانش و جهانبینی گستردهای در حوزه فلفسه زندگی و زن داشت و بسیار ماهرانه و سرشار از تحلیلهای زیبایی شناسی به عام مخاطبان عرضه میکرد. یعنی همان اندازه که افرادِ خردمند و روشنفکر از دیدن آثار او لذت می بردند، به همان اندازه عامه مردم نیز فیلمهای او را دوست داشتند. که می توان به فیلمهایی چون «اجاره نشینها» که از آثار اولیه او در بعد از انقلاب است و یا «مهمان مامان» که از فیلمهای متاخر او بود اشاره کرد.
در واقع مهرجویی پیچیدهترین مسائل فردی و انسانی را به شیواترین و گویاترین شکل ممکن و تراش خورده مطرح میکرد و همین توانایی ارزنده او بود که هنر مهرجویی را متمایز از دیگر فیلمسازان هم نسلاش کرد.
یکی از نکات مهم در جریان فیلمسازی مهرجویی توجه به این نکته مهم بود که او از دل قصههای معمولی در میان زندگی مردم، قصهای بالقوه ای که با ایدئولوژی خود هماهنگ بود؛ با معانی روانی، اجتماعی و فلسفی بالفعل میکرد و به فیلمهای ماندگار سینما تبدیل می کرد. سینمایی که زنان در آن نقش پر رنگی داشتند.
مهرجویی بعد از فیلم موفق «اجارهنشینها» که در سال ۶۵ ساخته و در دل جنگ نمایش داده شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت، فیلم «هامون» که ظاهرا فیلمی مردانه و حق به جانب بود را ساخت. فیلمی که اتفاقا روحیه اعتراض زنانه «مهشید» با بازی بیتا فرهی و چالش هویتیابی او را هم در کنار استیصال مردِ داستان با بازی خسرو شکیبا نشان می داد.
توقیف «بانو» نیروی محرک مهرجویی برای ساخت فیلمهای زنانه
داریوش مهرجویی بعد از «هامون» در سال ۱۳۷۰ فیلم «بانو» را ساخت. فیلمی که هفت سال در محاق توقیف بود و به گفته داریوش مهرجویی در مجله «فیلم»، «توقیف «بانو» ضربه سختی به آینده کاری او وارد کرد.» ولی آنچه به گفته مهرجویی ضربه در روند فیلمسازی او بوده، نیروی محرکی برای ساخت آثار به شدت زنانه او با نامهای «سارا» در سال ۱۳۷۱، «پری» در سال ۱۳۷۳ و «لیلا» در سال ۱۳۷۶ بود؛ آثاری که در پوست اندازی جامعه به زنان به گونه دیگری نگاه کرد. نگاهی از جنس مسئولیت و آگاهی بخشیدن یک فیلمساز با سواد نسبت به حقوق زنانه که در جامعه مردسالارانه همواره در حال پایمال شدن است.
فیلم «سارا» متعلق به دوره فیلمهای زنانه مهرجویی است؛ دورهای که همانطور پیشتر مطرح شد، با «بانو» آغاز و به «لیلا» ختم شد و نکته جالب این است که مهرجویی در آن دوره به هیچ عنوان درباره زنان روشنفکر و کتابخوانده حرف نزد شاید چون میپنداشت آنها راه را پیدا می کنند و درست به همین دلیل او در آثار زنانه خود روی مسائل و مشکلات زنان معمولی در جامعه و گاهی درایت آنها پرداخت. درایتی که در کاراکترِ زنانِ باهوش و مدبر فیلم «مهمان مامان» دیده شد فیلمی با قصه روان هوشنگ مردادی کرمانی و کارگردانی کمنظیر مهرجویی و بازیهای دیدنی هریک از بازیگران.
«سارا» بازتاب فرهنگ مردسالار
قصه سارا، داستان زنی است که شوهرش حسام در بیمارستان بستری است. او بدون اطلاع همسرش از گشتاسب، همکار حسام، برای عمل جراحی پول قرض کرد و در ازای این پول سفته داد و به جای ضامن خودش آنها را امضا کرده است. سه سال بعد حسام کاملا بهبود پیدا کرد و به ریاست دایره اعتبارات بانک منصوب شد و قصد اخراج گشتاسب را کند و گشتاسب که از قضیه جعل امضا باخبر بود، با وجود ایننکه سارا با کار شبانه تمام قسطها را پرداخته بود به او فشار آورد که از شوهرش بخواهد از اخراج او منصرف شود.ولی حسام به وساطت سارا اعتنا نمیکند. وقتی حکم اخراج گشتاسب به دستش میرسد برای حسام نامهای مینویسد و تمام ماجرا را شرح میدهد. تلاش سارا برای منصرفکردن گشتاسب بیاثر میماند و حسام از ماجرا مطلع میشود.
این فیلم اقتباسی از نمایشنامه مشهور خانه عروسک (هنریک ایبسن) بود و مقایسه «سارا» مهرجویی با این نمایشنامه از جمله مسائلی بود که در زمان نمایش آن میان جامعه منتقدین مطرح بود. بهزاد عشقی در شماره ۱۴۸ ماهنامه فیلم (مهر ۷۲) کیفیت کار مهرجویی و توانایی او در تطبیق داستان قرن نوزدهمی نمایشنامه خانه عروسک با شرایط روز جامعه ایران را ستود.
این نویسنده همچنین معتقد است «مهرجویی استحکام فیلمنامهاش را تا حدودی مدیون نمایشنامه ایبسن است. اما در درجه بعد انطباق صحیح این فیلمنامه در موقعیتی ایرانی را سهم خلاقیت مهرجویی می داند. مهرجویی در شخصیت پردازی سارا او را در محیطی سنتی، و در قشر خردهبورژوای مرفه سنتی قرار میگیرد. این شخصیت، از طرفی مختصات عام زنان این قشر را دارد و با مردی ازدواج کرده که شغل مدرنی دارد. با این حال اخلاقیات و فرهنگ و رفتارهای اقشار سنتی را داراست. از جمله اینکه تصورش از زن، همچون موجودی خانگی، ظریف، عاطفی، ولی بدون تعقل است… خانه سارا، با دروازهای بزرگ و دیوارهای مرتفع، محصور است، و به زندان میماند. از بیرون قدیمی و متروک به نظر میرسد، در حالی که اشیای خانه خبر از دارندگی ساکنانش میدهد و نشان از زندگی مدرن دارد. در عوض پوشش، رفتار، و مثلا نشستن دور سفره غذا، مبین عادات سنتی آنان است. و این همه، در پس آرامش ظاهری این خانواده، از عدم توازی درونیشان پرده برمیدارد. بخش اعظم زندگی سارا، با آشپزی و ظرفشویی و خیاطی، سپری میشود. از این نظر، تاکید فراوان فیلمساز بر غذا پختن زن، کاربردی تزئینی ندارد، بلکه تمهیدی هوشمندانه برای تجسم موقعیت این شخصیت است.»
با توجه به تحلیل عشقی می توان به این گزاره رسید که مهرجویی در «سارا» از چهارچوب یک درام خانوادگی فراتر رفت و از میان ماجراهای یک زن و شوهر ایرانی، تعارضهای یک زن سنتی را با فرهنگ مردسالار بازتاب داد.
«پری» فیلمی اندیشهورزانه که زن را به درک موجودیت زنانه فرا میخواند
داریوش مهرجویی از جمله کارگردانهای کتابخوان در زمینه فلسفه و رمان بود. او در دوره نوجوانی آثار دیوید سالینجر را دنبال می کرده و فیلم «پری» را با برداشتی آزاد از داستانهای «فرانی و زوئی» سالینجر ساخت.
پری، اسد، صفا و داداشی فرزندان یک خانواده هستند که هریک دارای تحصیلات عالیه بودند. آنها در خانواده و محیطی روشنفکر به دنیا آمده و رشد کردند و همگی تحت تاثیر برادر بزرگ خود یعنی اسد قرارد دارند. اسد به عرفان و سلوک روی آورده بود. صفا برادر دیگر آنها نیز به گوشه نشینی، نوشتن و مطالعه مشغول است و تقریبا راه و روش اسد را دنبال می کند. پری هم کتابی بهنام «سیر و سلوک» را در میان کتابهای اسد پیدا میکند و شیفته آن می شود و او نیز به راه و روش اسد و تن دادگی به وادی عشق را پیش میگیرد و تقریبا منزوی و عصبی میشود. داداشی برادر بزرگتر پری که با راه و روش اسد مخالف است، می کوشد که پری را مجاب کند تا سیر و سلوک را گوشه نشینی و رخوت و کسالت جستجو نکند بلکه به میان مردم باز گردد و همانطور که شیوه گذشتگان و بزرگان در سلوک بوده است رفتار کند و خداوند را در میان و در میان جمع مردم بیابد.
در واقع مهرجویی با قرار دادن پری در این موقعیت از او میخواهد به عنوان یک زن روشنفکر در میان مردم برود و با عادیترین زنان روزگارِ خود در جهت آگاهی بخشیدن به وجود زنانهشان نشست و برخاست کند. فیلمی که داریوش مهرجویی خیلی اندیشهورزانه زن را به درک جنس دیگری از موجودیت زنانه او در اجتماع فرا میخواند.
«لیلا»،نگاه زنمحور در مقابل دیدگاه مردسالارانه
فیلم سینمایی «لیلا»، سومین اثر در سهگانه داریوش مهرجویی با محوریت و نامهای زنانه بعد از «سارا» و «پری» است. چهبسا اگر «بانو» هم هفت سال در محاق توقیف نمیماند و در زمان خود دیده میشد، بههمپیوستگی این چهار زن بیشتر و دقیقتر میتوانست مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد و دچار انقطاع نمیشد.
در فیلم« لیلا» زن داستان با نام لیلا روز شلهپزان بیستوهشتم صفر با رضا، دوست برادرش حسین برخورد میکند و آشناییشان به ازدواج میانجامد. مدتی بعد، لیلا روز تولدش میفهمد که بچهدار نخواهند شد و پزشک هم اشکال را از لیلا میداند. به اصرار مادر رضا، لیلا نهتنها به ازدواج رضا با زنی دیگر تن میدهد، بلکه با اصرار خود، رضا را به ازدواج مجدد ترغیب نیز میکند. دختران و زنانی به رضا معرفی میشوند و سرانجام در چهارمین مراسم خواستگاری، رضا با دختری ازدواج میکند. اما لیلا که خانوادهاش در جریان ازدواج مجدد رضا نیستند، شب عروسی، گریان به خانه پدری برمیگردد. اصرار رضا برای برگرداندن لیلا به خانهاش به جایی نمیرسد، چرا که لیلا، رضا را در آزمایش خود شکستخورده میداند. همسر دوم رضا بچهدار میشود و دخترش با نام باران، به دنیا میآید. رضا همسر دومش را طلاق میدهد و او با پسرخالهاش که از قبل نیز به او علاقهمند بود، ازدواج میکند. چند سال بعد، رضا با بارانِ خردسال، روز شلهزردپزان به خانه لیلا میآید و لیلا به روزی میاندیشد که ماجرای اصرار مادر رضا برای ازدواج مجدد او را برای باران تعریف خواهند کرد.
بحث تقابلهای جامعهشناختی به خصوص تقابل سنت و مدرنیته و ، از جمله گزارههای مهرجویی در ساخت این فیلم بود که در زمان نمایش و اکران فیلم «لیلا» مورد بحث و نظر قرار گرفت.
جهانبخش نورایی، منتقد باسابقه سینمای ایران، در یادداشت مفصلی که در زمان اکران فیلم «لیلا» در شماره ۲۱۱ ماهنامه فیلم در آذرماه سال ۱۳۷۶ نوشت. لیلای مهرجویی را از جنبههای مختلفی واکاوی کرد که یکی از آنها تقابلهای اجتماعی شکلگرفته در فیلم بود. او در نوشته خود به نگاهی نشانهشناسانه رو آورد و، بهعنوان مثال، تاکید مهرجویی روی شلهزرد را بهعنوان نشانهای از حضور قدرتمند نگاه مردسالارانه مورد توجه قرار داد: «شلهزرد فقط یک خوراک نذری نیست. یک فرآورده فرهنگی و یک نشانه زبانیست که – به تعریف فیلم – بر اعتقادات سنتی مردسالارانه هم دلالت دارد… شلهزرد با صفت بارز خود – رنگ زرد – حضور قهارش را بهمثابه نشانه مردسالاری و فرهنگ مذکر بر لیلا و فضای تصویری فیلم مسلط میکند. فرهنگی که، خوب یا بد، زن نیز در شکلگیری و تناورشدن آن سهم دارد».
قتل مهرجویی دنیای اندیشه و خرد را سوگوار کرد
داریوش مهرجویی فیلمساز فقید سینمای ایران می توانست از سینمای متفاوت با تغییر رویکرد زنانه که در اجتماع به وجود آمده، سالهای بسیار طولانی فیلم بسازد اما قتل او نه تنها جانش را ستاند بلکه دنیای اندیشه و خرد را نیز سوگوار کرد. اندیشهای که می توانست سالهای سال روی پرده خوش بدرخشد. خیلی دردناک است ولی میتوان چنین تعبیر کرد که سرنوشت زنان فیلمهای مهرجویی همانند اندیشهای که آنها را خلق کرد،سوختند اما خاکستر نشدند. یادش گرامی.
۲۴۳۵۷