نوروزهای متفاوت با آیت الله هاشمی

البته حرف ناگفته زیاد است و مجال این مقال، اندک. پس به برشی کوتاه از بیان اتفاقات کفایت می کنم و تفصیلش بماند برای بعد.
۱) نوروز ۸۹- مهم ترین مصاحبه
مهم ترین مصاحبه اختصاصی سایت شخصی را با هاشمی در اسفند ۸۸ انجام دادم که در نوروز ۸۹ منتشر شد. مصاحبه ای به مناسبت ۱۲ فروردین و روز جمهوری اسلامی. مصاحبه ای که با تیتر «امروز صدای متحجران بلندتر شده است!» بازتاب وسیعی پیدا کرد ولی شاید مهم ترین نکته ای که هاشمی درباره ش صحبت کرد، خیلی مورد توجه قرار نگرفت. هاشمی بعد از حوادث بسیار تلخ سال ۸۸ و نامه و نماز تاریخی خود، همچنان علاقه داشت تا از جمهوری اسلامی بگوید و مهم ترین تفاوتش با حکومت اسلامی. پس به صراحت درباره این تمایز فقهی و سیاسی حکمرانی در مصاحبه با سایت شخصی خود، سخن گفت. مهم ترین جمله ی هاشمی هم در آن مصاحبه تصویری این بود که؛ «… -نه تنها- از امام هرگز درباره تعبیر حکومت اسلامی -به عنوان نادیده گرفتن رای اکثریت مردم- چیزی نشنیدم بلکه، امام – با برگزاری رفراندوم ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ عملاً نشان دادند- ولایت فقیه را هم در چارچوب جمهوری اسلامی، پذیرفته بودند!…».
۲- نوروز ۹۰- یک دستور رسانه ای خاص!
در سفر نوروزی بودم که یک دستور رسانه ای خاص از هاشمی رسید. دستوری ویژه برای انتشار یک پیام تسلیت خاص، آنهم بصورت اختصاصی در سایت شخصی هاشمی. پیامی همدلانه برای میر حسین موسوی در سوگ درگذشت پدر. با متنی بسیار معنادار. تسلیتی برای درگذشت حاج سید میر اسماعیل موسوی، به خاندانی «معزز» و فرزندانی «خدوم» به ویژه «مهندس میرحسین موسوی». خب الباقی قضایای بعدش هم روشن بود. کل توپخانه تخریبها دوباره به سمت هاشمی تنظیم شد. البته با یک تغییر میدانی حساب شده. با تثبیت جایگاه خبری سایت هاشمی به دستور خود هاشمی!.
۳- نوروز ۹۱- عید نارفیقان!
عید نارفیقان بود، عید ۹۱. با آنکه هاشمی دوباره رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام شده بود. ولی خیلی ها ترجیح ها دادند، در ایام سربالایی های رئیس مجمع، به عید دیدنی هاشمی نروند!. البته که خیلی بی صفایی کردند، آنهم در حق مردی که اکثرشان را او، بالا برده بود!. اما نکته جالب این بود که خود هاشمی، عین خیالش نبود و از هیچکس هم گله ای نداشت!. واقعا در مردانگی، هاشمی چیز دیگری بود. مردی که هم «شکست خوردن» بلد بود و هم «تنها» ماندن!. انگار رسم روزگار در خونش بود، که هرگز نه از نامردی دشمنانش هراسید و نه از بی صفایی رفیقانش، نالید!.
۴- نوروز ۹۲- یک سایت شخصی به از صد هزار!
خیلی عید خوبی بود، عید ۹۲. سایت شخصی هاشمی جای خودش را حسابی باز کرده بود. هاشمی محبت کرد و هم وقت ملاقاتی به بچه های سایت خودش داد و هم یک عکس یادگاری با همه. البته با گفتن یک تعریف خاص از سایت خودش!. با این تعبیر عجیب که «….شما نشان دادید چگونه می شود با یک رسانه از پس یک لشگر رسانه بر آمد!…». یادش بخیر. روزهای سختی که سایت هاشمی باید راه ابتکار عملی رسانه ای را برای اثبات حرفهای هاشمی می گشود که گشود. ابتکار عملی که بعدها خود هاشمی گفت یادگار من شد؛. یادگار ماندگاری به نام «جریان انحرافی».
۵- نوروز ۹۳- شادترین هاشمی
هاشمی عاشق امید و شادی ملت ایران بود. هر جا مردم شاد بودند، هاشمی شاد بود. از فوتبال ایران و استرالیا در سیدنی ۱۳۷۶ گرفته تا توافق جواد و جان در ژنو ۱۳۹۲!. برای همین هم شادترین هاشمی سالهای واپسین عمرش را در نوروز ۹۳ دیدم. پس حیف بود کاری نکنم. دست بکار شدم. پیامکی نوشتم و برای دهها هزار عضو سامانه ۳۰۰۰۱۳۳۷، طوری زمانبندی ارسال را تنظیم کردم که در اولین دقایق تحویل سال نو بدستشان برسد. پیامکی که خودش، خبر شد!. پیامکی از سوی هاشمی برای ملت ایران. پیامکی معنادار به این مضمون: لاحول و و لا قوه الا بالله العلی العظیم. سال نو مبارک. بر سر آنم که گر زدست برآید، دست به کاری زنم که غصه سرآید!…
۶- نوروز ۹۴- دلنوشته ای برای شکست!
اسفند ۹۳، هاشمی در انتخابات هیات رئیسه مجلس خبرگان شکست خورد. شکستی که برای همه غیر منتظره بود، حتی نفر پیروزش!. وارد جزئیات آن انتخابات نمی شوم که ناگفته و عهد شکنی زیاد دارد. موضوع من اما نحوه مواجه رسانه ای با این اتفاق بود که منجر به تولید اولین دلنوشته نوروزی هاشمی شد. دلنوشته ای که بشدت موثر افتاد و برخی عبارات آن ماندگار شد. چند جمله ای از این دلنوشته نوروزی را بخوانید. «…
هرگاه به نظر اکثریت مردم عمل کردیم به اعتدال نزدیکتر شدیم و انقلابمان را به پیش بردیم و هرگاه در جایگاه “خویش رأیی” نشستیم و میزان مان، رأی ملّت نبود از قافله پیشرفت عقب افتادیم و در باتلاق شعارهای پوچ و عوامفریبانه گرفتار آمدیم…من باشم یا نباشم، مطمئنم! فردای فرزندان ما و فردای این مرز و بوم و این انقلاب آکنده از اعتدال خواهد بود و افراط و خشک مقدسی ها روز به روز منزوی تر خواهد شد!»
۷- نوروز ۹۵- عید آخر…
عید آخر هاشمی، پرحادثه ترین نوروزش شد. البته این موضوع خیلی هم دور از انتظار نبود. چرا که هاشمی انتخابات خبرگان را به یک رفراندوم تمام عیار تبدیل کرده بود و به شکلی باور نکردنی اجازه حضور ۳ نام را در لیست خود نداد. البته علتش هم کاملا روشن بود. علتی که بعدها در دلنوشته ای نوروزی هاشمی در عید ۹۵ بخوبی رمز گشایی شد که؛ «روحانیت، بی مردم همچون پرکاهی حتی توان حفظ خود را هم نمی یابد!». البته حوادث پرشمار عید آخر هاشمی فقط همین نبود و از امنیتی کردن سفرش به کیش تا ماجرای آخرین توییت ادامه داشت. توییتی که بابتش حرفهای مهمی از هاشمی شنیدم ولی ترجیح می دهم اصلش بماند برای زمان انتشار خاطراتش. فقط علاقه مندم به ذکر این نکته سربسته بسنده کنم که بعد از ماجرای توییت، همه از خودی و غیرخودی می خواستند من دیگر نباشم ولی هاشمی خواست، باشم و ماندم!.
معنای عید آخر هاشمی برای من، تجلی تمام عیار وفای هاشمی بود. وفایی که نه خودم را قابلش می دانستم و نه انتظارش را داشتم. وفایی که اثرش بگونه ای در جانم ماندگار شده که یقیناً تا جانی هست، وجیزه نویس ناقابل هاشمی باقی خواهم ماند.
در خاتمه دعای هاشمی را برای مردم ایران تکرار می کنم و امیدوارم سال ۱۴۰۴ سال سازندگی، شکوفایی و رونق برای آحاد ملت ایران باشد. انشاءالله.
* فعال رسانه ای دبیر سابق پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی
2727