روایت شاهنامه فردوسی از پدید آمدن آسمانها
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ طاهره طهرانی: پدران و مادران ما، برای شناختن هر چیز جهان اطراف روایتی داشتند و قصهای. پوشاندن لباس داستان به تن باورها و دانش نزد قُدما، یادگیری و به خاطر سپردن آنها را آسانتر میکرد و انتقال آن را به نسلهای بعد ممکن. آسمان شب و اجرام سماوی و ستارگان و سیارات در شاهنامه فردوسی، جلوههای بسیاری دارند که از همان بخش نخست و در دیباچه به آنها اشاره شده است. هرچند بررسی همه این موارد و تشبیهات و استعارهها فرصت زیادی میطلبد؛ در چند بند به اجمال نگاهی به آنها میاندازیم، در آغاز و میانه ابیات توضیحاتی ارائه میشود.
فردوسی در بخش دیباچه و بعد از آوردن نام خداوند جان و خرد، در بیت سوم اینطور میگوید:
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
به جز ماه و خورشید و گردان سپهر، به دو سیاره / اپاختر کیوان و ناهید اشاره شده است.
کیوان یا زحل
کیوان یا زحل، سیارهای بلند و دور است و اساساً نام عربی آن نیز به همین دلالت دارد (زحل یزحل به معنی گریختن و دوری کردن) در اساطیر یونان کورونوس نام دارد و در اساطیر روم ساتورن، و خدای بذرافشانی و خرمن است و با کشاورزان و برزگران پیوند دارد. آنطور که ابوریحان بیرونی در التفهیم میگوید: «زحل را نحس بزرگ و از روزهای هفته شنبه و از بروج جدی و دلو و از اقالیم، نخستین اقلیم از خط استوا تا آخر آن از اوست».
قدما هر اختر (ستاره) یا اپاختر (سیاره) را در هر ساحت عالم با چیزی در پیوند می دانستهاند، مانند اقلیمها و سرزمینها و کشورها، گیاهان و کانیها و فلزات و… علامه شمس الدین محمد محمود عاملی در نفائس الفنون درباره زحل یا کیوان اینطور میگوید: «از بلاد (شهرها و سرزمینها) بر هند و سند و زنج و حبشه و قبط و یمن و عرب، و از معادن بر سرب و حیث و حدید و احجار صلبیه، و از حبوب (دانهها) بر فلفل و شاه بلوط و زیتون و انار ترش و عدس و کتان و شاهدانه، و از درختان بر مازو و هلیله و جوز و زیتون و بادام و هر درختی که ثمره او را پوست سخت بود و…» و به گفته ابوالفضل مصفا «در شعر فارسی علاوه بر اینکه با نام کیوان و زحل فراوان از این اختر و منسوبات او یاد شده است، او را به کنایه و با توجه به مدلولات احکامیِ وی پاسبان هفتمین طارم، پیر فلک، راهب دیر هفتم، مهندس فلک، میر صُفه هفتم، نحس اکبر، معمر و هندوی باریک بین، هندوی پیر، هندوی هفتم چرخ و غیره، فراوان وصف کردهاند.»
ناهید یا زهره
ناهید یا زهره، در فارسی در پهلوی استر بیدیته یعنی ستاره بیدخت گفته میشود؛ صورت دگرگون شده بغدخت به معنی «دوشیزه خدای» یا «خدایدخت». آناهید در بندهش ایزد حامی زمین است. آناهیتا (شکل دیگر ناهید و اناهید) فارسی و پهلوی _به معنی پاک و روشن و بی عیب_ ایزد نگهبان آب بوده است. معابد ناهید که مشرف بر رودها و جویهای آب بنا شده و هنوز هم دیده میشوند، نشانه اقتدار ناهید بر این عنصر حیاتی است.
اندازه زهره (دومین کره از چپ) در مقایسه با کره زمین و ماه، عطارد و مریخ
زهره در در اساطیر یونان آفرودیت، و نزد رومیان ونوس، الهه عشق است و چنگ نواز فلک. اعراب شام و عراق آن را پرستش میکردند و العزی مینامیدند، نامی که در میان صابئین هم شناخته شده است. نقش و ارتباطش در داستان هاروت و ماروت هم در افسانهها ذکر شده، بهرحال با توجه به تمام باورهای کهن در خصوص زهره یا ناهید یا بیدخت، منجمان قدیم این سیاره را کوکب زنان و اهل زینت، و در پیوند با تجمل ولهو و شادی و طرب وعشق و ظرافت و سخریه و سوگند دروغ دانسته؛ از برجها با ثور (صورت فلکی گاو / ماه اردیبهشت) و میزان (صورت فلکی ترازو / ماه مهر) و از اقالیم با اقلیم پنجم _سقلاب (اسلاو) و روم_ و از روزهای هفته جمعه را متعلق به زهره میدانند.
هفت اقلیم یا هفت کشور
برای درک ارتباط سیارات و ستارگان با سرزمینها این توضیح لازم است، ابوریحان بیرونی در التفهیم هفت اقلیم یا هفت کشور را اینطور مینویسد:
کشور یکم هندوستان
کشور دوم عرب و حبشستان
کشور سوم مصر و شام
کشور چهارم ایران شهر (سرزمین خونیرث در اوستا)
کشور پنجم صقلاب (سقلاب / اسلاو) و روم
کشور ششم ترک و یاجوج
کشور هفتم چین و ماچین
نمودار هفت اقلیم از کتاب مجمل التواریخ و القصص
که این تقسیم بندی ریشه در سنت زردتشتی دارد، در سنت زردشتی جهان به هفت اقلیم یا کشور تقسیم شده بود:
آرزه در خاور (شرق)
سوه در باختر (غرب)
فرَدَدفش در جنوب
ویدَدَفش در جنوب
وروترشن در شمال
وروجرشن در شمال
خونیرث در میانه
خونیرث برترین این کشورهاست که در پهناوری به تنهایی با شش کشور دیگر برابر بوده و دارای صفت بامیک (بامی) به معنای درخشان است. در کهنترین بخش اوستا (گاتها) به خونیرث اشاره شده است، که معادل ایران شهر یا فلات ایران بوده و سرزمین میانه، سرزمین خورشید و روشنی و سپیدی است.
آفرینش عالم، چهار گوهر و فلکهای هفتگانه
فردوسی ذیل عنوان گفتار اندر وصف آفرینش عالم، باور ایرانیان به آفرینش جهان را اینطور توضیح میدهد که نخست درباره عناصر اربعه (چهار گوهر یا چهار آخشیج) یعنی خاک و آب و آتش و باد صحبت میکند که خداوند «نخستین ز ناچیز چیز آفرید» و این چهار گوهر را پدید آورد، بعد از اینکه هرکدام مرتبه و جایگاه خود را پیدا کردند:
چو این چار گوهر بجای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
گُهرها یک اندر دگر ساختند
دگر گونه گردن برافراختند،
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نُمایندۀ نو به نو
ببخشید داننده چونان سَزید
در او ده و دو برج آمد پدید
اَبَر ده و دو، هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
صفحهای از التفهیم نوشته ابوریحان بیرونی، توضیح و نمودار فلکها
بعد از پدید آمدن این چهار گوهر، فلکها و ستارگان و سیارات با آنها آفریده شد و با نظم گرد هم قرار داده شد. اما اشاره به دو عدد ۱۲ (ده و دو) و ۷ چیست؟ دوازده اشاره به برجهای دوازده گانه دارد، معادل ماههای سال شمسی. و ۷ اشاره به هفت ستاره و سیاره دارد که در پیوند با این برجها هستند، ماه و خورشید یک خانه و بقیه هرکدام دو خانه دارند.
۱. فروردین / صورت فلکی حمل (بره / گوسفند) / سیاره مریخ (بهرام) Mars
۲. اردیبهشت / صورت فلکی ثور (گاو) / سیاره زهره (ناهید) Venus
۳. خرداد / صورت فلکی جوزا (دوپیکر) / سیاره عطارد (تیر) Mercury
۴. تیر / صورت فلکی سرطان / کَشَف (خرچنگ / لاکپشت) / قمر (ماه) moon
۵. مرداد / صورت فلکی اسد (شیر) / شمس (خورشید) sun
۶. شهریور / صورت فلکی سنبله / باکره (خوشه گندم / دوشیزه) / سیاره عطارد (تیر) Mercury
۷. مهر / صورت فلکی میزان (ترازو) / سیاره زهره (ناهید) Venus
۸. آبان / صورت فلکی عقرب (کژدم) / سیاره مریخ (بهرام) Mars
۹. آذر / صورت فلکی قوس (کمانگیر) / سیاره مشتری (هرمز / برجیس) Jupiter
۱۰. دی / صورت فلکی جَدی (بزغاله / ماهی) / سیاره زحل (کیوان) Saturn
۱۱. بهمن / صورت فلکی دلو (آبریز) / سیاره زحل (کیوان) Saturn
۱۲. اسفند / صورت فلکی حوت (ماهی) / سیاره مشتری (هرمز / برجیس) Jupiter
برگی از التفهیم ابوریحان بیرونی
دانستن این رابطهها و نام صورتهای فلکی و سعد و نحس بودن هرکدام و نقشی که قُدَما برایشان قائل بودند، مقدمهای است بر درک جهان بینی پیشینیان در تعریف معنای کهکشانها و نقش گردش گردون در سرنوشت بشر، در عین حال کمک میکند که در میانه داستانها معنای اشارات و پیشگوییها و طالع دیدنها را دقیقتر بدانیم. با توجه به باور ایرانیان بر دیدن طالع هر فرزند در هنگام تولد، در ادامه این مطلب نمونههایی از اشارات فردوسی به مباحث ستاره شناسی و نقش آن در طالع و سرنوشت شخصیتهایی مانند سلم و تور و ایرج، سیاوش، کیخسرو، بیژن، بهرام گور و… را خواهیم خواند.