اخبار فرهنگی

قهرمان دهه هفتادی؛ جوان ترین شهید مدافع حرم که بود؟

مرور زندگی او به عنوان یک شهید دهه هفتادی نکات قابل تأملی برای نوجوانان و جوانان دارد که از این جمله می‌توان به پایبندی او به مطالعه و کسب رضایت پدر و مادر اشاره کرد.

خبرگزاری تسنیم

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، تاریخ ایران پر است از نام قهرمانانی که هر کدام تلاش کرده‌اند برای حفظ آب‌وخاک و آیین این ملت، جانفشانی کنند، اما انتشار خاطرات شهدای مدافع حرم در سال‌های گذشته، دریچه دیگری به‌روی معرفی این قهرمانان گشود. آنها با وجود سن کم و علی‌رغم اینکه نسلی متفاوت با گذشته هستند، توانستند در بزنگاه‌ تاریخ، در قسمت درست تاریخ بایستند.

کتاب «بیست سال و سه روز»، نوشته سمانه خاکبازان، از جمله آثاری است که به روایت زندگی شهید سیدمصطفی موسوی، جوان‌ترین شهید مدافع حرم، می‌پردازد. 

شهید موسوی در حالی که تنها سه روز از تولد 20 سالگی‌اش می‌گذشت، در حمله‌ای که به اطراف حرم حضرت زینب(س) در دمشق شد، به فیض شهادت نائل آمد. او که از نیروهای هوابرد بود، برای رسیدن به سوریه و دفاع از حرم و حریم اهل بیت(ع) راه پر فراز و نشیبی را طی کرده بود که خاکبازان در این کتاب، تلاش کرده به خوبی روایتگر مجاهدت‌های او باشد. 

زندگی شهید موسوی تنها به این بُعد ختم نمی‌شود. مرور زندگی او به عنوان یک شهید دهه هفتادی نکات قابل تأملی برای نوجوانان و جوانان دارد که از این جمله می‌توان به پایبندی او به مطالعه و کسب رضایت پدر و مادر اشاره کرد. 

در معرفی این کتاب آمده است: شهید سید مصطفی موسوی عاشق موسیقی بود؛ هم پاپ و هم سنتی. اگر با بچه­‌های فامیل جمع می­‌شدند، می­‌زدند به دل جاده و می­‌رفتند سفر، گاهی قلیان هم می­‌کشید؛ اما نماز اول وقتش هیچ وقت ترک نمی‌شد. هر پنج­شنبه بهشت زهرا می­‌رفت. هم سر خاک خسرو شکیبایی و پیمان ابدی، هم سر خاک شهید پلارک و شهدای گمنام… .

سمانه خاکبازان در کتاب «بیست سال و سه روز»، که دوازدهمین کتاب از مجموعه مدافعان حرم نشر روایت فتح است، زندگی یک جوان با معیارهایی را که همه جوانان این روزهای ما دارند، بازگو می‌کند.

خاکبازان درباره شخصیت او  و چرایی انتخاب خاطرات او برای نوشتن می‌گوید: در وهله اول برای من، جوانی و رفتن این شهید به سوریه جذابیت داشت. بعد از مصاحبه‌های مختلف و تأملی که در شخصیت او داشتم، دیدم که چقدر او شخصیت جذاب و دلنشینی دارد. این مسئله سبب شد تا علاقه‌ام برای شناخت او بیشتر شود.  

او در ادامه بیشتر توضیح داد و افزود: ایشان یک‌جور اجتماع نقیضین بود؛ هم علاقه‌مند به موسیقی پاپ و هم اهل سفر رفتن بود و به ظاهر خودش بها می‌داد و درست مانند یک نوجوان امروزی زندگی می‌کرد؛ و از سوی دیگر، اهل نماز اول وقت بود و روزه‌هایش را ترک نمی‌کرد؛ حتی در شرایط سخت کاری و در منطقه‌ای با درجه حرارت بالا. او به مزار شهدا می‌رفت، همانطور که بر سر خاک هنرمندان می‌رفت. در کنار هم قرار گرفتن این  خصوصیات در کنار یکدیگر، جذابیت شخصیت او را بیشتر کرده بود.

از جمله ویژگی‌های شهید موسوی، استمرار او بر مطالعه بود. در قفسه کتابخانه او، کتاب‌های مختلفی به یادگار مانده؛ از دکتر علی شریعتی گرفته تا کتاب‌های علامه جعفری و … . داشتن «یک سیر مطالعاتی منظم» گوهری است که در این سال‌ها با وجود تغییر سبک زندگی، اولویت یافتن شبکه‌های اجتماعی و دغدغه‌های مختلف، کمتر نصیب بسیاری از ما می‌شود. همین موضوع سبب شد تا شهید موسوی از بسیاری از هم‌نسلان خود چند قدم جلوتر باشد: «شهید اول از همه نخبه بود. او در رشته ریاضی تحصیل کرده بود، اما از دوره دبیرستان طراحی و اختراع چند کار را شروع کرده بود. در همین دوره، یک ناو جنگی را طراحی کرده بود که در ایران چندان مورد استقبال قرار نگرفت. او پس از مدتی، تصمیم گرفت تا این طرح را به مراکز علمی کانادا بفرستد.

مدافع حرم , شهید , تقریظ , کتاب ,

پس از مدتی ایمیلی از یکی از مراکز علمی کانادا به شهید موسوی ارسال شد. طرح پذیرفته و از او درخواست شده بود تا برای ادامه تحصیل به این مرکز مراجعه کند. اما در این میان، دیدن یک سریال، مسیر زندگی او را تغییر داد: «در همان زمان سریال شوق پرواز، با محوریت زندگی شهید بابایی، از تلویزیون پخش می‌شد. شهید موسوی از اینجا عاشق پرواز و خلبانی می‌شود. او با هدف اینکه کاری مانند شهید بابایی انجام دهد، به هوابرد می‌رود.

مدافع حرم , شهید , تقریظ , کتاب ,

برای شهید موسوی، زندگی در جای دیگری غیر از خیابان‌های شلوغ و پر زرق و برق غرب در جریان بود: خلبانی، یک انتخاب آگاهانه برای او بود. با این حال برخی به او می‌گفتند که تو در این سریال تحت تأثیر شهاب حسینی هستی. از او می‌پرسند خلبانی را به خاطر پولش دوست داری یا مقبولیت اجتماعی‌اش؟ اما شهید موسوی هدف دیگری را انتخاب کرده بود. او از همان ابتدا می‌گوید که دوست دارد در این رشته تحصیل کند و «به قلب تل‌آویو» بزند و تأکید دارد که می‌خواهم «کاری بکنم، کارستان».

خاکبازان ادامه می‌دهد: خانواده و دوستانش در مصاحبه‌ها از علاقه او به شهید بابایی می‌گفتند. شهید موسوی می‌گفت من دوست دارم همانند شهید بابایی خدا را در اوج ببینم و به این شناخت برسم.

اما هوابرد و خلبانی کار ساده‌ای نبود. بسیاری در ابتدا فکر می‌کردند که او با دیدن مشقت‌های این رشته، آن را رها خواهد کرد و منصرف خواهد شد: شهید موسوی ابتدا تلاش می‌کند از طریق ارتش وارد این حوزه شود. اما در بخش معاینات پزشکی رد می‌شود، سپاه نیز او را به خاطر سن کم رد می‌کند. از طریق یکی از دوستانش وارد بخش هوابرد می‌شود و دو سال تمرینات سختی مانند غواصی، آشنایی با اسلحه‌های مختلف و دوره‌های آموزشی فشرده را پشت سر می‌گذارد. او تمام این مراحل را طی می‌کرد تا بتواند در مرحله بعد، وارد خلبانی شده و آموزش‌های فشرده دیگری را هم پشت سر بگذارد. از جمله این دوره‌ها، قرار گرفتن در بیابانی بدون امکانات بود، آنها باید خود را تا یک زمان معینی، زنده نگاه می‌داشتند و از پس مشکلات متعدد برمی‌آمدند. 

حضور در معرکه سوریه، کار ساده‌ای نبود. فیلم‌هایی که داعش از قساوت و سنگدلی‌های خود منتشر می‌کرد، ممکن بود جرقه یک تردید را در ذهن‌ها روشن کند. به گفته آنهایی که در این جنگ حضور داشتند، برخی پای پرواز منصرف می‌شدند و برمی‌گشتند: شهید موسوی سه سال برای رفتن به سوریه پافشاری کرد. او از جمله افرادی بود که این مسیر را آگاهانه انتخاب کرد. هرچند موانع متعددی پیش روی او بود، اما تقدیر خداوند چیز دیگری بود. دو بار به صورت اشتباهی به شهید موسوی زنگ می‌زنند تا در جلسه اعزام نیروها به سوریه حاضر شود؛ این در حالی بود که تأکید شده بود موسوی از هیچ طریقی متوجه اعزام نیرو نشود. اما سرنوشت او این بود و این ماجرا نشان می‌دهد که همه کاره عالم، خداست. 

خاکبازان، تصمیم برای رفتن به سوریه و شهادت در این راه را نتیجه مطالعات شهید موسوی می‌داند: او بعد از خواندن کتاب‌های مختلف، مدام به این قضیه فکر می‌کرد که چطور می‌تواند یک یار باشد. او همیشه تأکید داشت که امام حسین(ع) تشنه یک جرعه آب نبود، تشنه یک لبیک بود. این انگیزه سبب شد تا کم‌کم با شهدایی مانند بابایی و چمران آشنا شود. 

نویسنده کتاب «بیست سال و سه روز» در ادامه از درس‌هایی می‌گوید که در کنار شناختن شخصیت شهید موسوی به دست آورده است: شخصیت ایشان از چند منظر برایم پررنگ بود. او تأکید داشت که هیچ‌گاه انسان‌ها را قضاوت زودهنگام نکنیم. از سوی دیگر، داشتن یک سیر مطالعاتی و آرامش درونی از دیگر نکته‌هایی بود که از زندگی این شهید برایم جذابیت داشت.

انتهای پیام/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا