اخبار بین الملل

دو داریوش شایگان: کینه توز و دموکرات / شایگان پشت سرش چشم داشت/ شایگان سرمشق انسان لیبرال ایرانی

خبرگزاری خبرآنلاین

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از دیدارنیوز، در این نشست سه استاد حوزه فرهنگ و اجتماع و سیاست، دکتر نعمت الله فاضلی، انسان شناس و رئیس انجمن علمی مطالعات صلح، دکتر مختار نوری، استاد اندیشه سیاسی و عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه رازی کرمانشاه و دکتر محمد نژاد ایران، پژوهشگر جامعه شناسی سیاسی؛ با مدیریت روژان حسام قاضی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد سخنرانی کردند. 

از راست به چپ: فاضلی، حسام قاضی، نوری، و نژادایران

روژان حسام قاضی و دو دوره حیات علمی شایگان

در ابتدای این نشست، روژان حسام قاضی، به عنوان مدیر و مجری نشست، از داریوش شایگان گفت که وی یک اندیشمند، نویسنده، فیلسوف و هندشناسی بود مسلط بر حوزه فلسفه‌ی تطبیقی؛ و از مهم‌ترین نظریه پردازان تطابق پذیری فرهنگی جهان شرق و غرب که در آثار خود به بررسی و قرابت و تفاوت تمدن ایرانی و اروپایی می‌پرداخت. 

دکتر حسام قاضی ادامه داد: «داریوش شایگان از روشنفکران برجسته‌ی ایرانی است که دگرگونگی‌های اندیشه‌ای او را در طی دوره‌های مختلف عمر علمی داریوش شایگان می‌بینیم. شایگان دو دوره علمی در حیاتش را سپری می‌کند؛ و از جمله معدود روشنفکرانی است که این تغییر و تحول فکری اش را به آن اذعان دارد و آن را به نقد و بررسی می‌گذارد. به گمان بنده به عنوان یک جامعه شناس و کسی که دغدغه مدرنیته را دارد، اساسا شایگان در هر دو دهه‌ی تحول فکری اش به مسأله‌ی رویارویی هویت شرقی و تعریف خودش در ارتباط با جهان پیشارویش می‌پردازد و صلحی که این هویت شرقی قرار است با آن به آرامش و شناخت و زیست خودش با جهانی که رو به روی آن قرار دارد، بپردازد. در دوره اول، سعی می‌کند با نقد مبانی نیست انگاری تمدن غربی به بازگشت و صلح انسان شرقی با تمدن خود که همان تمدن شرقی است، بپردازد و در دوره دوم و با توجه به تجربه‌ی انقلاب سال ۵۷ در ایران و حوادث ناشی از آن، شایگان از احیاء سنت شرقی در مقابله با مدرنیته ناامید شده و صلح انسان شرقی با مدرنیته را می‌خواهد. به طوری که معتقد است غربی شدن، لازمه‌ی هر پیشرفتی است و این همراهی با فراروایت مدرنیته، تنها راه چاره تمدن شرقی در صلح و آرامش و رویارویی با خویشتن است.»

نعمت الله فاضلی؛ داریوش شایگان و صلح

سپس دکتر نعمت‌الله فاضلی، به طرح موضوع مورد بحثش، «داریوش شایگان و صلح» پرداخت که به واقع گویای هماهنگی بین مشی و اندیشه داریوش شایگان بود. رئیس انجمن علمی مطالعات صلح ایران گفت: «صحبت من درباره شایگان، به مثابه سوژه‌ی صلح است. می‌خواهم از این زاویه به شایگان نگاه کنم که شایگان، صلحِ زیسته بود. در باب صلح؛ و انواع مفاهیمی که برایش به کار رفته، مثل مفاهیمی که گالتون به کار برده و امروزه مشهور شده مانند صلح مثبت و صلح منفی؛ و دیگر مفاهیمی که بر اساس موضوعات صلح گفته می‌شود، مثل صلح ادبی، صلح سیاسی، صلح بین المللی و اشکال دیگری از مفهوم سازی‌های ویژه‌ی صلح که هست، ندیدم از مفهوم «صلحِ زیسته» استفاده شود. «لیود پیس»، صلحی که در جامعه و در فرد تجربه می‌شود. صلحی که تحقق پیدا می‌کند. صلحی که عینیتش را در چیزی یا فردی به مثابه تجربه‌ای ما آن را مشاهده می‌کنیم. ما اغلب، صلح را یا به مثابه مفهومی اخلاقی، آرمانی تجویز می‌کنیم، و یا صلح را به مثابه قواعد حقوقی برای جامعه وضع می‌کنیم و کلا وضعیت‌های صلح را در مقابل ناصلح درنظر می‌گیریم. ناصلح، وضعیتی هست که خشونت هست، تعارض هست، تبعیض هست، یا جنگ هست؛ و صلح، وضعیتِ نبودنِ اینهاست؛ و مفهومی است که ما برای توضیح یک موقعیت به کار می‌گیریم. اما صلحِ زیسته، آن دسته از تجربه‌هایی است که می‌تواند در فرد یا در گروه یا در جامعه و ملت به وجود بیاید و بیان کننده‌ی آن حالت صلح است. منظورم در باب افراد، فقط صلح درون نیست. حالت روان شناختی فردی که ممکن است ما در آموزه‌های مثلا مولانا می‌بینیم و برای افراد تجویز می‌کنیم که چگونه با خودشان در صلح باشند. منظورم از صلح، به ویژه امروز که سخنم در باب داریوش شایگان به مثابه سوژه‌ی صلح است، این است که چطور هم شخصیت شایگان و هم اندیشه‌ی شایگان، صلحِ زیسته‌ی ایرانی است. بخصوص توجهم به اندیشه‌ی شایگان نیست.چون درباب اندیشه شایگان، خوشبختانه دیگران صحبت کرده اند و دیروز هم نشست باشکوهی اینجا بود که استادم مقصود فراستخواه، سخنرانی بسیار جالبی کردند در باره‌ی پنج روایت از شایگان که البته قبلا هم این بحث را کرده بودند، ولی این بار در پنج روایت جدید مطرح کردند و باز دیروز، کتاب سلوک در کناره ها، اثر محمد منصور هاشمی که از شارحان خوب داریوش شایگان هستند، اینجا رونمایی شد و خب، کتاب‌ها و نوشته‌های دیگر که من در ضمن صحبت هایم به آن‌ها اشاره خواهم کرد که درباره‌ی اندیشه‌های شایگان نوشته شده.»

این استاد دانشگاه افزود: «نکته‌ای که امروز می‌خواهم از منش و شخصیت شایگان بگویم این است که شایگان به مثابه فردی که زندگی را در کنش‌های خودش به مثابه عرصه‌ای برای صلح تجربه کرد؛ و تجربه شایگان، در شخصیت و منشش تجربه‌ی ایرانی هست؛ و به همین دلیل من شایگان را سوژه‌ی صلح ایرانی می‌نامم و بر این اساس هم در باره‌ی او صحبت می‌کنم. اول این را بگویم که شایگان، عشقی وافر و بی انتها به ایرانی بودن خودش داشت. از ابتدا تا انتهای زندگی اش هم در آثارش و هم در شخصیتش و در کنش‌ها و کردارش ایرانی بودن، دال مرکزی شخصیت شایگان است اگرچه شایگان، فرهنگ‌های متکثری را زیست. در مرز رشته‌ها قرار داشت. زبان‌های متعدد را آموخت، و همواره در فضاهای بینا یا به قول استاد ملکیان بینابین، قرار داشت. اما در عین حالی که در فضاهای بینابینی قرار داشت، او ایرانی‌ی تمام عیار بود. به تعبیر استادم آقای فراستخواه، شایگان در این سیر تطورات و تحولات جامعه ایران، به طور اجتماعی ساخته شد. او گشوده بود به این فضای تاریخ معاصر ما و همواره هم خودش را نقد می‌کرد و هم به اشکال گوناگونی تلاش می‌کرد تا جامعه ایرانی را در بستر جهانی اش، فهم و مسأله‌های آن را صورت بندی کند. اما او تا پایان عمرش در این فضاهای بینابین فرهنگ‌ها و رویکردهای فلسفی و بینابین سیاسی قرارداشت. چیزی وجود داشت که شایگان را انسجام می‌داد؛ و آن مفهوم ایرانی بودن است. نه از این حیث که متولد آذربایجان ایران است یا پدرش ایرانی است، یا از این حیث که به هرحال، بالیده و پرورش یافته در جغرافیای ایران است. از این حیث که، جنس شخصیت شایگان، ویژگی‌هایی دارد که من آن را سوژه‌ی ایرانی مدرن می‌نامم. لیبرال ایرانی، نمونه‌ی اعلایش را در داریوش شایگان تبلور می‌بخشد. شخصیت شایگان، شخصیت فرد نیست. بلکه نمونه و سرمشقی است تام از ساختار اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایران معاصر که سوژه‌های گوناگونی پرورش داده و نمونه‌ی اعلای سوژه لیبرال ایرانی‌ی پرورش یافته‌ی ما داریوش شایگان است. خوزه لوپز و جان اسکات که کتاب ساختار اجتماعی را نوشتند و حسین قاضیان هم به فارسی ترجمه اش کرده، فصلی را اختصاص می‌دهند به «ساخت تجسدی». منظورشان این است که در بدن‌های افراد و در شخصیت افراد هم می‌شود ساخت اجتماعی را دید. برخی از افراد، تبلور ساخت تجسدی جامعه هستند. بخشی از ساخت جامعه.»

دو شایگان: کینه توز و دموکرات / شایگان پشت سرش چشم داشت/ شایگان سرمشق انسان لیبرال ایرانی

دکتر نعمت الله فاضلی

او افزود: «جامعه معاصر، سویه‌ی لیبرال هم دارد. بخشی از دنیای مدرنیته بر پایه‌ی ارزش‌ها و باورهایی است که ما به آن می‌گوییم لیبرال. آزاد، آزاد به معنای معاصرش. آزاد یعنی کسی که خودش را مقید و مقلد و تکرارکننده‌ی سنت‌ها نمی‌داند. لیبرال به معنای شخصیتی است که آموزش لیبرال دیده و به آموزش لیبرال هم متعهد است. لیبرال کسی است که تفکر و بینش علم و فلسفه جدید را دارد و به آن تعهد هم دارد. حتی وقتی که عارف هم می‌شود، عارفِ لیبرال است. شایگان وقتی در محضر علامه طباطبائی و دیگران هم بود، او عارف لیبرال بود. برای همین می‌توانست در موقع خودش از او فاصله بگیرد و توانست فاصله بگیرد. شایگان در گفت و گویش با محمدتقی قزلسفلی می‌گوید: من در نتیجه‌ی هم نشینی با هانری کربن و علامه طباطبائی و آقای مطهری و چند نفر دیگر، دچار یک نوع فهم کج شدم، نقل می‌کند که آن‌ها برایش تنگنای فکری ایجاد کرده بودند. به همین دلیل این مصاحبه که در سال ۱۳۸۲ انجام شده بود، آنجا می‌گوید می‌تواند از آنان فاصله بگیرد. چرا؟ چون شایگان یک متفکر لیبرال است. او چپِ مارکسیست نیست. در نتیجه آن دگماتیسم چپ را ندارد. او انقلابی نیست. در نتیجه، دگماتیسم تحجرِ انسان متعصبِ انقلابی را ندارد. او به موقع می‌تواند از تحجر و تعصب و دگماتیسم انقلابی شیعه فاصله بگیرد. اگرچه او هیچ وقت به آن نپیوست. به همین دلیل است شایگان با شریعتی و آل احمد متفاوت است. چون نه شریعتی لیبرال بود و نه آل احمد. شایگان، نمونه و سرمشقی از انسان لیبرال ایرانی است. ویژگی مهم سوژه لیبرال ایرانی، زیست صلح گونه است. به طوری که منش و رفتار و اندیشه‌ی این فرد در مسیر صلح است. صلح به معنای فردی که افکار دیگران را، قومیت‌ها را، هویت‌ها را و اندیشه‌ها را با همه‌ی نقدهایی که ممکن است به ایشان داشته باشد، به رسمیت می‌شناسد.سوژه لیبرالِ صلح طلب ایرانی، مهم‌ترین ویژگی اش این است که تکثر را به رسمیت می‌شناسد. شایگان در منش شخصی خود، همین ویژگی‌ها را دارد. پیشنهاد می‌کنم چیزهایی که درباره‌ی زندگی شخصی و شخصیت شایگان منتشر شده را بخوانید. مجله‌ای هست به نام گفتار، شماره یکش ویژه داریوش شایگان است، تابستان ۱۴۰۳ منتشر شده.»

دکتر فاضلی در ادامه‌ تبیین ویژگی‌های فردی و شخصیتی شایگان، با طرح شواهدی از دیگر نویسندگان ومحققان ایرانی، نشانی‌های بیشتری از «صلحِ زیسته»‌ی داریوش شایگان ارائه داد و گفت: «در این شماره‌ی مجله گفتار، شخصیت‌هایی مانند سید مصطفی محقق داماد، مصطفی ملکیان، مقصود فراستخواه، ترانه‌ی یلدا، علی دهباشی و دیگران درباره‌ی شخصیت شایگان نوشته اند. بسیار جالب است. وجه مشترک‌ی همه‌ی این نوشته‌ها در باب داریوش شایگان این است که نویسنده‌های شان بر این باورند: داریوش شایگان، از نظر اخلاق و منش فردی، فردی آرام، منصف، مهربان، فروتن و خوش اخلاق بود. این را آن نویسندگان گفتند و این اصلا دربین متفکران و فیلسوفان و روشنفکران، امری عادی نیست. حتما شما کتاب فیلسوفان بدکردار، نوشته‌ی نایجل راجرز و مل تامپسون را خوانده اید. کتابی که درباره‌ی نیچه، شوپنهاور، ویتگنشتاین و برتراند راسل و دیگران صحبت کرده. در این کتاب می‌بینید که مهم‌ترین ویژگی این فیلسوفان، بدخلقی، نابهنجاری و ستیزه گری و ستیزه جویی است.شما اگر کتاب روشنفکران، اثر پل جانسون را بخوانید، آن هم سیزده روشنفکر دیگر را معرفی کرده، مثل تولستوی و ارنست همینگوی و سارتر و برشت و راسل را. در آنجا زندگی خصوصی و شخصیت این‌ها را بررسی کرده و مهم‌ترین ویژگی‌های شخصی و فردی این‌ها را برشمرده. نویسنده‌ی کتاب روشنفکران، در مطالعاتش خوی و منش تند و عصبی و ستیزه گری و اشکال عجیبی در نابهنجاری را در روان و زبان و جان این روشنفکران یافته است.» 

او افزود: «در ایران هم همین طورند. خیلی از روشنفکران خوب و بزرگ ما عصبی نویس بودند. تندخو بودند. بعضی‌ها هم در حادترین شکلش بودند، مثل جلال آل احمد که در کنار صداقت و شهامت و خلاقیتی که داشت، به نحو بیمارگونه‌ای عصبی بود. شما این کتاب جلال ناخوانده را بخوانید، یادداشت‌های خود جلال است که تازگی منتشر شده، این‌ها دیگر چیزهایی است که خودش نوشته. به محض اینکه با فردی مواجه می‌شد که وی مثل خودش فکر نمی‌کرد، هیچ مضایقه‌ای نداشت که او را یک کتک سیر بزند! یا مثلا یک جای دیگر می‌گوید می‌خواستم بزنمش، اما نگذاشتند یا جایی دیگر که گفت، می‌خواستم فلانی را بزنم، اما از چنگم فرار کرد! یا در باره رضا براهنی یا احمد شاملو، شما این کتابی که آقای شروین وکیلی راجع به شاملو نوشته بخوانید، با اینکه شاملو شاعر است و عزت و احترام شاعرانگی اش سر جایش محفوظ است، ولی زندگی شخصی و شخصیت شاملو را هیچ کس با هیچ شکلی نمی‌تواند بگوید که او سوژه‌ی صلح طلب بود. خاطراتی که دوستان و نزدیکان شاملو هم نوشته اند، همین طور است. بنابراین، فقط فیلسوفان بدکردار نیستند. فقط روشنفکران بدکردار نیستند. ما شاعران بدکردار هم داریم. نویسندگان بدکردار هم فراوان داریم. اما شایگان، درست نقطه‌ی مقابل بسیاری از شاعران و نویسندگان و محققان بزرگ، شخصیت او با آرامش، مهربانی، انصاف، بزرگی و بزرگواری و صلح تعریف شده. شایگان، هم اندیشه و نوشته اش و هم مفاهیمش و هم شخصیت و منشش و هم نحوه‌ی مواجهه اش با خانواده و دوستانش همه از جنس صلح است. دوستی و مداراست. اینکه اندیشمندی در قله‌ی تفکر جامعه‌ی خودت باشی؛ و متواضع و فروتن باشی، این یعنی نماد صلح.»

مختار نوری؛ داریوش شایگان و مدرن گری

سخنران بعدی، دکتر مختار نوری، نویسنده‌ی کتاب «مدرنیته‌ی ایرانی» بود که عنوان سخنرانی اش را «داریوش شایگان، «زائر معنویت و مدرن گری» انتخاب کرده بود. وی در باره شایگان گفت: «در طی ۶۵ سال اندیشه ورزی ایرانی، دو روشنفکر در بین همه‌ی این روشنفکران، به نظرم جهانی هستند. یکی سید حسین نصر است و دیگری داریوش شایگان. ممکن است ما با مواضع سنت گرایانه‌ی سید حسین نصر موافق نباشیم، ولی نمی‌شود سویه جهانی و سنت گرایی اش را نادیده بگیریم از این منظر که به هرحال او اولین ایرانی است که سخنرانی‌های معروف در اسکاتلند رو انجام داده است و می‌شود وی را هم ردیف هانا آرنت و ویلیام جیمز و دیگران دانست؛ و دیگر متفکر جهانی ما به نظرم خود استاد داریوش شایگان است که سویه‌های بین المللی دارد. ممکن است خارجی‌ها به سروش و ملکیان و مجتهد شبستری توجه کرده باشند، ولی این به معنای بین المللی بودن شان نیست. خارجی‌ها نهایتا می‌خواستند فضای فکری ایران را بشناسند که با این نام‌ها آشنا شدند. شایگان شناخت خوبی از خرده فرهنگ‌ها و فرهنگ‌های بشری در جهان داشت. تسلط به چند زبان و فرهنگ هم مهم است. تجربه‌ی زیسته داریوش شایگان خیلی مهم است. مثل تجربه‌ی زیسته‌ی توماس هابز که گفته بود من و ترس با هم زاده شدیم!»

روایت دیدارنیوز از نشست مدرنیته، معنویت و صلح در اندیشه «داریوش شایگان» / نعمت الله فاضلی: داریوش شایگان، سوژه لیبرال صلح‌طلب ایرانی است

دکتر مختار نوری

او افزود: «شایگان، شناخت خوبی از جهان مدرن داشت، همان طور که شناخت خوبی از سنت‌های ما داشت. اینجا و در نشست‌های دیگر از ایران دوستی شایگان صحبت شد، بله درست است، اما ما یک ایران دوستی‌ی کین توزانه‌ای هم در این کشور داریم که متأسفانه، بسیار خطرناک هم هست، در لوای ایران دوستی، بسیار کین توزانه.، اما ایران دوستی شایگان، ایران دوستی‌ی مهرورزانه است. چرا؟ چون تفاوت‌ها و تکثر را در محیط‌هایی که زندگی کرده به رسمیت می‌شناسد. به نظرم ما دو نوع شایگان داریم. در شایگان اول، در دهه‌های چهل و پنجاه که تداوم دعوای صد، صد و پنجاه سال ما هم هست. یک شایگانی است سنت گرا و بنیادگرا و ضد دیگری و در تخاضم با توسعه، و یک شایگانی هم داریم متقدم، با رویی گشوده که با جهان در صلح است. با ایران در صلح است. می‌خواهد مردم در تعامل و آشتی با هم زندگی کنند. این دو نوع شایگان، دو نوع روایت از تاریخ معاصر است. یک روایت اقتدارگرایانه است و یک روایت دمکراتیک‌تر و بهتر تاریخ معاصر. از داریوش آشوری نقل می‌کرد ما یعنی خودش و شایگان و شریعتی و اردکانی و … از روشنفکران کین توز بودیم به تعبیر نیچه در برابر یک دشمن زورمندی به نام جهان توسعه یافته.»

دکتر مختار نوری در ادامه سخنانش به کتاب مدرنیته ایرانی اش اشاره می‌کند که در آن به دو نوع شایگان می‌پردازد که روایتگر حالات تاریخ معاصر ایران است و هر دو نوع شایگان، شایگان متقدم که از همان دهه‌های چهل و پنجاه، جهان را کین توزانه می‌بیند و نظریه پردازی می‌کند. به رغم گشودگی و صلح آمیز بودن رفتار فردی اش، و بعدها که وقتی از وی شایگان متأخر می‌بینیم، نگاه و جلوه‌ای دیگر دارد و مواجه با یک شایگان دمکرات می‌شویم در نگاهش به اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جهان به یک روایت دمکراتیک‌تر و بهتر از پندارهای اقتدارگرایانه اش در ایران معاصر می‌رسیم. نوری، به سال‌های تغییر و تحول شایگان اشاره می‌کند و از شأن نزول آن جمله معروف شایگان در سال ۹۴ می‌گوید که در جمع دانشجویان در هتل اسپیناس که آقای دکتر نصری تدارک دیده بود و خود ما هم در آن جلسه بودیم، گقته بود «ما گند زدیم.» عبارت کوتاه مشهوری که اشاره به همان نگاه و باور پیشینش داشت و حاصلِ آن نگاه. وی ادامه داد: «ما در شایگان نوع اول، نمی‌توانیم از وی صلح استخراج کنیم، چون همه‌ی روشنفکران آن دو دهه، در ستیز با جهان غرب بودند. پیشنهاد می‌کنم برای فهم این نوع نگاه کین توزانه، کتاب معروف توماس سوئل (روشنفکران و جامعه) را بخوانید.
کوتاه اینکه شایگان، تجسم تاریخ معاصر ماست.»

روایت دیدارنیوز از نشست مدرنیته، معنویت و صلح در اندیشه «داریوش شایگان»/ نعمت الله فاضلی: داریوش شایگان، سوژه لیبرال صلح‌طلب ایرانی است

مرحوم دکتر داریوش شایگان

آخرین سخنران، دکتر محمد نژاد ایران بود که با موضوع «معنویت و صلح، میراث فکری شایگان برای جامعه مدرن» به سخنرانی پرداخت. این پژوهشگر جامعه شناسی سیاسی، در آغاز سخنش گفت: «می خواهم داریوش شایگان را از زاویه‌ی متفاوت تری ببینم. در زندگی حسادت نمی‌ورزم، ولی نسبت به داریوش شایگان حسادت دارم.، چون معتقدم پشت سرش چشم داشت. در خلال بحث، توضیح می‌دهم مرادم چیست. کمتر متفکری پیدا می‌شود که جرأت اعتراف این را داشته باشد که بگوید اشتباه کردم و برگردد و دنده عقب بگیرد. در دنیا خیلی کم می‌بینیم که متفکران، به شکل دینامیک و پویا خودشان را نقد کنند. چه مختصات فکر خودشان را و چه مختصات محیط پیرامونی شان را. این ویژگی دکتر شایگان، واقعا قابل حسادت است. من شایگان را بیشتر از یک روشنفکر می‌دانم. روشنفکر یک کنشگر سیاسی است. روشنفکر می‌تواند یک نویسنده باشد، یک ژورنالیست باشد، اما شایگان یک متفکر است. یک پژوهشگر است. یعنی تولید ایده می‌کند. او دغدغه‌ی جهانی دارد. عرفان را هم جهانی می‌بیند. او دنباله و نوچه ندارد. خودش است و خودش. یک متفکر آزاده به معنای واقعی کلمه. تمرکزش شفاهی و منبری نیست. نوشتاری است. ضمن آنکه سخنرانی هایش هم عالی است. تجربه‌ی زیسته‌ای که به شایگان کمک می‌کند این است که این وضعیت، هیچ برونداد یا خروجی ندارد، اشتباهی که خیلی‌ها مرتکب شدند این است که تکثر فرهنگی را به تکثر تمدنی تبدیل کردند. شایگان بخوبی به این مسأله واقف است. ما یک تمدن داریم، با فرهنگ‌های مختلف. آنجا که دارد نقد می‌کند هانتینگتون را در آن بحث برخورد تمدن ها، بخوبی این را در هویت چهل تکه نشان می‌دهد. منتها اینجا صحبت از مدرنیته که می‌کند، یوروسنتر نیست، بلکه مدرنیته‌ی جهانی است.»

نژادایران، در قسمتی دیگر از سخنانش نگاهی به غرب شناسی انداخت که تازه در ایران در حال حادث شدن است. وی ادامه داد: «اینکه می‌گویم تازه دارد در ایران به غرب شناسی توجه می‌شود، در مقام ترجمه را می‌گویم. تازه حالا باید دعواکنیم که آیا این ترجمه‌ها درست است یا نه! تازه بنشینیم بعدش این ترجمه‌ها را تفسیر کنیم و بعدش غور کنیم و از دل این تفکر به یک خروجی برسیم. شایگان به مدد تسلطش به زبان‌های مختلف، از این مراحل عبور می‌کند. به مدد آشنایی اش با فرهنگ‌های مختلف و متفکران دنیا. وقتی شایگان می‌خوانید متوجه می‌شوید که کاملا بروز است. می‌داند که جریان پسامدرن در فرانسه دارد به چه شکلی حرکت می‌کند. شایگان حتی در هویت چهل تکه، از این فضاهای مجازی می‌گوید. نسبتش را با معنویت و مدرنیته بحث می‌کند. در حالی که ما هنوز در جامعه خودمان کسی را نداریم که نسبت فضاهای مجازی را با فرهنگ و معنویت مان مورد پرسش قراردهد. ولی این کار در شایگان وجود دارد. این حرف شایگان در سال ۸۰ مطرح شد.، ولی هنوز شبیه به این پرسش را این اندازه بنیادی کسی مطرح نکرده است؛ و این ریشه در همان خلاقیت منحصر به فرد شایگان دارد.»

216216

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا