اخبار سیاسی

چهار روایت از حاج قاسم؛ کلامش امید بود: مردم فراموش نشوند!

روایت اول:سیل آمد. ناگهانی و خروشان. مثل بلایی که راهش را پیدا کرده باشد. بی‌امان و ویران‌کننده. می‌گفتند آب را رها کردند: «کار خودشان است». مزرعه زیر آب. خانه زیر آب. کشاورز، دشداشه به کمر. دست زیر چانه. پیشانی‌اش پُر از چروک‌های عمیق، با چشم‌هایی سرخ و خیره به ویرانی. کارد به استخوانش رسیده بود.

خبرگزاری تابناک

روایت اول:سیل آمد. ناگهانی و خروشان. مثل بلایی که راهش را پیدا کرده باشد. بی‌امان و ویران‌کننده. می‌گفتند آب را رها کردند: «کار خودشان است». مزرعه زیر آب. خانه زیر آب. کشاورز، دشداشه به کمر. دست زیر چانه. پیشانی‌اش پُر از چروک‌های عمیق، با چشم‌هایی سرخ و خیره به ویرانی. کارد به استخوانش رسیده بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا