کدام ترامپ قدرت را در کاخ سفید به دست خواهد گرفت؟
دونالد ترامپ، جنجالی ترین چهره سالهای اخیردر آمریکا و جهان، بار دیگر با اقتدار بیشتر به عنوان رئیس جمهوری آمریکا به کاخ سفید بازگشت.
در مورد ترامپ و به ویژه نقش او در مناسبات داخلی و خارجی آمریکا سخن بسیار گفته شده است اما در این میان یک سخن ظاهراً مورد توافق همه و بر سر زبانها افتاده است که ترامپ علاقهای به لشکرکشی و جنگ در جهان ندارد و اهتمام اصلی او متمرکز بر روی مسائل داخلی و بازگشت اقتدار ملی ازطریق توجا اساسی به بازسازی زیر ساختهای داخلی میباشد. از این رو خود چنین شعاری را برای انتخابات اخیر برگزیده بود که : «پنجم نوامبر (روز انتخابات)، آمریکا آزاد خواهد شد!»
اما به هرحال این واقعیت را نباید انکار نمود که ترامپیسم استعداد فراوانی برای خشونتورزی و هماوردی در داخل و خارج از آمریکا داشته و در هر لحظه مستعد درگیری و خشونتورزی و احیاناً جنگ همه جانبه است.
اغلب پیشبینیها بر این پایه استوار است که ترامپ سیاست انزوای تهران را در پیش خواهد گرفت بگیرد تا بتواند فعالیت منطقهای ایران را کنترل و تضعیف نماید و لذا تمرکز او برحمایت بیشتر از اسرائیل، عربستان و امارات را برای مهار نفوذ ایران افزایش خواهد بود.
اما این نظریه مخالفینی هم دارد که معتقدند ترامپ با استفاده از تجارب دور اول و همچنین واقعیات حاکم بر معادلات پیچیده خاورمیانه قطعات پازل سیاست در خاورمیانه را به شکل متفاوت از قبل خواهد چید که البته در لابلای نطق های تبلیغاتی وی نیز اشاراتی به آن داشت.
خانم یاسمین فاروق عضو اندیشکده کارنگی در همین رابطه میگوید: کشورهای عرب حوزه خلیج فارس در موقعیت دشواری قرار دارند. آنها قبلاً سعی کردند از فشار حداکثری علیه ایران حمایت کرده و لذا هزینه آن را نیز پرداخت نمودند. تنشزدایی با ایران [در شرایط فعلی]، از آنها محافظت میکند. ترامپ مرتباً میگوید که میخواهد توافقی انجام دهد. سیاست “اول آمریکای” ترامپ باید روی تنشزدایی در خلیج فارس سرمایه گذاری کند نه اینکه آن را خراب و متشنج کند.
در همین رابطه دکتر سید حسین موسویان دیپلمات سابق وارشد ایران واستاد کنونی دانشگاه برینستون نیز نظری شبیه خانم یاسمین فاروق دارد او نیز معتقد است: گفتوگوهای جامع و جدی بین ایران و غرب باید آغاز شود. چنین گفتوگوهایی شانس ترامپ برای دستیابی به یک توافق بزرگ با ایران را افزایش خواهد داد.
ترامپ فرصت دارد تا جنگهای اسرائیل علیه غزه و لبنان را پایان داده و درگیریهای نظامی بین اسرائیل و ایران را مهار کند. مهار بحران کنونی در خاورمیانه نیازمند اقدامات مهمی از جمله آتشبس میان ایران و اسرائیل و پایان دادن به حملات اسرائیل به لبنان و غزه میباشد.
از طرف دیگرادامه بحران در خاورمیانه و حمایت بدون چون وچرای بایدنیستهای مستقر درکاخ سفید از نسل کشی وحشیانه صهیونیستها جز خسارت و پرداخت هزینه های سنگین مادی و معنوی برای مردم آمریکا هیچ دستاورد دیگری نداشته و اتفاقا همین امر سبب سقوط آنان را فراهم ساخت.
امروزه مالیات دهندگان آمریکایی در برابر این سوال بزرگ قرار گرفته اند که چرا با پول ما باید سلاح خریداری شده و کودکان بی گناه در غزه قربانی شوند.
و لذا سوال اصلی اینجا هست که آقای ترامپ علیرغم پروپاگانداهای تبلیغاتی در انتخابات آیا باز دوباره میخواهد همان راه شکست خورده بایدن را ادامه داده و هزینه های سنگین تری را بر دوش مردم آمریکا تحمیل نموده و مطیع فرامین لابی صهیونیستها برای کشتار بیشتر باشد یا قصد جدی بر مدیریت بحران وجلوگیری از تنش درخاورمیانه برای جلوگیری از خون ریزی بیشتر در غزه و لبنان را دارد.
این سوال بزرگی هست که با توجه به نوع چیدمان هرم قدرت در کاخ سفید توسط ترامپ به آن پاسخ داده خواهد شد.
در این شرایط تراژدیک و حزن انگیزی که بر منطقه حاکم است ایران وسایر کشورهای مسلمان عزم جدی برای مدیریت بحران و کاهش تنش برای ایجاد صلح و ثبات وامنیت در منطقه و جلوگیری از شرارت آفرینی های بیشتر نتانیاهو رادارند افکار عمومی در منطقه بشدت خشمگین ودرحال انفجار است و چه خوب است آقای ترامپ بادرک درست از این تحولات تاسف باراز این فرصت خوب استفاده نموده و پایان این وضعیت اسف بار ضد بشری را رقم بزندکه این امر در ابتدای کاربه نفع او خواهد بود.
ترامپ که شعار اول آمریکا را انتخاب کرده است باید به این درک عمیق رسیده باشد که با شعار هزینه ساز وجنگ طلبی صهیونیستها در منطقه مغایرت دارد.
حداقل از سال گذشته تا به امروز یک هماهنگی نابخردانه بین بایدنیستها و صهیونیستها مبلغ ۱۸میلیارد دلار به ضرر آمریکا تمام شده است.
اما مقوله دوم که اهمیت آن دست کم از اول نیست در مورد برقراری امنیت و آرامش در منطقه مهم و حساس خلیج فارس میباشد. ایران از سالیان دور معتقدبوده و هست که صلح و ثبات در این منطقه بعنوان یک پیش نیاز توسعه و رفاه باید دغدغه مشترک بین ایران و همسایگان عرب خود باشد.
سیاستهای یک جانبه گرایی و توهم زای بعضی از کشورهای منطقه برای نادیده گرفتن نقش اساسی ایران در هرگونه تحول در این منطقه نه تنها نتیجه بخش نبوده بلکه برخلاف تصور آنها نقش بازدارندگی ایران بیش از گذشته تقویت شده است.
ترامپ بایداز شکست های خود در جهان اسلام وهزینه های هنگفت مادی و معنوی که در دوره قبل انجام داد درس عبرت لازم گرفته و تغییر جدی در رویکردهایش از جمله از طریق تغییر مشاوران نومحافظه کار و رادیکال نئوکانی افراط گرای خود که منافع صهیونیستها را مقدم بر منافع آمریکا میدانند تجدید نظر اساسی نماید.
اکنون همسایگان عرب نیز با توجه به تجارب تلخ گذشته علی القاعده باید به این نتیجه رسیده باشند که رشد وتوسعه در این منطقه ثروت خیز فقط در سایه برقراری امنیت وثبات و همکاری دسته جمعی امکان پذیر است و درغیاب چنین امری سرمایه گذاری در منطقه ای که تکلیف مدل همکاریهای جامع امنیتی در آن تعریف نشده باشد بسیار پر ریسک و غیر معقول به نظر میرسد.
تجارب تلخ گذشته نشان داده شده که استفاده از زور وخشونت و یک جانبه گرایی و فراخواندن دخالت بیگانگان درمنطقه جز بی ثباتی و ناامنی وجنگ وخون ریزی محصول دیگری نداشته است.
اکنون فرمول امنیت در برابر امنیت یعنی بر قراری معادله متوازن امنیت بین دوکرانه عربی و فارسی منطقه حساس خلیج فارس بدون دخالت بیگانگان بیش از هرزمان دیگر قابل دسترس است.
با توجه به روی کار آمدن دولت آقای پزشکیان در ایران و ارسال سیگنالهای مثبت به منطقه و جهان درقالب گفتگو برای رسیدن به تفاهم و همکاری مشترک فرصت خوبی را فراهم آورده است که با روی کار آمدن آقای ترامپ در آمریکا شناخت ادراکی مفاهیم جدید همکاریهای دوجانبه و چندجانبه امنیتی و سیاسی واقتصادی بین کشورهای منطقه وفرا منطقه ای شکل بگیرد.
امید است آقای ترامپ با درک شرایط جدید بوجودآمده در توازن بازدارندگی و تغییر معادلات قدرت از این فرصت استفاده نموده و به جای سیاست کهنه وقدیمی وشکست خورده استفاده از قدرت میلیتاریستی که دستاوردی جز هزینه تراشی سنگین برای آمریکا نداشته وخود نیز بارها به این خطای استراتژیک پیشینیان خود اعتراف نموده است از این شرایط برای برقراری صلح و ثبات به شکل صحیح و مدیریت شده در منطقه استفاده نماید.
بسیار واضح است که هرگز بدون در نظر گرفتن ایران هیچ معادله امنیتی پایدار نمیتوانددرمنطقه شکل گیرد چون ایران طرف اساسی و تاثیر گذار هرگونه ترتیبات امنیتی در منطقه است و درچهل سال گذشته این واقعیت بطور واضح وشفاف به اثبات رسیده است.
اکنون اگر دولت جدیددر آمریکا بریاست ترامپ اراده خود را بر خردگرایی بگذارد میتواند بادرک عمیق و شناخت اصولی از وضعیت میدانی جدید و با استفاده از رویکرد جدید دولت آقای پزشکیان که مبتنی برخردگرایی برای رفع ناهنجاریهای منطقه ای و بین المللی هست بهره برداری بهینه ای را از این شرایط داشته باشد.
اصولا افرادی مثل ترامپ و ایلان ماسک باید به این نتیجه و درک شناختی و ماهیتی از تحولات جهانی رسیده باشند که دوران سیاستهای خشونت زا و استفاده مفرط از زور و میلیتاریزه کردن سیاست به سر آمده و در دوران پسا قطبی همگرایی مبتنی بر عقلانیت است که جهان آینده را نظم و سامان خواهد داد.
*سفیر اسبق ایران در لبنان و اردن وکارشناس ارشد مسائل غرب آسیا
۳۱۱۳۱۱