نوشتن از تبعات جنگ برای نویسنده مهمتر از میدان درگیری است

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: کتاب «پرنده باز تهران» نوشته ندا رسولی توسط نشر هیلا منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب بیآنکه نامی از اسلحه و گلوله ببرد به مقوله جنگ و پساجنگ پرداخته است. هریک از شخصیتهای این کتاب بهنوعی قربانیان شرایط جنگ و تبعات آن هستند. زنان و مردانی که اثرات نافرجام جنگ نسل در نسل آنها تأثیرات منفی برجای گذاشته است. این کتاب یکی از نامزدهای هفدهمین دوره جازه ادبی جلال آلاحمد بود.
«پرنده باز تهران» از ۸ داستان کوتاه با عناوین پرندهباز تهران، مثل مرد برنزی، ناسور، حریم، جنگ مِهر، نورا، قربانی و مثل آونگ تشکیل شده است؛ داستانهایی که با تعلیق شروع میشوند و با زنجیرهای از مفهوم دوری از وطن یا آوارگی بههم مرتبط هستند. فلشبک نیز روشی است که نویسنده از آن برای روایت اتفاقهای مجموعهاش استفاده کرده و تا تاریخ روزهای جنگ و موشکباران عقب رفته است.
«پرنده باز تهران» در هفدهمیندوره جایزه جلال آل احمد نامزد بخش داستان کوتاه بود.
در فرصتی که دست داد، به بهانه مرور آثار امروز ادبیات داستانی کشور با نویسنده آن به گپ و گفت نشستیم.
مشروح این گفتگو در ادامه میآید؛
* خانم رسولی ماجرای شکلگیری این مجموعه داستان چه بود؟
در مورد مجموعه داستان نمیشود گفت اولین بار چهزمانی… من هم رمان و هم داستان کوتاه مینویسم. ماجرای رمان فرق میکند، نویسنده به ایدهای میرسد و بعد پیرنگ و بعد نوشتن… اما در مورد مجموعه داستان؛ شاید بتوانم بگویم شخصیتها و داستانهای این مجموعه خودشان مرا فرا میخواندند به نوشتن. هر بار که به دور و برم دقیق میشدم، میدیدم که میشود فلان شخصیت یا فلان ماجرا بیاید در داستان من. مثلاً در محل زندگیام باغ بزرگی افتاده بود وسط شهر، من هر روز میدیدم که درختهای این باغِ باشکوه، کم و کمتر میشود. چند سال بعد همه را خشکاندند و حالا چیزی از آن باغ باقی نمانده. این ایدهای برای یکی از داستانها بود. یا در یک بازه زمانی یکمرتبه اجارهخانهها در تهران چندین برابر شد و من به چشم میدیدم که بعضی دوستان و آشنایانم چطور به آشفتگی افتادهاند و بعد هم شنیدیم که عدهای پشتبام خواب یا کانکسنشین شدهاند؛ این برای من تأثربرانگیز بود و از دلش داستانی برآمد.
داستانهای دیگر هم به همین ترتیب، از طرفی در همه داستانهای این مجموعه سایه جنگی دور را میبینیم. که نوشتن از این موضوع و پرداختن به تبعات جنگ هم برایم مهم بود.
* روند نگارش اثر چهطور بود و چهقدر طول کشید؟
هر بار به موضوع یا شخصیتی در دنیای واقعی برمیخوردم که برایم تأثیرگذار بود، ایدهای شکل میگرفت برای نوشتن داستانی. نوشتن داستانها به شکل پیوسته نبود؛ اینکه مثلاً بگویم شش ماه یا یک سال مداوم نوشتم. داستانی مینوشتم، بعد ممکن بود چندین ماه فاصله بیفتد و چیزی ننویسم و بعد میرسیدم به داستان بعدی. شاید حدود یک سال و نیم، دوسال طول کشید جمعآوری این مجموعه.
* ایدههای داستانهایتان چهطور و از کجا به ذهنتان میرسید؟
از محیط پیرامونم، اجتماع، خانواده، شهر و…
* «پرندهباز تهران» ۸ داستان با درونمایه واحد دارد؛ درونمایهای که به جنگ و تبعات آن اشاره دارد. چرا برای جمعآوری داستانهای این مجموعه، به این موضوع توجه داشتید و آنها را درونمایه داستانهایتان قرار دادید؟
نوشتن از جنگ همیشه برای همه نویسندههای دنیا مهم بوده چون در جنگ پای انسان درمیان است و چهچیزی مهمتر از پرداختن به انسان برای یک نویسنده؟ اما برای من مهمتر از جنگ میانِ میدان، تبعات جنگ است؛ تأثیری که سالها بعد و حتی در جریانِ زندگی چند نسل بعد میتواند بگذارد. همانطور که در ابتدای این کتاب جملهای از هاینریش بل را نوشتهام: «تا زمانی که هنوز در جایی از زخمی خون میچکد، جنگ ادامه دارد.»
* به نظر میرسد در این مجموعه تأکید زیادی بر شخصیتپردازی داشتهاید. به نظر خودتان شخصیتهای داستانهای «پرندهباز تهران» چه ویژگیهایی دارند؟
شخصیتهای اینمجموعه اگرچه در دهههای ۸۰ و ۹۰ زندگی میکنند و چالشهایی از جنس چالشهای امروزی دارند، اما به نوعی در معرض گذشتهای بودهاند که سایهاش از زندگی امروزشان محو نمیشود و منجر به ایجاد موقعیتهای حساسی در زندگی کنونیشان شده. گذشتهای که خودشان نقشی در ایجاد آن نداشتهاند؛ اما بعد از سالها هنوز سایهاش وجود دارد و یقه زندگیشان را چسبیده است.
* داستانهای این مجموعه در زیستبومهای مختلف رخ دادهاند و در نوشتن آنها از لهجههای محلی شهرهای مختلف ایران و حتی لهجه افغانی بهره بردید. هدف خاصی را دنبال میکردید؟
یادم نمیآید هنگام نوشتن داستانی دقیقاً محاسبه کرده باشم که مثلاً برای این داستان زیستبوم فلان یا لهجه خاصی را در نظر بگیرم. به اقتضای داستان و ایده و مضمونی که به آن میرسیدم شخصیت و فضا و بوم هم شکل میگرفت. اما شاید بتوانم بگویم یک دلیلش این است که فکر میکنم این داستانها میتوانند داستانِ زندگیِ هریک از ما باشند؛ چه دکتر بیراکی که در تهران زندگی میکند، چه طلایهای که از افغانستان آمده، چه شیدایی که درگیر مهاجرتی ناخواسته شده و ساکن لندن است و سرنوشتش تغییر کرده و چه زنی که میخواهند باغش را بگیرند و بخشکانند و…
* اگر بخواهید یکی از داستانهایتان را انتخاب کنید، کدام است؟
یکی را نه؛ اما داستانهای «مثلِ مردِ بُرنزی» «پرندهبازِ تهران» و «ناسور» را بیشتر دوست دارم.
* کتاب شما نامزد هفدهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد شد. این جایزه چه تأثیری روی کتاب شما خواهد داشت؟
باید ببینیم آینده چه خواهد شد. اما گمانم انتظاری که نویسندگانی که اثرشان برگزیده یا نامزد شده، دارند این است که برای معرفی بهتر کتاب به مخاطب و دیده شدنِ بهتر اثر تدابیری اندیشیده شده باشد. در دنیای امروز زورِ فضای مجازی و تصویر و صدا و فیلم و سریال به کتاب و ادبیات میچربد ولی جایزه جلال میتواند با معرفی آثار برگزیده به مخاطب ایرانی و جهانی به جهتگیری و پیشرفت ادبیات کشور کمک کند.
* در حال حاضر مشغول انجام چه کاری هستید؟
دغدغه نوشتن داستان کوتاه و رمان که همیشه هست. اما در مورد آخرین کارم باید بگویم فیلمنامهای نوشتهام که به تازگی ساخته شده و به زودی در سینماهای کشور به نمایش درمیآید.
الهام قاسمی