اخبار بین الملل

چرخشی در خاورمیانه لازم داریم/ نباید هزینه‌های خاورمیانه را تنهایی به دوش بکشیم/ بهبود روابط با عربستان و مصر ضروری است

خبرگزاری خبرآنلاین

زینب اسماعیلی: آیا ایران می‌توانست بشار اسد را بار دیگر در سوریه حفظ کند؟ تصمیمی که این نوبت گرفت تحت چه اقتضائاتی بود؟ با بازیگری ترکیه که وارد مرحله جدیدی شده است چه باید کرد؟ 

جلیل رحیمی جهان آبادی نماینده سابق مجلس که عضو کمیسیون امنیت ملی نیز بود معتقد است راه مهار قدرت و توان ترکیه، ایجاد رابطه متعادل بین ایران و عربستان و مصر است تا بالانس قدرت در منطقه ایجاد شود. 

این گفت‌وگو را در ادامه بخوانید:   

 اتفاقاتی که در سوریه رخ‌داده را چطور تحلیل می‌کنید؟

بحث ارتباط ایران و سوریه پیشینه‌ی تاریخی دارد. اگر به دوران جنگ تحمیلی برگردیم،‌ سوریه جزو معدود کشورهای عرب منطقه بود که از ایران حمایت کرد؛ هم به دلیل اختلافاتی که حزب بعث سوریه با حزب بعث عراق داشت و هم به دلیل مواضعی که نسبت به فلسطین و موضوع مقاومت داشت. در آن مقطع تاریخی این پیوند سیاسی و امنیتی برقرار شد. در دوران سازندگی هم باز جزو کشورهایی بود که تعاملات اقتصادی و سیاسی‌اش را در فضای بین‌المللی با ایران برقرار نگه داشت. همچنین در زمان تحریم‌ها همکاری‌های اقتصادی‌اش را با ایران حفظ می‌کرد. موضوع فلسطین و محور مقاومت هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و هم در آرمان‌های انقلاب اسلامی وجود دارد و جایگاه موضوع فلسطین در سیاست خارجی ما مشخص است به همین دلیل چون سوریه خط مقدم مقابله علیه اسراییل بود و از مقاومت حمایت می‌کردند و تجهیز حزب‌الله و آموزش نیروها و ساماندهی نیروهای مقاومت در سوریه بود، ایران پیوندهای عمیقی با سوریه پیداکرد. در جریان بهار عربی که سال ۲۰۱۱ به سوریه هم کشیده شد باور بر این بود که پشت سر تحولات سوریه بخشی از کشورهای عربی و برخی از تندروهای اسلام‌گرا هستند و ممکن است که این اتفاقات به کانونی علیه ایران، مقاومت و فلسطین تبدیل شود.

اسد می‌توانست اصلاحات سیاسی انجام دهد یا دولت فراگیری تشکیل‌دهد و اصلاحات عمیقی در جامعه ایجاد کند تا لایه‌هایی که خواهان اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی هستند و نزدیک به گروه‌های بنیادگرا نیستند را از آن‌ها جدا کند. اما نه بشار اسد و نه اطرافیانش این اقدامات را انجام ندادند، چون درک درستی از تحولات نداشتند.

همچنین تحلیل‌ها این‌بود که بحث سرنگونی بشار اسد بهانه‌ای برای ایجاد این به اصطلاح چاله‌ی فضایی در خاورمیانه است تا سوریه کانون اصلی نیروهای شبه داعش در منطقه شود. ایران هم چون متحد سوریه بود هم از رشد نیروهای بنیادگرا با تفکر داعش وحشت داشت و فکر می‌کرد که دامن ایران را هم خواهد گرفت طبیعتا در آن مقطع به اقدامات حمایتی از سوریه پرداخت. باور من بر این است که در آن مقطع اولیه نتیجه اقداماتی که ایران انجام داد، برای سوریه مثبت بود. چون ثبات سیاسی به سوریه برگشت حکومت بشار اسد حفظ شد و شرایط مثبتی در سوریه ایجاد شد منتها اشتباهات حکومت سوریه بعد از آن مقطع شروع شد. اسد می‌توانست اصلاحات سیاسی انجام دهد یا دولت فراگیری تشکیل‌دهد و اصلاحات عمیقی در جامعه ایجاد کند تا لایه‌هایی که خواهان اصلاحات اقتصادی، اجتماعی و امنیتی هستند و نزدیک به گروه‌های بنیادگرا نیستند را از آن‌ها جدا کند. اما نه بشار اسد و نه اطرافیانش این اقدامات را انجام ندادند، چون درک درستی از تحولات نداشتند. با گذر زمان نیروهای مخالف بشار تحت حمایت ترکیه توانستند خود را سازماندهی کنند و نقش یک دولت در تبعید و دولت موقت را ایفا کنند. در مناطقی از ادلب یا اطراف حلب یا مناطقی از شمال و شمال‌غرب سوریه که در دست‌شان بود شروع به کادرسازی کردند. هم روی تجهیزات نظامی و مباحث اطلاعاتی امنیتی‌شان کار کردند. همچنین با بدنه‌ی اجتماعی مردم و مخالفان بشار اسد ارتباط گرفتند. چون حکومت خاندان اسد از ابتدای روی کار آمدن، مخالفان جدی داشت و چندین بار اخوان‌المسلمین و مردم در مقاطع مختلف مخصوصا ۱۹۸۲ قیام کردند.

حتی قتل عام شدند.

بله، همه این‌ها مثل آتش زیر خاکستر بود و دست به دست هم داد و حکومت بشار اسد را در سوریه سرنگون کرد. ایران هم نمی‌توانست مقابل یک اراده‌ی تا این حد فراگیر در سوریه بایستد و بخواهد از خودش هزینه کند برای دفاع از حکومتی که خودش توانایی مقاومت ندارد و تمایلی به اصلاح مسیرش و نیت اصلاحات هم ندارد.

ما در خاورمیانه با بحران مواجهیم این بحران هم خاص سوریه نیست امروز دامن‌گیر سوریه شده‌است. دامن سایر کشورهای خاومیانه را هم می‌گیرد. می‌توانم به جرات به شما بگویم که تحولات سوریه مثل یک دومینو در بعضی از کشورهای دیگر هم اثرگذار خواهد بود. خیلی از کشورهای عربی هم درگیر همین مشکلاتی هستند که سوریه بود شاید با شدت کمتری. به‌هرحال پیشینه‌ی حکومت‌های خانوادگی و پیشینه‌ی سرکوب نیروهای اسلام‌گرا را دارند. 

آخرین نسل حکومت‌های غیردموکراتیک در جهان

ما مردم خاورمیانه در حال تجربه آخرین نسل حکومت‌های غیردموکراتیک در جهان هستیم. دلیلی ندارد یک خاندان شصت‌سال بر یک کشور حکومت کند. دلیلی ندارد یک فرد خودش کاندیدای ریاست جمهوری شود و با خودش رقابت کند و بعد اعلام کنند ۹۵ درصد آرا را کسب کرده‌است و بعد به این شکل سرنگون شود. به باور من خاورمیانه باید به سمت دموکراسی برود به سمت رعایت حقوق‌بشر و تفکر توسعه برود. تجربه انسانی و مجموعه‌ تجارب بشری نشان داده که حکومت‌های دموکراتیک و اقتصاد بازار آزاد موفق عمل کرده‌است. ما نمی‌گوییم ایرادی ندارد و در بخش‌هایی آسیب‌زا نبوده است. اما تجربه بشر ظرف سال‌ها و قرون گذشته نشان داده که حکومت دموکراتیک و اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد، پیشرفت، رفاه و ثبات‌سیاسی ایجاد کرده‌است. الان در کشورهای اروپایی بعد از انقلاب فرانسه دیگر انقلاب به یک مفهوم تاریخی تبدیل شده است.  چون دموکراسی حاکم است هر حزبی که حاکم می‌شود اگر باب میل مردم عمل نکرد، بدون هیچ خون و خون‌ریزی جابه‌جا می‌شود. بدون کشتار و حق و باطل دانستن و تکه پاره‌کردن کشورشان، جابه‌جایی قدرت صورت می‌گیرد.

اگر دوباره درگیر می‌شدیم دلخوری مردم سوریه از ما بیشتر می‌شد

به باور من بحران سوریه در فقدان دموکراسی و توسعه‌نیافتگی رخ‌داد. بعد از حوادث اولیه‌ای که رخ‌داد و فضا که آرام شد، بشار اسد می‌توانست الگوی جدیدی در خاورمیانه ایجاد کند. اخوانی‌ها، اسلام‌گرایان میانه و توده‌های اکثریت جامعه سوریه که خواهان اصلاحات و تغییر بودند را جذب کند و ولی این کار را نکرد و نتیجه‌اش را الان می‌بینیم. ایران در این مقطع موضع عاقلانه‌ای اتخاذ کرد اگر دوباره در سوریه در دفاع از حکومت اسد درگیر می‌شدیم هم هزینه‌های فوق‌العاده سنگین‌تری به ما تحمیل می‌شد هم حاصلی نداشت و هم دلخوری مردم سوریه از ما بیشتر می‌شد. در جریان تحولات یکی دو ماه گذشته در سوریه مواضع ایران عقلانی و حساب‌شده بود.  

تفکر نئو عثمانی برای ایران خاطره جالبی نیست

ما الان با بازیگر مهمی مثل ترکیه مواجه هستیم. در رقابت با ایران و روسیه در صحنه سوریه عملا ترکیه توانسته نقشه خود را در زمین پیاده کند. این بازیگری چه ملاحظاتی برای جمهوری اسلامی ایران به دنبال دارد؟ 

ترکیه به لحاظ تاریخی از زمان عثمانی‌ها یکی از جدی‌ترین رقبای ما در خاورمیانه بود، هست و خواهدبود. ترکیه به نقش عثمانی خودش بازگشته‌است. این  تفکر نئوعثمانی معتقداست که باید نفوذ ترکیه را در جهان اسلام و شمال آفریقا و کشورهای عربی احیا کند. تفکر نئوعثمانی به همان میزان که شاید برای ترک‌ها یا بعضی از اسلام‌گراهای اخوانی در خاورمیانه جذاب باشد یا برای بعضی از کسانی‌که تجربه‌ی ضعف کشورهای عربی و نفوذ اسرائیل در کشورهای عربی را تجربه می‌کنند شاید جذابیت داشته‌باشد ولی ما ایرانی‌ها خیلی خاطره‌ی خوبی از این تفکر نداریم. چه در زمان صفویه چه در زمان نادر و چه در تحولات بعد از نادرشاه افشار با ترکیه بر سر بسیاری از موضوعاتی که در مرزهای ما اتفاق می‌افتاد چالش داشتیم. در مرزهایی که امروز متعلق به کشور عراق یا اقلیم کردستان است. حضور ترکیه در سوریه به نظرمن آخرین تنش ما با ترک‌ها نیست. ترکیه در خصوص ارتباطات با آذربایجان و در منطقه شمال‌شرق ما هم به نظر من مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد. من همان زمان که در کمیسیون امنیت ملی مجلس بودم بارها در جلسات در بخش‌های مختلف گفتم رقیب اصلی ما در سال‌های آینده ترکیه است. ترکیه ادعای رهبری خاورمیانه و رهبری جهان اسلام را دارد و ایران هم به صورت ذاتی ظرفیت‌ها، گذشته و پیشینه‌ای دارد که چه بخواهیم چه نخواهیم ایران در جایگاه شاخص در خاورمیانه قرار دارد. چه ادعا بکنیم یا نکنیم گذشته‌ی ایران نشان می‌دهد از زمانی‌که دامنه اسلام به ایران رسید، ایران نقش اساسی در توسعه جهان اسلام داشته‌است؛ توسعه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی. به‌طور کلی ایران قابل حذف از معادلات جهان اسلام نیست. باور من  بر این است که ترکیه باید به سمت درک درست از جایگاه ایران و جایگاه خودش برود و خلا ایجاد شده در سوریه یا خلا ایجاد شده در عراق بعد از سرنگونی صدام حسین و یا خلا ایجاد شده در بعضی از کشورهای عربی را گمان نکند که می‌تواند به سبک عثمانی‌ها پر کند که این به نظر من چالش اساسی ایجاد می‌کند.

 باید به سمت احیای رابطه با مصر برویم مصر کشور بزرگ اسلامی و قدرتمندی است، اگرچه الان به لحاظ اقتصادی تحت فشار است اما کشوریست که ظرفیت‌های عظیمی در شمال آفریقا دارد. رابطه ایران و مصر بالانسی ایجاد می‌کند که می‌تواند بخشی از بازی ترک‌ها در منطقه را متعادل کند.

در سیاست خاورمیانه‌ای‌ نیاز به اصلاح داریم

راهکار مقابله با این تفکری که قدرتمند هم هست برای ایران چیست؟

باور من بر این است که باید به سمت احیای رابطه با مصر برویم مصر کشور بزرگ اسلامی و قدرتمندی است، اگرچه الان به لحاظ اقتصادی تحت فشار است اما کشوریست که ظرفیت‌های عظیمی در شمال آفریقا دارد. رابطه ایران و مصر و بالانسی که ایجاد می‌کند می‌تواند بخشی از بازی ترک‌ها در منطقه را متعادل کند. از طرف دیگر با خود ترکیه به نظر من باید وارد گفت‌وگو بشویم و حرف‌ها و دغدغه‌هایمان را به صراحت با ترکیه مطرح کنیم. اما ائتلاف مصر و ایران، همچنین بهبود رابطه ایران و عربستان سعودی و کاهش تنش‌ها با جهان عرب در این شرایط خیلی کمک‌کننده است تا بتوانیم بالانسی که ترکیه در حال برهم‌زدنش در خاورمیانه است را جبران کنیم. به نظر من ایران یک چرخش و اصلاح در سیاست خارجی خاورمیانه‌ای خود نیاز دارد. تا الان ایران بر پایه‌ی نیروهای محور مقاومت فعالیت می‌کرده و به‌هرحال تحلیل این بوده که ما با حمایت از نیروهای مقاومت در منطقه یک نوع سد دفاعی مقابل اسرائیل برای نفوذ به جهان اسلام ایجاد می‌کنیم و نمی‌گذاریم اسرائیل نفوذ خود را گسترش بدهد یا به امنیت جهان‌اسلام آسیب بزند اما در حوادثی که رخ‌داده یعنی آسیب اساسی به حماس، حزب‌الله، حوادث سوریه و حمله اسراییل به خاک خود ایران، ما باید به سمت یک سیاست متفاوت منطقه‌ای برویم.

ترویج سیاست شیعی از سوی ایران در منطقه باعث می‌شود که اژدهای خفته بنیادگرایی اهل سنت در منطقه بیدارشود

مشخصه‌های سیاست متفاوت منطقه‌ای که می فرمایید، چیست؟

 ما نیاز داریم به ائتلافی از کشورهای اسلامی باشیم، همچنین به بهبود رابطه با مصر و عربستان نیاز داریم و اینکه در خاورمیانه هزینه‌های مقاومت را به تنهایی به دوش نکشیم و جمعی از کشورها را که حداقل در بعد سیاسی مواضع نزدیک به ما دارند با خودمان همراه کنیم. ما حداقل باید بتوانیم جبهه‌ای که در آن دچار چالش هستیم را محدود کنیم. ما نمی‌توانیم هم با بنیادگراهای تندرو داعش هم با اسرائیل هم با آمریکا بجنگیم و هم در بخش‌های مختلف خودمان را درگیر کنیم. این وضعیت بخش اعظمی از توان ما را خواهدگرفت. الان در خاورمیانه امواج جدید بنیادگرایی که حالا از نوع اخوانی و سلفی در حال افزایش است. الان اردنی‌ها و مصری‌ها در معرض آسیب هستند. مصر یک‌بار با روی کار آمدن آقای مرسی این تجربه را داشتند و بعید نیست دوباره چالش‌هایی داشته باشد. ما می‌توانیم در کنار خیلی از این کشورها با این چالش‌ مقابله‌کنیم. چون تعدادی از کشورهای منطقه مشابه ما دغدغه‌هایی پیرامون بنیادگرایی دارند.عربستان سعودی، آن کشور سابق نیست که خود را رهبر جهان اسلام بداند. به توسعه‌ی اقتصادی برگشته به سمت سیاست‌های اصلاحی بازگشته و می‌توانیم از این فرصت استفاده کنیم و حداقل بخشی از تنش‌های خودمان را با عربستان مدیریت کنیم. بخشی از تنش‌های مذهبی خودمان را در منطقه کاهش بدهیم. دلیلی ندارد که ایران بخواهد به سمت سیاست شیعی برود، ترویج سیاست شیعی از سوی ایران در منطقه باعث می‌شود که اژدهای خفته بنیادگرایی اهل سنت در منطقه بیدارشود. جمعیت کل شیعیان در ایران، منطقه خاورمیانه و جهان، نزدیک به ۲۵۰ میلیون نفر است. یک میلیارد و ۶۰۰ میلیون مسلمان اهل سنت در جهان وجود دارد. بنیادگرایی اهل سنت از نوع اخوانی، سلفی، نئو سلفی و … گروه‌هایی که رنگ به رنگ در کشورها می‌بینیم اگر شروع به گسترش فعالیت، یارگیری و جذب نیرو کنند، خاورمیانه آرامش به خودش نخواهد دید. ایران باید به سمت سیاست فرهنگی خود به‌عنوان کانون فرهنگی جهان اسلام برگردد. همچنین به توسعه‌ی اسلامی و نگاه مبتنی بر دموکراسی و حقوق بشر که در پیشینه‌ی ایران و باور قانون اساسی ما هست برگردد و خود را از این‌گونه حوادثی که خطرش محتمل هست، نجات بدهد.

ارتباط ما با مصر، عربستان و تنش‌زدایی ما با جهان اسلام و بازگشت به سیاستی با نگاه ملی‌تر و فرهنگی‌تر و مبتنی بر حقوق بشر و دموکراسی می‌تواند به ما کمک کند که سیاست ترکیه در منطقه را سد کنیم و نفوذ ترکیه در منطقه را مهار کنیم. چون ترکیه به صورت دو طیف هم به سمت کشورهای ترک زبان آسیای مرکزی پیش می‌رود هم به سمت کشورهای عربی و شمال آفریقا در حال رشد است. نفوذ امپراتوری اخوانی‌ها و ترک‌ها می‌تواند برای خاورمیانه و ما آسیب‌زا باشد.

این مسیر غیر از مشکلات خارجی فراوان، چالش داخلی هم دارد؟

 بله، متاسفانه در داخل کشور شخصیت‌هایی داریم که درک درستی از امنیت‌ملی و منافع‌ملی ندارند و شرایط منطقه را درک نمی‌کنند و کشور را به سمت درگیری و جنگ با اسرائیل و آمریکا هل می‌دهند. این مشکل هم وجود دارد که چطور توجیه‌شان کنیم. باور من بر این است که این افراد ممکن است خسارت زیادی به کشور وارد کنند چون درک درستی از تحولات چه در کوتاه مدت، چه در میان مدت یا درازمدت ندارند.

۳۱۱۳۱۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا