اخبار فرهنگی

روز عزای حضرت موسی ابن جعفر(ع) است

جمعی از شاعران آیینی کشور با انتشار شعرهای خود، سالروز شهادت امام موسی کاظم(ع) را به ساحت حضرت ولی‌عصر(عج) و مسلمین جهان تسلیت گفتند.

خبرگزاری تسنیم

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با فرارسیدن سالروز شهادت باب‌الحوائج، امام موسی کاظم(ع)، با انتشار تازه‌ترین سروده‌های خود به ساحت مقدس این امام همام عرض ارادت کردند. بخش‌هایی از این اشعار را می‌توانید در ادامه بخوانید: 

نیره جهانشاهی: 

روز عزای حضرت موسی ابن جعفر است

از داغ غربتش همهٔ دیدگان تر است

بر سر کشید رخت عزا آسمان شهر

صاحب عزا محمد و آل مطهر است

خون موج می زند ز دل شیعیان او

 چشم فلک ز داغ غمش پر ز گوهر است

زندان شکست بال و پرش را چه بی صدا

از هرم غربتش دل ما مثل آذر است 

هرگز ندید ماه و ستاره قنوت او

زندان انیس و ملجأ این مرغ بی پر است

خونین شده است از غل و زنجیر آفتاب 

خورشید از این همیشه غروبش مکدّر است

زخمی نشسته بر دلش از جور اهرمن

هر زخم خنجریست که در قلب دختر است

باب الحوائج است و طبیب دل خراب

 آری شفای ما، دم موسی ابن جعفر است

در ماتم است شاه خراسان و ماه قم

نیست آن غمی که با غم آنها برابر است

ایران ما ز یمن وجودش چو آفتاب 

پرنور می تراود و بر عالمی سر است

 

***

محمدعلی یوسفی

 

زنجیرهایت شاهد کشف و شهودند

زنجیرها هم با تو در حال سجودند

زنجیرها، زنجیره‌های عشق هستند

چون شاهد ذکر و مناجات تو بودند

زنجیرها بر دست و پا و گردن تو

زنجیرها، عشق تو را باور نمودند

همراه تو شلاق‌ها هم ناله کردند

بر جسم تو وقتی که در حال فرودند

آنان که بر پاهای تو زنجیر بستند

نامردمی از نسل اولاد یهودند

از سندی بن شاهک و از تازیانه

معلوم می شد دشمنانت از جهودند

گیرم که پاهای تو را زنجیر کردند

اندیشه ها بنگر که در حال صعودند

*

اما من این زنجیرها را دوست دارم

زنجیرها اهدایی رب وَدودند

از پای من زنجیرها را برندارید

زنجیرها صبر و قرارم را ستودند

*

 او هفتمین سرچشمه اخلاص و عشق است

آن ها که از فرط زلالی مثل رودند

دستان ما و دامن باب الحوائج

ما را امید لطفشان در تار و پودند

***

احمد رفیعی

روزها خورشید اشک‌افشان برایش می‌گریست

شب به شب ماه از غمش نالان، برایش می‌گریست

خاک، بسیار از غم مظلومی‌اش غمناک بود

آسمان در قالبِ باران برایش می‌گریست

سال‌ها این قصه جانسوز در تکرار بود

سال‌ها تاریخ در هر آن برایش می‌گریست

ناله زنجیرها برعرش می‌رفت از غمش 

غُل ز سنگینی غم، پنهان برایش می‌گریست

صوت قرآن از لب خشکش نمی‌افتاد هیچ

آیه آیه، خط به خط قرآن برایش می‌گریست

روضه‌خوانِ کربلا، خود روضه ای جانسوز بود

در میان روضه‌ها، زندان برایش می‌گریست

کاش زینب بود روی تَل کنار مقتلش

تاکه بر مظلومی‌اش از جان برایش می‌گریست

حضرت باب الحوائج، مثل شمعی آب شد

شعر چون پروانه سرگردان برایش می‌گریست

وقت تشییع امام عشق از زندان رسید

گوشه ای آرام زندانبان برایش می‌گریست

سوی مشهد رفت قلبم، دیدم آقایم رضا(ع)

همصدا با مردم ایران برایش می‌گریست

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا