اخبار فرهنگی

گشوده‌شدن دروازه «قلعه اوترانتو» با دو ترجمه در کتابفروشی‌ها

خبرگزاری مهر

گشوده‌شدن دروازه «قلعه اوترانتو» با دو ترجمه در کتابفروشی‌ها

به گزارش خبرنگار مهر، رمان «قلعه اوترانتو» نوشته هوراس والپول به‌تازگی با دو ترجمه مختلف در بازار نشر کشور عرضه شده است.

هوراس والپول نویسنده انگلیسی متولد سال ۱۷۱۷ در لندن و درگذشته به سال ۱۷۹۷ است. او ادیب، کارشناس هنری و گردآورنده عتیقه‌جات بوده و در زمینه تحقیق و پژوهش در علوم مختلف نیز دستی بر آتش داشت. والپول کوچک‌ترین فرزند سر رابرت والپول نخست‌وزیر انگلستان بود و سال ۱۷۴۱ به نمایندگی پارلمان رسید اما در عرصه سیاست نپایید و هیچ‌وقت هم شغل ثابتی برای خود در نظر نگرفت. او ویلای کوچکی داشت که تبدیل به نمایشگاه خریدهای موردعلاقه‌اش و پاتوق دوستانش شد. آثارش را هم در همان‌ویلا می‌نوشت و چاپخانه‌ای شخصی هم در همان‌مکان دایر کرد.

این‌نویسنده انگلیسی در نامه‌نگاری خستگی نمی‌شناخت و بیش از ۴ هزار نامه از خود به جا گذاشته است. مهم‌ترین نوشته‌هایش هم همین‌مکاتبات شخصی‌اش هستند. اما او اثر شناخته‌شده مهمی به‌نام «قلعه اوترانتو» دارد که آغازگر ژانر گوتیک در ادبیات شد و از آثار دیگرش چون شعر تراژدی «مادر مرموز» یا رساله «تردیدهای تاریخی در باب زندگانی و سلطنت شاه ریچارد سوم» و رساله «نکته‌ها و حکایت‌هایی از نقاشی در انگلستان» شناخته‌شده‌تر است.

به این‌ترتیب هوراس والپول در قرن هجدهم آغازگر راهی شد که به «دراکولا»‌، «فرانکشتاین»، «سرود کریسمس» و «شبح اپرا» رسید. «قلعه اوترانتو» ضمن خلق داستانی گوتیک، ابهت شوالیه‌ها و تضاد احساسات و عواطف‌شان را نشان می‌دهد. جالب است که والپول که در ابتدا از موفقیت رمانش مطمئن نبود، اعلام کرد این‌کتاب داستانی ترجمه از زبان ایتالیایی است.

به‌تازگی دو ترجمه از این‌کتاب در بازار نشر عرضه شده‌ که یکی از آن‌ها به‌قلم کاوه میرعباسی توسط نشر افق و دیگری به‌قلم مهرداد وثوقی توسط انتشارات ققنوس منتشر شده‌اند.

ترجمه میرعباسی از بخشی از فصل چهارم داستان به این‌ترتیب است:

فردریک چنین ادامه سخن داد:‌ «سپیده‌دم، پس از آنکه پیکر مقدسش را به خاک سپردیم، جایی را که گفته بود کندیم. چقدر شگفت‌زده شدیم هنگامی که در عمق حدود شش پا شمشیری غول‌آسا را کشف کردیم _ همان اسلحه‌ای که آنجا در حیاط است! _ بر تیغه‌اش، که قسمتی از آن از نیام بیرون آمده بود، هرچند بعدا به‌زحمت آن را در جایش فرو بردیم، این سطور به چشم می‌خوردند…»

مارکی به‌جانب هیپولیتا روی برگرداند و اضافه کرد: «نه، عذرم را بپذیرید، سرکار خانم، اگر از تکرارشان امتناع می‌ورزم، جنسیت و منزلتتان را حرمت می‌نهم و به عملی تن نمی‌دهم که آن را خطا می‌دانم، زیرا شنوایی‌تان را با اصواتی می‌آزاردکه به شخصی که برایتان عزیز است اهانت می‌کند.»

نسخه نشر افق از این‌رمان به‌عنوان پانزدهمین‌کتاب مجموعه «افق کلاسیک» با ۱۵۲ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۷۵ هزار تومان منتشر شده است.

ترجمه وثوقی نیز از همان‌بخش کتاب این‌گونه است:

فردریک افزود: «با طلوع سپیده، پیکر آن مرد مقدس را به خاک سپردیم و طبق دستورش زمین را حفر کردیم؛ اما آنچه ما را در حیرت فرو برد این بود که وقتی بیش از یک متر و نیم حفر کردیم شمشیر عظیمی یافتیم … همان‌سلاحی که آن‌جا در حیاط افتاده. بر تیغه شمشیر، که آن‌موقع قدری از نیام بیرون آمده بود و با تلاش توانستیم آن را در نیام فرو ببریم، شعری نوشته شده بود بدین قرار …» مارکی خطاب به هیپولیتا گفت: «نه، خانم، عذر می‌خواهم. اگر آن را به زبان نمی‌آورم، بابت احترامی است که برای شان و خانم بودن شما قایلم و این‌که نمی‌خواهم این تقصیر متوجهم باشد که گوش شما را با جملات اهانت‌آمیز به کسی بیازارم که برای شما عزیز است.»

نسخه انتشارات ققنوس نیز از «قلعه اوترانتو» با ۲۱۴ صفحه مصور، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۵۰ هزار تومان عرضه شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا