نبرد در اراضی اِشغالی با منطق روزنامهنگاری پست مدرن
خبرگزاری مهر، علیرضا پورجعفری – پژوهشگر رسانه: اندیشمندان غربیِ علوم انسانی، عصر فعلی را پست مدرن میدانند. از جمله این اندیشمندان بودریار است که با طرح نظریه شبیهسازی، جان تازهای به دنیای پست مدرنیسم بخشید. بودریار در نظریه خود بر مفهوم «ساخت واقعیت توسط بازنمایی» تمرکز دارد که ابزار قدرتمندی را برای بررسی نحوه مدیریت روایتها در رسانهها و بازنمایی رویدادهای جنگی یا بحرانهای سیاسی فراهم میکند. اتفاقی که پیشتر در جنگ خلیج فارس توسط رسانههای غربی و آمریکایی افتاد و حالا خود را در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به بعد و تا به امروز بیشتر نشان داد.
بازنمایی واقعیت بهجای خود واقعیت
بودریار بر این باور است که در عصر رسانهها آنچه به عنوان واقعیت شناخته میشود در حقیقت نسخهای دستکاریشده و بازنماییشده از واقعیت است. سادهتر شده گزاره فوق این است که رسانهها بر ادراک افکار عمومی از واقعیتهای میدانی تاثیر به سزایی دارند. همچین وضعیتی در نبرد میان مقاومت و اسرائیل از سال گذشته تا الان نیز خود را نشان داد. رسانههای اسرائیلی و غربی از هفت اکتبر به بعد تلاش کردند وقایع را به گونهای بازنمایی کنند که نه تنها با این سیاست واقعیت کنترل شود، بلکه تصویری خاص از جنگ، قربانیان و دشمن و البته خود بسازند و به افکار عمومی در دنیا ارائه کنند؛ تصویری که چندین مولفه مهم و بنیادین دارد و اجازه جنایتهای بیشتر را به رژیم میدهد.
تمرکز بر مظلومیت اسرائیل
یکی از مولفههای تصویری که رسانههای غربی و عبری تلاش کردند به افکارعمومی مردم در دنیا ارائه کنند، این بود که اساساً اسرائیل قربانی این منازعات هفتاد و پنج ساله و به ویژه از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به بعد است. به همین دلیل هم در روایت خود از جنگ تلاش کردند رژیم را بهعنوان قربانی اصلی خشونت نشان دهند.
این اتفاق را بیشتر زمانی میتوان درک کرد که رسانههای غربی و رژیم با انتشار تصاویری گزینشی از حمله هفتم اکتبر حماس، خود را قربانی این موضوع بازنمایی کرده و بر مبنای همین کلان روایت، علتالعلل جنایات خود مانند حملات بی توقف به بیمارستانها، مدارس، چادرهای آوارگان و مانند این را توجیه کردند. این در حالی بود که بسیاری از کارشناسان بر این باورند که ریشه هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به منازعات هفتاد و پنج ساله میان ملت فلسطین و اشغالگران صهیونیست و همپیمانان غربیشان باز میگردد.
در همین چارچوب رسانهای، تصاویر و گزارشهایی که ویرانیهای گسترده در غزه یا تعداد بالای قربانیان فلسطینی را نشان میداد، از سوی این رسانهها یا سانسور میشد و یا کلاً به حاشیه میرفت. میتوان گفت که این همان شبیهسازی است که بودریار توضیح میدهد: «ارائه یک واقعیت جایگزین و دستکاریشده بهجای واقعیت عینی»؛ موضوعی که ریشه آن را باید در ژانر روزنامه نگاری پست مدرن دید. ژانری از روزنامه نگاری که در مقابل روزنامه نگاری سنتی قرار دارد.
جنگ بهعنوان نمایش رسانهای
بودریار استدلال میکند که جنگها در عصر رسانهها بیش از آنکه واقعیت باشند، به «نمایش» تبدیل شدهاند. جنگ خلیج فارس در تحلیل بودریار نمونهای از این نمایش بود؛ در مورد نبرد میان مقاومت و اشغالگران صهیونیست باید گفت که رسانههای اسرائیلی و متحدان غربی از این جنگ بهعنوان یک «نمایش اخلاقی» هم استفاده کردهاند؛ نمایشی که در آن اسرائیل بهعنوان نیروی مدافع ارزشهای انسانی و آزادی معرفی میشود و دشمن (حماس و حتی مردم فلسطین) در قالب نیروی مطلقاً شرور، بازنمایی میشوند. بررسی رسانهها و تصاویری که منتشر کردند نیز حکایت از آن دارد که دقیقاً به مانند جنگ خلیج فارس، تصاویر کنترل شده مخابره شد.
ایجاد «هایپرواقعیت»
بودریار از اصطلاح هایپرواقعیت برای توصیف وضعیتی استفاده میکند که در آن مرز میان واقعیت و بازنمایی از بین میرود و بازنمایی به واقعیت غالب تبدیل میشود. در همین چارچوب، سیستم رسانهای رژیم و دولتهای غربی حامی آن با استفاده از تکنیکهای رسانهای و تبلیغاتی، روایتی را ایجاد کردند که بسیاری از مخاطبان جهانی آن را بهعنوان «واقعیت» میپذیرند، حتی اگر این روایت با حقیقت عینی تفاوت داشته باشد. به طور مثال، تأکید واژه «دقت حملات» رژیم در غزه، در واقع در همین زمینه ارزیابی میشود که البته در بسیاری از موارد با واقعیت تلفات غیرنظامیان فلسطینی هم، همخوانی ندارد. به اینها باید اضافه کرد استفاده از مفاهیمی مانند «حق دفاع از خود» برای توجیه اقدامات نظامی گسترده، بهگونهای که هرگونه نقد بر این اقدامات غیرموجه یا غیراخلاقی جلوه داده شود چراکه پیشتر در این باره زمینه چینی انجام شده بود.
سکوت درباره واقعیتهای متناقض
یکی از جنبههای شبیهسازی بودریار، حذف یا سرکوب اطلاعاتی است که با روایت غالب، تناقض دارد. رسانههای اسرائیلی و همپیمانان آنان در غرب از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به بعد تلاش کردند، تلفات انسانی فلسطینیان را به حاشیه برده و در این همین راستا، آمار شهدا و تصاویر ویرانی در غزه را کمتر مخابره کرده و یا بهگونهای ارائه کردند که مخاطب جهانی حساسیت کمتری به آن پیدا کند.
تقلیل فلسطینیان به «دیگری مطلق»
این را هم باید اشاره کرد که در چارچوب این منطق رسانهای، مردم فلسطین بهجای انسانهایی با حقوق و مطالبات مشروع، به «دشمنان تمدن» یا «حامیان تروریسم» تقلیل یافتند که این کار نیز به عنوان بازتابی از همان شبیهسازی بودریار است که در آن تنها یک روایت خاص با استفاده عناصر و چگونگی استفاده آن در داستان و روایت، ارائه میشود.
چندپارگی حقیقت در عصر دیجیتال
بودریار در بحث شبیهسازی اشاره میکند که در دنیای پستمدرن، حقیقت تکهتکه شده است و دیگر حقیقتی واحد و مطلق وجود ندارد. در نبرد میان مقاومت و اشغالگران صهیونیست اما، روایت رسانههای مستقل یا شبکههای اجتماعی در برهه هایی از زمان متفاوت از روایت رسمی رژیم ارائه شد که در برخی موارد حتی منجر به برگشتن ورق شد که نمونه آن را در ماجرای حمله رژیم به بیمارستان المعمدانی و موضع گیری شخص نخست وزیر رژیم در رد حمله اسرائیل به این بیمارستان شاهد بودیم.
البته در میان این انبوه تولید رسانهای و کنترل تصاویر و سانسور محتواهای رسانهای در یک مقطع، منطق رسانهای صهیونیستها و سیستم کنترل و پخش آنها در افکار عمومی بر هم خورد. مقطعی که آن ها به شکلی ناخواسته و غیر کنترل شده تصویر لحظه شهادت شهید سنوار را در آخرین لحظه منتشر کردند و بازتاب کاملاً منفی نسبت به آن چیزی که در رسانهها روایت میکردند، عایدشان شد. بنابراین، در چارچوب نظریه شبیهسازی بودریار، میتوان گفت سیستم رسانهای اشغالگران صهیونیست پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳، با مدیریت روایتها و بازنمایی گزینشی واقعیت، در حال خلق یک «واقعیت شبیهسازیشده» است که هدف آن کنترل افکار عمومی و تثبیت روایتی خاص از جنگ است.