نخستین خبرنگار ایرانی که با اسرای عراقی مصاحبه کرد
ماهرخ ابراهیمپور: ۱۲ آذرماه سالروز تولد مرتضی سرهنگی، از بنیانگذاران دفتر ادبیات و هنر مقاومت در حوزه هنری است. او از سالهای آغاز جنگ درگیر این پدیده شد و سعی کرد با قلم و نگاه خود و گفتوگو با رزمندگان، فرماندهان، اسرا و جانبازان جنگ و زنان درباره آن آثاری خلق کند که برای نسل آینده بماند.
سطور زیر بخشی از میزگرد «نگاهی به کتاب تابستان ۱۳۶۹» است که نصرتالله صمدزاده، پژوهشگر جنگ درباره نوع نگاه سرهنگی به جنگ از منظر اسرا داشته است که بخشی از آن را منعکس کردیم.
نخستین ویژگی پدیدآور کتاب که مرتضی سرهنگی است و تصور میکنم حتی قبل از تشکیل دفتر ادبیات و هنر مقاومت، کار برجسته خبرنگاری خودش را با موضوع اسارت، بهویژه اسرای عراقی شروع کرده باشد. در روزنامه جمهوری اسلامی اوایل دهه ۶۰ ستونی وجود داشت با نام «اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی» که محصول ورود سرهنگی به جنگ و مصاحبه با اسرای عراقی بود. هدفگذاری این ستون هم جالب بود، یعنی جنگ از منظر دشمن. از این رو خود نویسنده که مرتضی سرهنگی باشد و تجربه زیستهاش که مدام در فضای اسارت چرخیده، اهمیت دارد و در فضای این کتاب نمود پیدا کرده است و جای بحث و بررسی دارد که از چه زمانی شروع شده، چه تطوری داشته تا به این کتاب رسیده است. میدانیم که روایتهای آن ستونها بعداً با همین نام یعنی «اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی» سال ۶۳ در انتشارات سروش چاپ شد.
پس از آن سال ۶۷ که از روزنامه جمهوری اسلامی بیرون میآید و در حوزه هنری، دفتر ادبیات و هنر مقاومت را راه میاندازند، باز هم جزو نخستین کتابها، خاطرات اسراست و در همان سال ۶۹ که اسرا به کشور بازمیگردند چهار یا پنج کتاب به همت دفتر ادبیات و هنر حوزه به چاپ میرسد و تا به امروز که اخیرا دفتری جداگانه برای هنر و ادبیات اسارت در حوزه هنری طراحی و تاسیس شد، باز این دغدغه زنده و پویاست.
نکته دوم؛ ویژگی خود اسارت است که در مباحث مختلف جنگ جایگاه خاصی دارد. معتقدم اسارت اتفاق عجیبی است که در آن لایههای زیرین و پنهان فرهنگها را به ما نشان میدهد. وقتی ما روایت ایرانی و عراقی را از اسارت بیان میکنیم درواقع عراقی با فرهنگ خودش و ایرانی با فرهنگش مقابل هم قرار میگیرند. اسارت مثل جنگ تنبهتن، مواجهه دو انسان با دو هویت مختلف است. یعنی در واقع تقابل فرهنگها را نشان میدهد که ما چگونه اسیرداری کردیم و عراق چطور اسیرداری کرد. آنطور که آمارها میگویند ما نزدیک چهل هزار اسیر در عراق داشتیم و عراقیها تقریباً شصتوپنج هزار اسیر در ایران داشتند. چگونه این اتفاق افتاد؟ پس خود اسارت هم بحث خاصی است که در میان سایر ابعاد جنگ موضوع ویژهای است. به طوری که مرتضی سرهنگی در مقدمه کتاب آورده: «وقتی اسرا پا در خاک وطن گذاشتند، سه چیز با خودشان داشتند: یک ساک دستی کوچک، یک تن نحیف و یک روح آزرده». در واقع میگوید ماترک اسارت این سه چیز است و در این کتاب و سایر کتابهای اسارت درباره این روح آزرده میخوانیم. اما لحظه ورود به این رخداد چگونه لحظهای است؟
البته در خصوص لحظه اسارت، کتاب دیگری با عنوان «زمان ایستاده بود» سال ۱۳۹۸ با قلم فرزانه قلعهقوند، یعنی سه سال قبل از کتاب «تابستان ۱۳۶۹» در ساختاری متفاوت، منتشر شده است. من هردو را با هم مقایسه کردهام. هر دو زحمت زیادی کشیدند. هر کدام تجربه زیسته خود را ثبت کردند. قلعهقوند سال ۹۳ وارد موسسه پیام آزادگان شد و به قول خودش برای آزادگان خواهری کرده است، اما در مواجهه با مخاطبان کتابهایی درباره اسرا انتشار یافته تا به ما بگوید در آن لحظه چه اتفاقی افتاده است؟ قلعهقوند و سرهنگی به ما نشان میدهند که لحظه اسارت، سختترین لحظه برای یک سرباز است. در کتاب «زمان ایستاده بود» در لحظه اسارت روایت خاطرات تمام میشود. چون پرسش کتاب در این است که آیا اسارت تسلیم است یا نه؟ اما روایتهای «تابستان ۱۳۶۹» به قبل اسارت، زمان اسارت و پس از آن پرداخته است. سرهنگی در اینجا خواسته که تلاقی چند لحظه مهم را شرح دهد و در آن رنج اسیر را به نمایش بگذارد و بگوید که این لحظات چگونه میتواند عزت مقاومت را به ارمغان بیاورد.
۲۵۹