همایون اسعدیان؛ از کانون پرورش فکری تا کارگردانی در سینما
![همایون اسعدیان؛ از کانون پرورش فکری تا کارگردانی در سینما همایون اسعدیان؛ از کانون پرورش فکری تا کارگردانی در سینما](https://motamedpress.com/wp-content/uploads/2025/02/همایون-اسعدیان؛-از-کانون-پرورش-فکری-تا-کارگردانی-در-سینما.jpg)
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، همایون اسعدیان درباره آشنایی خود با سینما گفت: یه یاد دارم در زمان کودکی سرگرمی ما این بود که هر زمان مادرم فرصتی پیدا میکرد، من ، برادر و خواهرهایم را به سینما میبرد. زمانی که کلاس پنجم دبیرستان بودم، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۰ نفر از دانشآموزان برتر را پس از گذراندن دوره ۳ ساله، به عنوان مربی در شهرستانها انتخاب کردند و بدین ترتیب من راهی شهرهای شاهرود و گنبد شدم.
وی ادامه داد: آن زمان من محصل بودم و با این وجود، هفتهای سه روز با اتوبوس راهی شاهرود میشدم و در کتابخانه آنجا به مدت دو روز به کودکان درس می دادم. پس از آن به گنبد میرفتم و این روند به مدت ۳ ماه ادامه پیدا کرد. این موضوع بسیار مهم بود، زیرا مدیران این مجموعه برای ما شخصیتی ویژه قائل شده بودند.
اسعدیان یادآور شد: تابستان سال بعد که قرار بود باز هم برای تدریس عازم شهرستان شوم، مسعود کیمیایی در تدارک تولید فیلم «سفر سنگ» بود. من علاقه بسیار زیادی به او داشتم و همه فیلمهای او را بارها دیده بودم. بدین ترتیب به عنوان دستیار سوم کارگردان وارد گروه فیلمبرداری شدم و این موضوع دقیقا همان چیزی بود که میخواستم.
کارگردان «لحظه گرگ و میش» درباره ورود خود به سینما گفت: من باید قدم به قدم وارد این حرفه میشدم به همین دلیل و بدون آنکه هدف اصلی من عکاسی باشد، تصمیم گرفتم این هنر را انتخاب کنم زیرا این فرصت را در اختیار من قرار میداد تا گوشهای بایستم و به دقت نگاه کنم. در صحنه یک فیلم، عکاس تنها فردی است که هیچکس با او کاری ندارد و فعالیت او مستقل به حساب میآید. من از ابتدا هدفم کارگردانی بود، اما عکاسی باعث شد تا چگونگی فعالیت کارگردانهای مختلف با رصد کنم و این مسئله برای من حاوی موارد آموزندهای بود.
وی ادامه داد: در ابتدا به عنوان عکاس در فیلم «شب حادثه» ساخته سیروس الوند مشغول به کار شدم. فیلمبرداری این اثر از شهرهای شمالی آغاز شد و زمانی که پس از چند روز عکسها را چاپ کردم و در اختیار او قرار دادم، نگاهی به آنها انداخت و به من گفت تو میخواهی کارگردان شوی. هنوز پس از این همه سال نمیدانم او چطور این موضوع را تشخیص داد.
این فیلمساز بیان داشت: زمانی که در کانون پرورش فکری بودیم فکر میکردیم که نسل ما قرار است سینمای ایران را متحول کند. تصورمان این بود زمانی که وارد این عرصه خواهیم شد، نفرات قبلی دیگر فعالیتی نخواهند داشت. سالها طول کشید تا متوجه شدم روند ماجرا اینگونه نیست و نسلهای گذشته به یک باره محو نمیشوند و افراد در کنار یکدیگر قرار میگیرند.
اسعدیان با بیان اینکه بدترین بخش فیلمسازی این است که وقتی کاری را انجام میدهیم، فکر کنیم فیلم خوبی را تولید کردهایم، افزود: این موضوع چیزی نیست که بتوانیم آن را تشخیص دهیم و معمولا دچار اشتباه میشویم. من زمانی که تدوین یک فیلم را به اتمام میرسانم، از افرادی با سلیقههای متفاوت که نظرات آنها برایم اهمیت دارد دعوت میکنم تا به تماشای اثر بنشینند و مطابق با آرای آنها ممکن است حتی تدوین فیلم را تغییر دهم.
وی درباره آثار تلویزیونی خود نیز گفت: من چندین سال از سینما فاصله گرفتم و در تلویزیون سریالهای «بچههای خیابان»، «اگه بابام زنده بود» و «راه بیپایان» را کارگردانی کردم. بعد از آن منوچهر محمدی از من برای کارگردانی ۳ تله فیلم دعوت کرد. زمانی که مشغول ساخت «آخرین گریه خورشید» بودیم، به دنبال قصه فیلم سوم میگشتیم تا اینکه منوچهر محمدی طرحی یک صفحهای درباره یک طلبه را در اختیار من قرار داد. به او گفتم این طرح میتواند تبدیل به یک فیلم موفق شود اما به درد سینما میخورد. پس از آن من سه روز راهی اصفهان شدم و در هتل پانزده صفحه نوشتم و سپس به تهران باژگشتم و آن را تحویل محمدی دادم. نتیجه آن طرح، تبدیل به فیلم «طلا و مس» شد.
وی افزود: ما همیشه به دنبال این هستیم تا خودمان و دوربین فیلمبرداری را به رخ بکشیم و در نتیجه به دنبال حرکات پیچیده هستیم، در صورتی که موارد اینچنینی ارتباطی با کارگردانی ندارد. اگر تماشاگر متوجه حرکات دوربین شود، یعنی نتیجه درستی حاصل نشده است، بلکه باید دوربین به گونهای حرکت کند که تماشاگر اصلا متوجه این موضوع نشود. من پس از فیلم «آخر بازی» متوجه این مسئله شدم و فهمیدم که نقش کارگردان اصلا نباید در نتیجه یک فیلم دیده شود و تلاش کردم «طلا و مس» و «بوسیدن روی ماه» را مطابق با این رویکرد کارگردانی کنم.
اسعدیان یادآور شد: «طلا و مس» دارای این پیام بود که باید حواسمان به یکدیگر باشد. اگر این اثر و همینطور فیلم «بوسیدن روی ماه» نیز توانست با مخاطب ارتباط برقرار کند، به این دلیل بود که تماشاگران تصویری از خانواده خود را در آن مشاهده کردند. ما در این دو اثر کلیشههای مرسوم را شکستیم و تصویری واقعی و ایرانی را پیش روی مخاطب قرار دادیم.
اسعدیان در پایان بیان داشت: ما تا زمانی میتوانیم به فعالیت خود به عنوان فیلمساز ادامه دهیم که خود را به روز نگه داریم و با زمانه همراه شویم. بازنشستگی در امر فیلمسازی زمانی اتفاق میافتد که ذهن ما از زمانه عقب بیفتد. به عقیده من سینمای ایران آینده بسیار خوبی در پیش خواهد داشت.
۲۴۵۲۴۵