چرا احتمال شرارت خارجی کم است؟

۱۱:۰۰ – ۱۲ فروردين ۱۴۰۴
باشگاه خبرنگاران جوان؛ حامد پارسا* – دونالد ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود به اتخاذ سیاستهای پر سروصدا و تهدیدات گسترده شهرت داشت، اما در عمل، بسیاری از این تهدیدات یا هرگز اجرایی نشدند یا در مقیاسی بسیار محدودتر از وعده اولیه پیادهسازی شدند.
اخیرا یک تحلیلگر مشهور صهيونيستی (امیت سگال تحلیلگر کانال ۱۲) با ناامیدی گفت هرچند تهدیدات ترامپ علیه ایران بسیار مهم است، اما سبک ترامپ تهدید و بعد اجرای ۲۰ درصدی آن است. نمونههای تاریخی این رویکرد متعددند. در سال ۲۰۱۷، ترامپ پس از تهدیدات شدید و هشدارهای مکرر علیه دولت سوریه، در نهایت یک حمله موشکی محدود به پایگاه الشعیرات انجام داد که تاثیری بر معادلات جنگ نداشت و حتی برخی آن را یک نمایش ناکام توصیف کردند.
در ماجرای سرنگونی پهپاد گلوبال هاوک توسط ایران در سال ۲۰۱۹، ترامپ تهدید به حمله نظامی گسترده کرد اما در نهایت از ایران بابت هدف قرار ندادن پرنده سرنشیندار، تشکر کرد. علاوه بر اینها در حوزه سیاستهای اقتصادی نیز تهدیدات ترامپ اغلب به طور کامل عملی نمیشود! سیاست تعرفهای او علیه چین و اروپا بارها اعلام شد اما در عمل، یا تخفیف یافت یا به شکلی محدودتر اجرا شد.
این مدل رفتاری ترامپ از یک الگوی مشخص تبعیت میکند: او از تهدیدات سنگین به عنوان ابزاری برای ایجاد رعب و تحمیل شرایط خود در مذاکرات استفاده میکند، اما تمایل چندانی به ورود به درگیریهای پرهزینه ندارد. در مورد ایران، این مسئله آشکارتر است. ترامپ و مشاورانش میدانند که نابودی برنامه هستهای ایران بدون ورود به یک جنگ تمامعیار ممکن نیست و چنین جنگی برای آمریکا هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی بسیار پرهزینه خواهد بود.
از حمله گسترده نظامی عبور کنیم! احتمال حمله موشکی محدود چقدر است؟
اگر حملهای نظامی محدود علیه ایران انجام شود، دو سناریو محتمل است: یا این اقدام به یک جنگ گسترده و خارج از کنترل منجر میشود، یا ایران را به بازنگری در دکترین هستهای خود و تغییر مسیر به سوی راهکارهای جدید سوق میدهد. در هر دو حالت، نتیجه نهایی آشکارا به زیان واشنگتن خواهد بود و هدف ترامپ از اعمال فشار برای وادار کردن ایران به مذاکره نیز ناکام خواهد ماند.
در این میان، سیاست «سایه جنگ» که ترامپ دنبال میکند، ابزاری برای فشارهای اقتصادی و روانی است. این سیاست به جای ایجاد یک تهدید واقعی، با «نمایش تهدید» تلاش دارد تا تابآوری جامعه را کاهش دهد، مرجعیت سیاسی و اجتماعی رهبران ایران را تحت تأثیر قرار دهد و موجب نوسانات اقتصادی شود. این روش با ایجاد ترس از بیثباتی، سرمایهگذاران را مردد میکند، تصمیمگیری اقتصادی را مختل میسازد و عملاً به رکود اقتصادی کمک میکند.
از سوی دیگر، این تهدیدات رسانهای به دنبال آن هستند که در ذهن مردم و مسئولان نوعی نگرانی دائمی ایجاد کنند. مردم، با هر بار مطرح شدن احتمال جنگ یا تحریم جدید، دچار تزلزل میشوند و تصمیمات اقتصادی و اجتماعیشان را تغییر میدهند. مسئولان نیز ممکن است برای جلوگیری از بحران، به سمت تصمیمگیریهای هیجانی یا مصالحههای نابهجا سوق داده شوند.
این، به نوعی پیوست عملیات روانی همان سیاست اسرائیلیِ از پا درآوردن ایران با هزار ضربه کوچک است که تلاش دارد تصمیمگیری را مختل کند، انسجام داخلی را بشکند، جایگاه کشور را در سطح بینالمللی را تحت تاثیر قرار داده و در نهایت مقاومت ایران را در صفر ضرب کند.
نکته مهم دیگر این است که این روش تنها در کوتاهمدت میتواند بر فضای عمومی تأثیر بگذارد. چرا که افکار عمومی پس از مدتی متوجه بیاثر بودن این تهدیدات شده و در برابر آن مقاومتر میشود. در حقیقت، تجربه سالهای اخیر نشان داده که ایران نهتنها در برابر این فشارها عقبنشینی نکرده، بلکه هر بار به دنبال تقویت جایگاه خود در منطقه و جهان بوده است.
این مقاومت تدریجی، اثرگذاری تهدیدات ترامپ را کاهش داده و نشان داده که تداوم سیاستهای خصمانه نتیجهای جز افزایش توان دفاعی، ثبات روانی جامعه و اتحاد آحاد مردم ندارد.
*کارشناس مسائل غرب آسیا