در سوگ مهدی مسعودشاهی
سیدمهدی شجاعی در پیامی درگذشت مهدی مسعود شاهی را تسلیت گفت و از او نوشت.

به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، سیدمهدی شجاعی، نویسنده که بهدلیل سفر موفق به حضور در مراسم تشییع پیکر و ختم مهدی مسعودشاهی، از مدیران قدیمی سینمایی، نشده، در سوگ او نوشته است: «چه ضرور است کشی رنج وداعم بیدل!
میروم من به مقامی که تو هم میآیی
اگرچه همگان از آن خداییم و مسافران مسیر خدا؛
اگرچه هر لحظه و آن، به انحاء و الحان گوناگون، جرس فریاد میدارد که بربندید محملها؛
اما دو عارضه هست که سفر شیرین مسافر را به کام بازماندگان تلخ میکند.
یکی فراق و هجران است که هیچ غمی در جهان با آن برابری نمیکند و دیگری تاریکی و سردی و ظلمتی است که با فقدان یک نور روشنگر و گرمابخش حاکم میشود و حسرت و خسران و حرمانی که از دست رفتن یک سرمایه کلان و گنج گران پدید میآورد.
اواخر سال ۵۷ و اوایل سال ۵۸ که من هیجده-نوزده ساله بودم و مهدی مسعودشاهی بیست و هفت-هشت ساله، در وزارت فرهنگ و هنر آن زمان به هم رسیدیم و با هم دست رفاقت دادیم و در طول چهل-پنجاه سال رفاقت و همدلی و همکاری، همچنان سایه برادری و بزرگتریاش بر سر من و ما بود و لبخند نجیبانه و متواضعانهاش، رخصتی برای پر کردن فاصلههایی از جنس سن و سال.
آرامش و متانتی که در دهههای پنجاه و شصت زندگی در سیمایش میدیدی، نه محصول گذشت سالیان که برخاسته از ذات ارجمندی بود که از جوانی در چهرهاش رخ مینمود.
دغدغه هنر متعهد و فرهنگ متعالی و سینمای سالم سبب میشد که در هر جایگاه و منزلتی لباس خدمت بپوشد و شانه زیر بار کار دهد.
در تب و تاب اجرای سوئیتسمفونی «رسول عشق و امید» چه من که نویسنده و کارگردان بودم و چه لوریس چکناوریان که آهنگساز و رهبر ارکستر، هر دو به وجد میآمدیم از حضور و همراهی گرم و مؤثر و صمیمانه و مشفقانه مهدی مسعودشاهی در کنار کار و بیش از ما، عوامل اجرا و عناصر صحنه، دچار اعجاب و شگفتی میشدند وقتی که میفهمیدند کسی که دوشادوش آنها شانه زیر بار کار داده و پا به پای آنها میدود و کار را پیش میبرد رئیس بنیاد رودکی است. با همان لطف و صفا و وسواس و تواضعی که در اتاق نور و صدا به من مشورت میداد، پا به پای کارگردان صحنه و عوامل اجرا کار میکرد و عرق میریخت و لبخند میزد.
مهدی مسعودشاهی پدیدهای ستودنی و اعجاببرانگیز بود. به جرأت میتوانم بگویم که طی چهل و اندی سال رفاقت و همکاری، جز راستی و درستی و سلامت و اخلاص و خیرخواهی از او ندیدم. صداقت و شفقت با ذاتش پیوند خورده بود و صبوری و نجابت با جانش عجین شده بود.
میتوان گفت که مهدی مسعودشاهی نماد یک مدیر فرهنگ فهیم و سلیم و دلسوز و کاردان بود؛ بیهیچ ادعا و توقع.
خداوند منّان همه تلاشهای مخلصانهاش را مأجور بدارد و او را در بهشت رضوان خویش سکنی دهد و به خانواده مهربان و همدلش و همه بازماندگان و دوستداران داغدیدهاش صبر و آرامش مرحمت فرماید.
سیدمهدی شجاعی
اسفند ۱۴۰۳