اخبار سیاسی

فرمانده یحیی امت را احیا می‌کند؟ 

خبرگزاری مهر

فرمانده یحیی امت را احیا می‌کند؟ 

خبرگزاری مهر، یادداشت مهمان؛ علی اسکندری، پژوهشگر کارگروه مطالعات اجتماعی پژوهشکده باقرالعلوم: چه شد که فرمانده سنوار چنین زندگی را برگزید و ۷ اکتبر را برنامه‌ریزی کرد؟ چه عاملی سبب می‌شود که یک ملتی چنین قیامی بکند و چه تفاوت میان مقاومت اهالی غزه و دیگر مبارزان وجود دارد؟ این توحید است که چنان روحی در پیروانش می‌آفریند که در بطن سخت‌ترین مقاومت‌ها هم لذت می‌برند. مسئله ایشان آزادی است و هیچ سطحی از ظلم را برنمی‌تابند. این فهم از توحید است که نه ظلم جهانی را برمی‌تابد و نه ظلم داخل حکومت اسلامی را. این شورش‌دهندگی اسلام است که سکون را از انسان و جامعه مسلمان می‌گیرد.

درک این زندگی برای دل بستگان به زمین سخت است. اما آن‌ها چون نگاه بر آسمان دارند در دل سختی زمین بیشتر لذت می‌برند. برای همین زمینیان و نظام تحلیلی آنها درکی از موحدان ندارند. به تمسخر آنان می‌پردازند و آنها را عده‌ای روان‌پریش که به دلیل فضای خلسه و تعلیقی که در آن قرار داشتند همه دارایی خود و مردم شأن را به باد دادند برای هیچ و از منظر استادی ریش سفید کرده در حوزه سیاست توصیه می‌کنند تسلیم شوید تا لااقل کمی زندگی کنید. یا آن دیگر می‌گوید اندازه و قدر خود را بدانید و بیش از گلیم خود پایتان را دراز نکنید. این‌ها همان‌هایی بودند که برای ناجنبش ۴۰۱ هرگونه کشته‌ای برایشان مطلوب بود و به قول خودشان دنبال زندگی بودند. اینها می‌ترسند تعریف‌شان از زندگی خدشه بردارد و تمام نظام تحلیلی‌شان یکباره فرو بریزد. گویی متوجه نیستند که از قضا آنها برای زندگی می‌جنگند و از این زندگی بسیار هم لذت می‌برند. اینها می‌ترسند تعریف دیگری از زندگی که از قضا برخلاف تعریف آنها بسیار رشک برانگیز است بیاید و فراگیر شود.

اما این توحید است که فرمانده یحیی را اینگونه در خیابان‌های غزه روانه می‌کند و می‌گوید یک ساعت برای خودم می‌چرخم ببینم چه کسی می‌تواند تقدیر خدای مرا عوض کند. این فرمانده یحیی است که بر خرابه‌های خانه‌اش می‌نشیند و لبخند تحقیر می‌زند به دشمن‌اش. فرمانده می‌توانست معامله کند در کنجی زندگی معمولی کند ولو تحقیر شود و آزاد نباشد اما او چون موحد است نمی‌تواند چنین بیاندیشد او ترجیح می‌دهد بر خرابه‌های خانه‌اش دشمن خود را تحقیر کند تا در زندگی محقر تحقیر شود. هرچه دنبال او گشتند تا او را بزنند نتوانستند از آخر جایی او را زدند که فکرش را هم نمی‌کردند تا او در لحظه آخر نیز اثبات کند وقتی خدایش بخواهد و تقدیر او مرگ باشد در زمانی که هیچکس فکرش را نکنند او خواهد رفت. در لحظه آخر هم چون خدایش او را آزاد می‌خواست دشمن‌اش را با فیلم شهادتش تحقیر کرد. او توحید را برای همه معنا کرد. آری شاید بعد خمینی این یحیی بود که بیش از همه توانست توحید را معنا کند و جهانی سازد.
همیشه برایم سوال بوده علی‌رغم آنکه مقاومت در برابر ظلم یک امر انسانی است، چرا این مسلمانان هستند که سمج‌ترین افراد در برابر ظلم هستند و یقه ظالم را رها نمی‌کنند. چرا اسلام است که چنین ظرفیت ستیزندگی با ظلم را در میان مسلمانان می‌آفریند و در تمام سختی‌هایش از آن لذت می‌برند و تو گویی فقط آنها هستند که زندگی می‌کنند و می‌فهمند.
مقاومت می‌تواند معنای دیگری از زندگی برای ما بیافریند. در بحبوحه‌ای که داشتند برای‌مان تعریف می‌کردند که زندگی و آزادی یعنی تنانگی و زنانگی، مقاومت معنای اصلی زندگی و آزادی را برای ما به ارمغان آورد. این باید افتخار مردم ایران باشد که تنها حاکمیت روی زمین هستند که از آزادی دفاع می‌کند. تنها آنها رهبرانی دارند که برای تحقق آزادی این میزان تلاش می‌کنند و هزینه می‌دهند. تنها مردمانی هستند که مسئله شأن صرفاً سیر شدن شکم و خوابیدن خوششان نیست بلکه دارند برای آزادی این چنین هزینه می‌دهند. آری این آزادی است. آزادی از هرگونه سلطه است. صدالبته همین مردمان ایران هستند که چنان که از رهبرانشان آموختند با هیچ حاکمیت و دولت مردی عهد اخوت نبسته‌اند و بارها گفته‌اند با هر سلطه‌ای مشکل دارند و برایشان تفاوتی میان سلطه داخلی و خارجی نیست. این توحید است که آنها را اینگونه بار آورده. این چنین در تنگناهای اقتصادی زنانشان طلا می‌دهند و مردانشان زندگی. همه ایشان عاشق شهادت‌اند و در این میان فرقی میان چپ و راست نیست. پس از شهادت فرمانده سنوار همه حسرت چنان مرگی را می‌خورند. مردمانی چنین عاشق حماسه چنین برای حماسه دلشان غنج برود. هر آئینه حماسه محو شود هر چیزی به نام زندگی و آزادی تحمیل می‌شود.
مردمانی که از بی‌مروتی حکمران‌مردان شأن گلایه دارند اما تن به ذلت نمی‌دهند. از قضا در داخل هم با ذلت و تحقیر می‌جنگند. این جنگجویان تاریخ. مسئله ایران نیست مسئله توحید است. ملت هند مبارزه کرد ملت آفریقای جنوبی مبارزه کرد بومیان استرالیا و آمریکا مبارزه کردند ملت‌های تحت استعمار مبارزه کردند. این فطرت انسان است که در برابر ظلم مبارزه جو است اما سرنوشت همه آنها چه شد؟ هضم شدند و قلب شدند. اما

کدام مکتب است که ۱۴۰۰ سال هرچه مبارزه می‌کند و هرچه مردانش کشته می‌شوند بیشتر مبارز تحویل می‌دهد. مادرانشان افتخار می‌کنند به کشته شدن فرزندانشان اصلاً فرزند می‌آورند که برای اسلام شهید شود. و دختران‌شان در آرزوی فرزنداند که بزرگ کنند و شهید شوند. این چه پدیده‌ای است که زندگی می‌کنند برای مرگ؟ این چه روح آزادی‌خواه است که برای مرگ، متولد می‌کند و در مرگ است که لذت می‌برد و آنقدر غرق لذت است که هر که از بیرون او را می‌بیند از لذت او شادمان می‌شود و آرزوی چنین زندگی‌ای می‌کند.
یحیی سنوار ما را زنده کرد. ۷ اکتبر ما را احیا کرد. ما در حال مرگ بودیم اما سنوار زنده کرد ما را. سنوار دوباره لذت مقاومت را به ما نشان داد، به ما چشاند. فرمانده دوباره نشان داد می‌توان با سلطه مقابله کرد. می‌توان در برابر تمام سلطه با تمام توانش ایستاد و ۷ اکتبر را طراحی کرد که برنامه تمام سلطه را به باد داد. سنوار به ما نشان داد سلطه چه روی کثیفی دارد. سنوار عالم را احیا کرد که ذات آنچه در حال رخ دادن بود را برملا ساخت. در زمانه‌ای که همه چیز در حال عادی شدن بود حتی معامله فلسطین، او بازی کل سلطه را خراب کرد. این سنوار بود که نشان داد اگر در برابر سلطه سکوت کنی دودمانت را به باد می‌دهد. در زمانه‌ای که حتی عده‌ای در ایران به فکر معامله با سلطه بودند و هیچ راهی جز آن را متصور نبودند سنوار بود که سلطه را رسوا کرد.
آری جز موحدین که می‌تواند چنین رقم بزند. چنین به دنبال آزادی باشند. آزادی از سلطه از هرگونه سلطه. این چه سری است که فرزندانشان به زندگی آنها می‌بالند. مادران شأن در مرگ آنها شادمانند و آرزو داشتند بازهم فرزندان و شوهرانی داشته باشند تا در راه آزادی بدهند. این زینب است که هرچه کشته بدهد باز زیبایی می‌بیند. چنان برای او عزت مهم است حال لازم باشد در راه عزت هرچه می‌دهد. چه سری است در عزیز بودن انسان.
چنان رجز می‌خواند که برای همه جذاب است. موحد هرچه بیشتر حرف می‌زند و رجز می‌خواند بیشتر عمیق می‌شود و افراد بیشتری را جذب می‌کند. آری ای انسان ایرانی، آری ای مسلمانان موحد، ببالید به زندگی خود. راه دیگری از زندگی را برگزینید و جای خود را در این لحظه ورق خوردن تاریخ پیدا کنید. شاید تا ۱۴۰۰ سال دیگر چنین فرصتی برای شما پیش نیاید. چنان که برای هم‌عصران حسین و پس از آن دیگر فرصتی پیدا نشد.
جالب آنکه جز با این زندگی به توسعه واقعی نمی‌توان رسید جز با این مقاومت به رفاه نمی‌توان رسید. یا زیر بار سلطه می‌روید که زندگی را از شما سلب می‌کند یا به مبارزه با سلطه می‌پردازید که زندگی کنید. راه سومی وجود ندارد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا