شما مدرسه نمی سازید انسان می سازید
به نام خداوند جان خرد
سخن را با نام خداوند خرد آغاز کردم. نیاکان ما از دیرباز، دانایی و خرد را پاس داشته اند و فرهنگ را ارج نهاده اند. هیچ گنجی نیست از فرهنگ به …
در متن فارسی میانه اندرز پوریوتکیشان آمده است : ” به فرهنگ خواستاری کوشا باشید ، زیرا فرهنگ تخم دانش و میوه آن خرد و خرد سامان یافتن هر دو جهان است “.
حکیم طوس در وصف خرد می فرماید:
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای خرد دست گیرد به هر دو سرای
به باور من ، بهترین راه پیشرفت هر کشوری کمک به تعلیم و تربیت در آن کشوراست و مدرسه ، این خانه تعلیم و تربیت ، از زیربناهای اصلی برای رشد و توسعه کشور محسوب می شود که شرایط را برای کسب علم و دانش در راستای داشتن جامعه ای مطلوب فراهم می کند. هدف مدرسه، تربیت و انسان سازی است و افرادی مانند شما که مدرسه می سازند ، با ایثار مال خود در پیشرفت هرچه بیشتر کودکان و نوجوانان ایرانی و ساخت ایران نوین در آینده ، سهم بسزایی داشته و دارند.
بیتردید کمک به کودکان هر جامعه تاثیر مستقیمی بر سرنوشت یک کشور خواهد داشت، و کار نیک شما بزرگواران مدرسه ساز ، سرکار خانم قربانی، مدیرمحترم انجمن و هیئت مدیره محترم انجمن حامی ، جناب آقای هاشمی و همسر دوستدار فرهنگ تان سرکار خانم هدایتی، برای همیشه ماندگاراست و جاودانه خواهد ماند.
شما مدرسه نمی سازید بلکه انسان می سازید. زیرا با عمل خیری که انجام میدهید به بچههای کم برخوردار، زندگی و آیندهای جدید میدهید.
به باور من درباره این کار خیرباید بسیار صحبت کرد و آن را اشاعه داد تا دیگران نیزبرای انجام آن تشویق شوند.
این محفل ارجمند فرهنگی به همت شما برگزار شده است و من به سهم خود بسیار از شما سپاسگزارم .
چرا که .بزرگان و فرهیختگان را باید پاس داشت. شایسته است اینک که سخن از انجام کار معنوی در جهت ارتقاء فرهنگ ایران است ، به خرد و دانش نیک علی دهباشی اندیشمندی خردورز و رادمردی از خطه دانش و فرهنگ، احترام بگذاریم. که با همتی بلند و اندیشه ای خلاق و پربار به شناخت و شناساندن فرهنگ غنی و جاویدان ایران عزیز پرداخته و دهها اثر ماندگارپدید آورده است و به گفته زندهیاد داریوش شایگان کار یک وزارتخانه عریض و طویل فرهنگی را صبورانه و متعهد، با دست خالی انجام داده و می دهد. وزارتخانه ای بدون دریافت بودجه ، تا نشان دهد که:
به عمل کار برآید. به سخن دانی نیست.
به رغم آنکه بزرگان بسیاری درباره او و خدماتش گفته اند و نوشته اند ، سخن گفتن از او و در باره خدمات او به فرهنگ این سرزمین بسیار دشوار است و دهانی به پهنای فلک می طلبد :
یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم شرح آن رشک ملک
صاحبنظری که فقط به مدد یک گوشی موبایل و در محدودهای محصور از کتاب، شبهای بخارا را (۷۷۳ شب ) مدیریت کرده و می کند .
افزون بر این شبها ،عصر دوشنبه و جهارشنبه های بخارا را نیز ( درواقع برنامه های متعدی را در عصرهای هرهفته ) حالا صبح پنجشنبه را هم بدان افزوده ( جمعاحدود سیصد برنامه ) و کِلک را به بخارا رسانده است..
او که با «بخارا»یش به یادمان میآورد که هنوز جایی دانایی را ارج می نهند و هنوز مردانی هستند که عاشق فرهنگ این مرز و بومند و با دست خالی و بیهیچ چشمداشتی ، اما با صلابت و پایمردی می کوشند تا چراغ فرهنگ ، تاریخ و تمدن آنرا روشن نگاه دارند . او پدر تاریخ شفاهی معاصر ایران در عرصه فرهنگ است.
نور امیدی در جهان تاریک کار فرهنگی و الگویی برای نسل امروز و آینده.
خردمندی که با تدبیر برای ادامه دادن و استمرار و متوقف نشدن ، واسطه پیوند دوباره فرهیختگان پارسی گوی در اقصینقاط جهان است و سمرقند و بخارا را به تهران و هرات و دوشنبه متصل می کند.
مجلهی «بخارا» یش در جغرافیای زبان پارسی به عنوان مروج فرهنگ و تاریخ و ادب ایرانیان ، زبانزد خاص و عام است و خوانندگانش درتمامی پهنه ایران فرهنگی گستردهاند.
زبان فرهنگ زبان مشترک ملتهاست و زبان گفتگوهای تمدنها . زبانی برای ارتباط ، دوستی ، صلح و آشتی و علی دهباشی براستی سفیر فرهنگی شایسته و موفقی بوده است.
مجموعه شبهای بخارا که شامل موضوعات متنوعی است ، درواقع تاریخچهای از تحولات فرهنگی چند دهه اخیر ایران و نیز جهان را حکایت می کند. روایت فرهنگ ایرانی و جهانی، از بلخ تا روم، از قدیم تا جدید.
جناب دهباشی توانسته است مفاخر فرهنگی، ادبی و هنری ایران را بهخوبی معرفی کند و آثار بزرگان را به نسل جوان بشناساند
او صدای فرهنگ است و در تمامی این سالها، میزبان صاحبنامان بیصدای فرهنگ این سرزمین بوده و هست. و نقش بیبدیلی در گسترش ارتباطات میان فرهنگی داشته است. بیشک اگر تلاش های بی دریغ و بی وقفه ایشان نبود اکنون بسیاری از دانشمندان و ناموران و مشاهیر فرهنگ و ادب را نمی شناختیم،
. او در این شبها راوی رویدادهای فرهنگ و ادب ایران است که روایتی ضروری برای خلق حافظه تاریخی و تقویت همبستگی اجتماعی در ایران بوده است ؛ خادم و نگاهبان راستین فرهنگ.
شرح شبهای بخارا را کوتاه می کنم چرا که شمارگان این نشستها بسیار است و سخن به درازا میکشد. گرچه کمیتها مهم نیستند و باید به کیفیتها توجه کرد. (به گمانم از نخستین شب بخارا ، که در ۲۲دیماه سال ۸۴ در خانه هنرمندان برگزار شد تا امروز ۷۷۳ شب برگزار شده و امیدوارم بزودی شاهد هزار و یکمین شب آن باشیم که باز هم بزرگی تلاشهای آقای دهباشی را به وضوح نشان نمیدهد) .
شبهایی که هریک نشاندهنده رویدادی فرهنگی و معرف چهره ای شاخص و صاحب نام بودهاند . شبهایی که روایت تجربه ها ، دغدغهها و امیدهای آینده ایران را نقل کرده و می کنند و جناب دهباشی به تنهایی بار این خدمت ارزشمند فرهنگی را بدوش کشیده و افراد و گروهها را به یکدیگر متصل کرده و میان فرهنگ و سیاست ، سنت و تجدد، ، فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی پیوند برقرار کرده و ساحتها و مرزها را بههم نزدیک کرده است .
او نقشی اساسی در گسترش ارتباط فرهنگی میان ایران و مراکز ایرانشناسی و دانشکاههای جهان و و گسترش زبان فارسی داشته و به راستی بسیار هم موفق بوده است. باید قدر او را شناخت:
پُلی از جنس فرهنگ میان گسترههای گوناگون اندیشه
از مجله بخارا بگویم که صد و شصت و سومین شماره آن در ۱۳ شهریور ۴۰۳ منتشر شد. مجله ای که بر پایه کار حرفهای استوار است و همواره تلاش کرده ، مستقل عمل کند و کمترین وابستگی را به نهادهای رسمی داشته باشد.
چند سال پیش در بنیاد ایران شناسی راهنمای پایان نامه کارشناسی ارشد آقای وحیدرضا طباخ بودم که به بررسی و مقایسه میزان اثرگذاری مجله بخارا در معرفی هویت ایرانی ، ایران و میراث فرهنگی آن ، اشاعه ایران شناسی و معرفی ایرانشناسان ایرانی و خارجی با تعدادی از مجلات دیگر ایرانی می پرداخت . به راستی نتیجه این پژوهش آماری اختلافی میان صفر و صد به نفع مجله بخارا بود
این بررسی آماری در حوزه هایی مانند ادیان ایرانی ، ادبیات ، اسطوره ، تاریخ ، باستانشناسی ، فرهنگ مردم ایران و نظایر اینها صورت گرفته بود .همچنین مجله بخارا با سایر نشریات مورد بحث در مواردی مانند ارزش محتوایی ، دایره نویسندگان و همکاران نشریات، تداوم انتشار ، دایره مخاطبان و شرایط و ضوابط چاپ مقایسه شده بود و در این موارد نیز با فاصله معنی داری پیشتاز بود.
مجال آن نیست که بیش از این از بخارا بگویم گرچه سخن بسیار است فقط یادآورمی شوم که علی دهباشی در شرایطی که رسانههای مکتوب در معرض بزرگترین آسیب قرارداشتند و تعطیل میشدند ، به بهای جوانی و سلامتیش جنگید و به انتشار منظم نشریه بخارا با نگاه و رویکردی حرفهای پرداخت،
مولانا می فرماید
مردانه و مرد جنگ باید بودن ورنه به هزار ننگ باید بودن
بخارا امروز فراتر از یک مجله است. یک نهاد فرهنگی ـ مطبوعاتی است .در واقع همانطور که در باره اش گفته اند دهباشی از مجلهداری به نهادسازی رسیده است. برگزاری نشستهای پردوام بخارا ، عملاً محصول و نمادی از این نهادسازی است
مجلسی نیکوست برای نکوداشت مردی که حقی گران برگردن فرهنگ این سرزمین دارد. چهره ای ماندگار در فرهنگ ایران و بخشی از سرمایه و حافظه فرهنگی کشورمان که خود نکوداشتهای فراوانی را برگزار کرده است
جای آن دارد که اشاره کوتاهی نیز به شخصیت ، منش ، کردار و رفتار او داشته باشم . مدیری که برای تأمین هزینه کاغذ مجله بخارا ، کتابخانهاش را میفروشد یا حتی در شرایط سخت بیماری ، زمانی که بعلت حمله آسم ، به سختی نفس می کشد ، مقاومت می کند و با شکیبایی و عشق ادامه میدهد (همه میدانند که بسختی بیمار بود اما تا بخارای ویژهنامه نوروز را آماده نکرد به بیمارستان نرفت.). برغم دغدغه محل برگزاری شبها و نداشتن دفتر مناسبی برای کار و سرمایهای کافی برای پرداخت هزینهها و دستمزدهای همکارانش، شب و شبها برگزار میکند و ویژه نامه و فصلنامه ها منتشر می کند .
او که تلخیهای بسیار دیده است اما تلخ نیست . هرگز از کسی بدگویی نمی کند و با دشمنانش مدارا می کند. با آنها که سنگ میاندازند و برای برخی پاسخگوییها ، او را از این اطاق به آن اطاق می کشانند ، مانع تراشی کرده و اذیتش میکنند. اما او همچنان استوار میایستد و به کارش ادامه می دهد. کوتاه نمیآید و خسته نمیشود. آهسته اما پیوسته ادامه میدهد . بردباری، استقامت، تلاش، امید و اراده را. باید از او آموخت ، که از خود سازمانی یکنفره ساخته است. در جامعهای که متاسفانه روحیۀ کار جمعی ، رونق چندانی ندارد.
با شناختی که از افراد و تواناییهایشان و نیز از فرهنگ ایران دارد، دست جوانتر ها را میگیرد، کار یادشان می دهد و تشویق و ترغیبشان میکند ، برای چاپ آثارشان تلاش می کند
فروتن است و اخلاقمدار. سختکوش است و زنده به کار.
به همت از خم گردون گذشته به رفعت از جهان بیرون گذشته (عطار نیشابوری)
به باور من باید قدرش را دانست وباید از او آموخت . او که به تعبیر تاریخی زنده یاد باستانی پاریزی «سلطان بیتاج و تخت بخارا» است و به گفته محمد علی موحد «امیر بخارا» است.
پس بیایید به احترام او بایستیم و آرزو کنیم «ای امیر بخارا شاد باش و دیر زی» که چشم امید فرهنگ ایرانی .
۲۴۳۵۷