ترکیه از ترس ایران سیاست تهاجمی در پیش گرفت/ قاعده بازی تهران و آنکارا حاصل جمع صفر است
زهره نوروزپور: این روزها نام ترکیه اردوغان بر سر رسانههای منطقهای و جهان افتاده است. حالا او فعلا با تصاحب سوریه قدرت را در منطقه به دست گرفته و یکه تازی میکند. در اخرین اقدامات جدید خود حتی تلویزیون فارسی زبان را هم راه اندازی کرده است! اقدامات ترکیه چه معنایی برای ما دارد؟ ایا او سیاست ضدایرانی در پیش گرفته یا فقط قصد تقابل با تهران را دارد؟ از سویی دیگر روسیه نیز در مقابل اقدامات ترکیه سکوت کرده و واکنش دندانگیری نداشته است. این سکوت را چگونه باید تعبیر کرد؟ ایا روس ها در فکر انتقام هستند یا با ترکیه و دولت جدید سوریه همکاری خواهند کرد؟ پاسخ سوالات را از جعفر حقپناه استادیار مطالعات منطقهای دانشگاه جویا شدیم که در ادامه میخوانیم:
ترکیه خیلی سال است که سیاست خاصی را نیت دارد علیه ایران پیش ببرد، ارتباط این کشور با علیاف سدهای لب مرز و اقدامات این دو کشور درباره دلان زنگه زور و حالا هم راه اندازی تلوزیون فارسی اقدامات ترکیه پس از سقوط اسد و اینکه سوریه فعلا دست انکارا است با توجه به اقوام لب مرز این کشور چه سیاسی را مقابل ایران پیش می برد؟
درباره فهم سیاست جاری ترکیه که مستقیم و غیرمستقیم ایران را در بر میگیرد بهتر است تقلیل گرایانه تحلیل نکنیم و با حذف سایر متغیرهای زمینهای و واسط در سطوح داخلی، منطقهای و بین المللی صرفا روابط دوجانبه ایران و ترکیه را مبنای بحث قرار ندهیم. باید فهمی از ترکیه جدید داشته باشیم. خصوصا در دوران اک پارتی که به تدریج به وضعیت فعلی رسیده و حالا در این چارچوب پیامدهای آن را در موضوعات مختلف آنالیز کنیم. با دستهبندی سیاست جاری ترکیه که بخشی از آن مستقیم به ایران برمیگردد، در این صورت سیاست آنها معنا و مفهمم پیدا میکند که آیا آنها سیاست ایران ستیزانه یا بی طرفانه؟ یا مکمل یا مقرن؟ یا دوجانبه و تاریخی میان دوکشور را دنبال میکنند؟
در این دستهبندی من معتقدم که آن فهمی که از ترکیه داشتیم، به مثابه یک همسایهای که موازنه قدرت تاریخی با ایران را شکل داده که بر اساس آن ما با ثبات ترین، پایدارترین و حتی قدیمیترین مرزهای شناخته شده در خاورمیانه را بین خودمان داشتهایم و همواره این موازنه در مناسبات دو جانبه منطقهای اساس روابط ایران و ترکیه را شکل داده است؛ این موازنهای که وجود داشته شاید بعد از این اتفاقات به هم خواهد خورد و در آینده دچار تحولات جدی شود.
یکی از دلایل پیشروی سیاست خارجی ترکیه این بود که اردوغان در دهههای گذشته توانست چالشهای محیط سیاست داخلی را کنترل کند. با همه تعارضات و شکنندگی که گریبان سیاست داخلی این کشور را گرفته بود اما بخش عمده آن حل و فصل شد و به نوعی به قدرت افکنی حتی خارج از مرزهای این کشور انجامید. حتی در حوزه اقتصادی شاهد بودیم با وجود تداوم برخی چالش ها؛ کاهش ارزش پول این کشور، در مجوع اقتصاد پویا و بالنده ای داشته است. حجم اقتصادی این کشور بیش از دو برابر شده و در نتیجه به این کشور قدرتی داده است که موازنه سابق را در مقابل بسیاری از قدرت های منطقه ای؛ شمول ایران، عربستان، مصر و حتی روسیه را به هم بزند و از رویکرد دیگر وارد تعامل شود. طبیعتا در همه این سالها باد مناسبی هم به بادبان کشتی سیاست خارجی ترکیه وزیده و این کشور با موقع شناسی و همراهی با تحولات نظام بین الملل از موقعیت ژئوپلوتیک و ژئواکونومیک خود بهرهبرداری بسیاری به عمل آورد.
در حال حاضر ترکیه با چین، روسیه و در کنار انها با اتحادیه اروپا روابط راهبردی و حسنه داشته و هم میتواند داشته باشد.این کشور از فضای رقابتی و خلاءی که در منطقه به وجود امد توانست منفعت و بهره خود را کسب کند. حتی توانست درخواست همکاری با بریکس را هم بدهد و از سوی دیگر از روسها اس ۴۰۰ بگیرد و از آمریکا و ناتو هم سفارش جنگنده پیشرفته دهد.
در یک دورهای این کشور سیاست خارجی خود را در ازمون و خطا قرار داد و نهایتا نتیجه آن ترکیه فعلی شد. این کشور به تدریج از قد و قوراه یک کشور کوچک منطقهای، در حال پوستاندازی به یک قدرت نوظهور درمنطقه است. به این معنا که سیاست خارجی ترکیه از حالت میانجی گرایانه ، انزوا و پرهیز از مداخلات در بحرانهای خاورمیانه و اقتصاد تجارت پیشهای که سیاست خارجی در خدمت اقتصاد قرار می داد خارج شده و میل به مداخله گرایی بیشتر در سیاست خارجی خود را دنبال میکند و در آینده بیشتر هم خواهد شد.
خلاء قدرتی که در منطقه خاورمیانه و قفقاز جنوبی به وجود آمد شرایط را برای قدرت گرفتن ترکیه فراهم کرد. در قفقاز جنوبی با ضعف روسیه و در خارومیانه با کاهش حضور امریکا در کنار اینها آغاز آن از بهار عربی که برخی از رهبران سنتی منطقهای مانند مصر و عربستان را به چالش کشید و ترکیه را نگران کرد که ایران بخواهد این خلاء قدرت را پر کند، به همین خاطر وارد یک سیاست ماجراجویانه هم در قفقازجنوبی و سوریه شد که در شروع چندان هم موفق نبود.
از چه نظر موفق نبود؟
به این دلیل که ترکیه در فرهنگ استراتژیک خود به گونه و شکلی که ایران در منطقه داشت تجربه نکرده بود. بنابراین بر اساس قدرت و توان اقتصاد ملی توانست به سرعت کاستیها را جبران کند. ترکیه در خاورمیانه و در قفقاز جنوبی سیاست خارجی تهاجمی پیش گرفته است که در هر دو منطقه با منافع و حوزه نفوذ سنتی ایران تقابل دارد. به نظر میرسد که همچنان این جنبه رقابتی با ایران استمرار داشته باشد. در عین حال ترکیه بر خلاف ما بیشتر اهل مذاکره و چانه زنی است. ترکیه با موقعیت شناسی خود که در آن خبره هستند می تواند به سرعت دستاوردهای شکننده خودش را تثبیت کند و در معامله با دیگران دستاوردهای خود را رسمیت بینالمللی ببخشد. ترکیه حتی در برخی موارد همکاری با ایران را هم به دلیل منافع کشورش ادامه در این موقعیت ممکن است ادامه دهد.
در ترکیه این جنبه رقابتی یک سویه نیست. ممکن است اردوغان در برخی از عرصه ها و موضوعات حتی با روسیه و ایران، حتی با کشورهای رقیب مانند مصر و امارات وارد همکاری شود به این جهت که در برخی حوزه ها مایل نیست وارد یک سرزمین سوخته شود و هزینه بیشتری کند. در سوریه هم شاهد بودیم که هزینههای میدان را قطر میپرداخت وترکیه ساز و برگ امکانات جغرافیایی، توان اطلاعاتی و قدرت نرم خود بهرهبرداری میکرد. من فکر میکنم آمیزهای از رقابت راهبردی و همکاری تاکتیکی در سطح منطقهای در ۳ الی ۵ سال آینده مبنای تعامل ایران و ترکیه را در مناطقی مثل شامات، خلیج فارس و خاورمیانه عربی و قفقاز جنوبی شکل خواهد داد.
برخی از تحلیلگران می گویند روسیه ساکت نمی ماند به دلیل از دست رفتن منافع و نابودی پایگاه نظامیاش در طرطوس، از سوی دیگر همکاری اوکراین در آموزش گروههای مخالف سوری، تا کنون روسیه واکنشی نداشته و این سکوت را برخی تعبیربه یک انتقام سیاسی یا نظامی کردهاند نظر شما دراینباره چیست؟
ما نمیتوانیم اتفاقاتی که در میدان میافتد را درمعادلات استراتژیک خیلی قطعی به عنوان تنها عامل ببینیم. به هرحال از ناحیه عملیات و تحرکات ترکیه به منافع روسیه اسیب جدی وارد شد. اما الان وضعیت در حال گذار است که به قطعیت نرسیده چون اولویت روسیه مدیریت جنگ اوکراین است. درواقع روسها در زمین اوکراین تعاملات را با همه قدرت ها از جمله ترکیه باز تنظیم و بازتعریف میکنند.
روابط مسکو و انکارا هیچوقت به حالت تنش گونه ای نخواهد رسید. حتی در بعد همکاری که در بحث هسته ای دارد و این همکاری را ادامه خواهند داد. احتمالا سایه ای از سردی و سکون برمناسبات دو کشور سایه بیاندزد. همانطور که بالاتر اشاره کردم؛ ترکیه مهارت چانه زنی و مذاکره را دارد به عنوان مثال سرنگونی هواپیمای نظامی روسیه از سوی ترکیه در آسمان سوریه در سال ۲۰۱۵ که اردوغان را راهی مسکو کرد و او با لحنی از عذر خواستن فضا را تلطیف کرد. ترک ها این مهارت را دارند که به سرعت از وضعیت بحران از طریق مذاکره خارج شوند. دیدیم که در بحبوبحه سقوط دمشق مذاکرات استانه را سریعا در دوحه با حضور آقایان عراقچی و لاوروف و فیدان برگزار کردند.
اگر چنانچه روسیه بتواند پایگاه نظامی خود را مجددا در لاذقیه و طرطوس داشته باشد که ما نمیدانیم در آینده معلوم خواهد شد و اگر این موضوع به خواست و اراده ترکیه مرتبط باشه ان وقت شاید ماجرا طور دیگری تعریف شود.
با وجود اینکه این مساله برای روسیه تلخ و سنگین است و به نوعی این وضعیت را از چشم ترکیه هم می بیند؛خیلی بر مناسبات دو کشور تاثیر نخواهد داشت. اما روس ها ابزار بازی و کارت خودشان را دارند که به وقت از ان استفاده کنند که من بعید می دانم. آن تلخی و سنگینی بین دو کشور مانند تهران و آنکارا نیست که بخواهد دو کشور را تحت تاثیر خود قرار بدهد.
منظور شما از سردی روابط ایران و ترکیه چیست لطفا کمی توضیح دهید؟
یک نوعی از سردی در همکاریهای منطقهای تهران و آنکارا وجود دارد درواقع طرز تلقی و رویکرد هریک از طرفین به بحران ها و نقش افرینی کنش گران و تاثیری که بر منافعشان دارد متفاوت است. از جمله در موضوع بحران فلسطین، شامات، مقابله با تروریسم افراطی گری و همینطور در قفقاز جنوبی. به همین دلیل بعید میدانم با وجود همه ساز و کارهای همکاری در کنفرانس اسلامی اجلاس دی هشت و اکو و بقیه موارد تصور نمی کنم خیلی تعامل و باب همکاری بین دو کشور گشوده شود. هر کدام راهبرد خود را جستجو و پیش خواهند برد.خصوصا اینکه متحدان و کشورهای بزرگی که هریک از این دو کشور با آن ارتباط دارند باهم در رقابت هستند.یعنی روسیه که الان رقیب است بیشتر با ایران همکاری دارد تا ترکیه و از آن سو ترکیه نیز با کشورها اروپایی که میانه خوبی با ایران ندارند همکاری دارد. که سردی روابط بین دو کشور از این زاویه قابل تحلیل است. از سوی دیگر روابط مسکو و آنکارا نیز نمی توان گفت که تیره است در همین وضعیت هم نوعی روابط ادامه دارد با این تفاوت که اولویت های هر دو کشور متفاوت است که برمبنای آن یک بازتعریف کلی خواهند کرد که امکان بده بستان را میان دو کشور فراهم می کند. اما درباره ایران و ترکیه قاعده حاصل جمع صفر وجود دارد و امکان همکاری بین دو کشور در سطح خیلی پایین وجود دارد.
سقوط دمشق و تحولات اخیر سبب شده که بار دیگر تحلیلگران به خط لوله گاز قطر و ترکیه به اروپا اشاره کنند و باز این بحث را در رسانه ها مطرح کنند. اگر از این زاویه بررسی کنیم که خط لوله گاز قطر و ترکیه اجرایی شود باز هم روسیه ساکت می ماند؟ به هرحال اروپا نیازمند گاز روسیه است حالا اگر اروپا بی نیاز شود؟…. چه خواهد شد؟
ترکیه دو دهه است که سیاست متنوع سازی منابع انرژی و تبدیل این کشور به هاب انرژی منطقه بزرگ یعنی در سه راهی افریقا اسیا و اروپا را دنبال می کند و موفق هم بوده است. اتصال خط لوله گاز قطر به اروپا برای روسیه بسیار مهم است ولی لزوما فقط ترکیه این وسط عامل شناخته نمی شود که بخواد مورد سرزنش اصلی و تلافی جویانه روسیه قرار بگیرد. چون ممکن است که خط لوله از زیربستر خلیج فارس به عراق بعد سوریه و از آنجا به اروپا صادرشود و اصلا ارتباطی به ترکیه نداشته باشد. اینها فقط روی کاغذ است و هیچکدام اعمال نشده و فوق العاده پرمانع است. باید دید که امنیت و ثبات به صورت خیلی جدی برقرار باشد که این پروژه ها اجرایی شوند کافی است یک ناامنی بسیار کوچک از سوی یک گروه خیلی کوچیک با حمایت خارجی وجود داشته باشد تا امنیت و کارکرد آن پروژه زیر سوال رود. دقیقا مسالهای که ما درباره خط لوله تاپی داریم که از سال ۲۰۱۰ روی کاغذ بوده و عملا ۱۵ سال است که هیچ اتفاقی نیفتاده است به دلیل اینکه افغانستان ناامن است. خط لوله گاز نیاز به دهها پمپاژ قوی دارد که صدها کیلومتر لوله گاز را ساپرت میکند یکی از این پمپاژها از سوی این گروهکها منفجر شود کل پروژه با آن هزینه نجومی به هوا خواهد رفت. نمی توان بدون امنیت صدها کلیومتر خط لوله را به اروپا کنترل کرد. خیلی زود است که تصورکنیم سوریه انقدر باثبات و امن بشود که بتوان این پروژه را اجرایی کرد. بعلاوه اینکه اگر قرار باشد این خط لوله احداث بشود یک طرح دیگر این است که از سوی عراق به ترکیه و از آنجا به اروپا برود بنابراین کلا موضوع بحث تغییر خواهد کرد و سوریه جایگاهی در این بحث ندارد.
سال ۲۰۱۱ زمانی که دومینوی بهار عربی به سوریه رسید رسانه ها اینگونه گزارش میدادند: افشای پشت پرده ناآرامیهای سوریه کشیدن خط لوله گاز از سوی قطر و ترکیه که ظاهرا ایران هم مزاحم این طرح بوده چراکه یکی از طرح های خود ایران بوده خلاصه درگیری قدرت های منطقه در سوریه را کلا انرژی و صدور ان به اروپا را عنوان کردند حالا بعد از ۱۳ سال یک بازیگر مهم دیگر به عنوان روسیه نیز مطرح است که ان موقع نبود. با این همه و با وجود رفت آمد دیپلماتیک اروپایی ها به ترکیه و استقبال از سقوط اسد نشان از این نیست که این پروژه اجرایی خواهد شد؟ این مساله را از ذوق زدگی اروپایی ها عنوان می کنم.
من قبول ندارم بحران سوریه تنها برای گاز نبود این تحلیل درست نیست. من اینگونه نمی بینم که تلاش و تقلا برای حل مساله بحران انرژی و مستقل شدن از روسیه دلیل بحران سوریه نبود. بحران و ناآرامی این کشور عوامل زیادی داشت از جمله مصائب محیط زیستی تا جابه جایی گسترده جمعیتی به قسمتهای سنی نشین و کردنشین غرب سوریه و شهرهای بزرگ علوی نشین. در کنار آن مصائب سیاسی و اقتصادی بهارعربی و رقابت های ژئوپلوتیک برای حذف ایران و گروه های مقاومت و نیابتی که همگی در ناآرامی سوریه موثر بود. وضعیت این کشور درآن سال ها طوری نبود که کسی روسیه را ذی نفع ببیند. در شرایط فعلی روسیه ذی نفع شده و حالا برای اروپا و دیگر کشورها هم نقش ان در سوریه مهم شده است.
درحال حاضر برای غرب امکانی به وجود آمده که روی این مساله کار کنند که با ترکیه ای که این نقش افرینی را دارد مسائل اروپا را از جمله انرژی، وضعیت پناهندگان، مقابله با گروه های تروریستی و افراطی که الان به نوعی با اسامی مختلف در سوریه هستند تعامل کنند. از سویی دیگر دور کردن ترکیه از روسیه برای غرب مهم است. همه اینها برای اروپا، امریکا و اسرائیل موضوعیت دارد و به نظرم همه این مسائل فرصتهایی را برای ترکیه به وجود میاورد که از طرف غربی امتیاز بگیرد. اردوغان نیز نشان داد که در استفاده از این کارتها بسیار تبحر دارد و می تواند از این رقابت ها، از شکافها برای منافع کشورش بهرهبرداری حداکثری کند.
اینها به معنی این نیست که مسائل بین ترکیه و غرب حل شده باشد! یا حتی مسائل ترکیه واسرائیل! اینها موارد تاریی هستند و هیچکسی حتی رهبران حزب عدالت و توسعه هم انتظار ندارند که به این سرعت حل شود. همانطور که در دیدار خانم فون درلاین با اردوغان مشاهده کردیم که خیلی هم دوستانه نبود چراکه مطالبات این دو از یکدیگر بسیار است.
فون درلاین به مساله مهم کردها اشاره کرد که خیلی به مذاق اردوغان خوش نمی آید. به بحث احیای روابط ترکیه با اتحادیه اروپا خصوصا بحث تعرفههای گمرکی که همین دو مثال نشان می دهد که مطالبه ترکها خیلی بیشتر از این صحبت ها است که مشخص می کند که فاصله بین انها برای ترمیم روابط بسیار است. به نظرم خیلی خوشبینانه است که تصور کنیم مسائل پیچیدهای که الان ترکیه در رابطه با غرب یا حتی مسائلی در سوریه نیز گرفتارش خواهد بود به این راحتی قابل رفع و رجوع باشد! ترکیه به زودی از ماه عسل خود با نیروهایی که در سوریه حمایت کرده است خارج می شود و وارد روزهای پرتنشی خواهد شد که من بعید می دانم بتواند آن روزها را مدیریت کند.
آیا روسیه از طریق قبرس می تواند ترکیه را تحت فشار بگذارد؟
مساله قبرس مهم است. خانم فون درلاین هم در دیدار با اردوغان به آن اشاره کردند. اختلاف صحبت اردوغان هم با فون درلاین بر سر همین امر بود که دو کشور قبرس شمالی و یونان همه نقشههای الحاق و اتصال ترکیه به اتحادیه اروپا را نقش برآب کرده اند. دیروز هم اقای اردوغان به ان اشاره کرد. این مساله به صورت بالفعل وجود درد که یک تهدید باشد. روسیه کارتهای مختلفی برای تلافی از ترکیه دارد که قبرس هم یکی از آنها است. البته اگر روسیه بخواهد از طریق قبرس یا یونان وارد شود دست اتحادیه اروپا باز است.
آمریکای ترامپ برای ترکیهی اردوغان چهگونه است؟
مساله اول تیم سیاسی و امنیتی ترامپ نگاه دوستانهای به ترکیه ندارند. این نکته مهمی است که چالش بزرگی را در آینده برای ترکیه به وجود خواهد آورد.
مساله دوم؛ اینکه ترکیه تا کجا میخواهد وارد بازیهای بزرگ خاورمیانه شود؟ بازیهایی که رقابت یا تهدیدهای بالقوهای برای اسرائیل ایجاد کند یا نکند؟ شاید ان تعییین کننده تر باشد که بازهم گذر زمان و آینده مشخص خواهد کرد.
از سوی دیگر ترامپ نشان داده که خیلی به ناتو بها نمیدهد. از این جهت نقشی که ترکیه به عنوان بزرگترین نیروی زمینی ناتو بعد از آمریکا دارد ممکن است کمرنگ شود. از این جهت ممکن است که وزن ترکیه برای امریکا دچار یک جابه جایی عمده شود. از جهتی همانطور که اشاره کردم اتحادیه اروپا برای مهار روسیه نیاز بیشتری به ترکیه دارد و خواهد داشت این رو هم به عنوان یک روی دیگر سکه باید در نظر گرفت. در مجموع برای ترکیه مثل همه قدرت های دیگرآمیزه ای از ترکیب و تهدید و فرصت وجود دارد. اصولا دیگر یک کشور به تنهایی تهدید یا صرفا فرصت نیست. نحوه استفاده از سیاست و تلقی درست از موضوعات است که فرصت ها را تعیین میکند. در رفتار اسرائیل همین موضوع را مشاهده کردیم که آنها یک دولت خنثی ضعیف شده را ترجیح می دادند به بی ثباتی در سوریه که حالا بخواهند یک سری گروه افراطی و اسلام گرا بیایند که این به خودی خود نگران کننده است اما در مقابل این تهدید را به فرصت تبدیل کردند و ساختار نظامی سوریه را از بین بردند. برای ترکیه هم این وضعیت وجود دارد؛ توانمندی در فهم و شناخت از وضعیت گذار و بهره گیری از فرصت ها در موقعیت تهدیدها است. باید ترکیه را از این زاویه دید. به هرحال انها در همه عرصهها تلاش جدی دارند.
این روزها خیلی از نوعثمانیگری اردوغان میشنویم؛ کینه ترکیه از اعراب از بعد جنگ جهانی دوم است. در نهایت ترکیه با کشورهای عربی چه خواهد کرد، اعراب ترکیه قدرتمند نمیخواهند. ما در اینده شاهد چه چیزی خواهیم بود؟
من اشرافی روی کشورهای عربی و هندسه قدرت در خاورمیانه ندارم چون تخصص آن را ندارم.
منظورم این است که در کانسپت ترکیه چه طور می بینید؟ نه از نگاه اعراب.
به لحاظ تاریخی طی ۱۵ سال گذشته فضای رقابتی بین مصر،عربستان و امارات، مشخصا در سوریه و لیبی و حتی در بحران فلسطین وجود داشت. به تدریج از این تنش ها کاسته شد و اوج آن در سفرهای متقابل رهبران ترکیه با مصر، عربستان و امارات بود که در بالاترین سطوح انجام شد.
این نکته نشان می دهد که به هرحال همه اینها سعی میکنند که از شدت تنش ها کم کنند و یک سری نیاز متقابل برای همه این کشورها ایجاد شده است. حالا در این شمایل و وضعیت فعلی یک نکتهای که درباره ترکیه گفته می شود سیاست عثمانی گری یا واژه نوعثمانی گری است که در ادبیات رسمی ترکیه و حزب عدالت و توسعه هیچ جایگاهی ندارد. این واژه را احمد داود اوغلو در کتاب خود به کار برد که برخی معتقدند که جنبه رسمی ندارد.
اگر دقت کنیم ترکیه اردوغان به نوعی بازگشت هایی به سیره دوره عثمانی دارد. همین که خط و زبان را تغییراتی دادند و سعی کردند که گسستی که از دوره مصطفی کمال پاشا درترکیه نسبت به عثمانی ایجاد شده دوباره احیا کنند مثلا تبدیل ایاصوفیه به مسجد این ها از لحاظ نمادین حائز اهمیت است. ترکیه دوران حزب عدالت و توسعه بعد از این به رغم شباهت هایی که دارد بیشتر نقطه تعامل بخشی دارد و از آن نقاط افراطی که موجب اسیب پذیری عثمانی شد پرهیز می کنند. این روال پرتکاپو و سخت است و با مقاومت هایی هم روبه رو می شود. باید دید که ترکیه چه طور می تواند در عمل یک کشور سنتگرای در عین حال سکولار باقی بماند؟یا خیر؟ اگر بتواند هردو را عملی کند فاصله ای با ان سنت گرایی عهد عثمانی دارد و میراثی را هم برای خود حفظ میکند و آن مولفههای هویت بخشی که اسلام سنتی صوفی ترکیه ای است را مبنا و کارپایه خودش قرار می دهد.
ترکیه در دوران جدید یک دوره پر تکاپویی را طی می کند. چون در منطقه بی ثبات و نفوذ پذیری قرار گرفته، وضعیت روابط آنها با همسایگان و کل کشورهای منطقه و تصویر دستاوردهایش خیلی برای این کشور آسان نیست. نه اینکه فقط برای ترکیه آسان نباشد، برای ایران هم اسان نبود و هم برای بقیه کشورهای منطقه نیز آسان نیست. اصولا منطقه ما نفوذ پذیر است و ترتیبات امنیتی آن درونزاد نیست. خیلی از موارد و یا حتی همه اتفاقات با مداخلات و توافقات قدرت های بزرگ شکل می گیرد که ترکیه یکی از بازیگرانی است که با کوچکتر و بزرگتر از خودش در افتاده است. بنابراین وضعیت با عدم قطعیت ها رو به رو است. همین مساله ما را در آینده با شگفتی های بزرگی در آینده مواجه میکند که طرح ها و نقشه های بازیگرانی از جمله ترکیه را دستخوش تغییرات بسیاری خواهد کرد.
۳۱۱۳۱۵