اخبار سیاسی

افشاگری عباس پالیزدار علیه محمود احمدی نژاد /داوود احمدی نژاد گفت برادرم دین ندارد /مشایی ترسیده و قهر کرده، بقایی او را هدایت مالی می کند

خبرگزاری خبرآنلاین

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عباس پالیزدار، عضو سابق هیات و تفحص از قوه قضاییه در گفت وگوی تفصیلی با دیده بان ایران به بیان ادعایی درباره محمود احمدی نژاد و بردارش پرداخته است. در ادامه بخشی از این گفت و گو را می خوانید. 

ارتباط شما با آقای داوود احمدی‌نژاد چه بود؟ 

ما در بازرسی ویژه ریاست جمهوری در دولت نهم با آقای داوود احمدی‌نژاد کار می‌کردیم. آقای محمود احمدی‌نژاد هم علاقه‌مندی بیشتری داشتند که از من برای بازرسی ویژه استفاده کنند. چون بنده خدا -داوود احمدی‌نژاد – سوادشان در حوزه پرونده‌های کلان نبود. بالاخره در فساد اقتصادی، فقط نگاه حقوقی و نظارتی کفایت نمی‌کند، بلکه باید توانی وجود داشته باشد که آن پرونده هضم و جزم شود. مثلا با ایشان یک پرونده‌ای به نام «JC» در ارتباط با «بهینه‌سازی شبکه‌های موبایل کشور» شروع کردیم.

بررسی همین مشکلاتی که قبلا بیشتر بود و الان هم وجود دارد. در حال حرکت با موبایل که صحبت می‌کنید زمانی که موبایل از این آنتن به یک آنتن دیگر وصل می‌شود، ارتباط قطع می‌شود. این یک اشکال فنی است که باعث بروز این اتفاق می‌شود. در اواخر دوره آقای محمد خاتمی، برای حل این مشکل یک قرارداد به مبلغ ۲۰ میلیون دلار با شرکت ایرکام انگلیس منعقد شد. بخشی از ۲۰ میلیون دلار مطالعه موضوعی این پرونده بود. بعد هم روی یک کیس مصداقی کار کنند و نمونه کار ارائه بدهند. یک استانی را باید انتخاب می‌کردند که نمونه کار ارائه بدهند و متاسفانه با اواخر دولت همزمان شد و پول را گرفتند اما کار انجام نشد.

آقای معتمدی که وزیر ارتباطات – پست و تلگراف آن زمان – بودند. مدیرعامل مخابرات یا رئیس هیات مدیره هم آقای ممقانی بود. آقای ممقانی و آقای شروین وصلی و چند نفر دیگر، تیمی بودند که این پرونده را هدایت می‌کردند. ما روی این پرونده کار کردیم و متوجه شدیم که عدد بزرگ شده است و می‌شد با عدد کمتری کار را پیش برد. تا خواستیم روی پرونده کار کنیم، دولت آقای خاتمی تمام شد. وقتی موضوع را با آقای خاتمی به صورت مستقیم بیان کردیم، خیلی استقبال کردند. من هم روی پرونده به صورت عمیق کار می‌کردم. با بچه‌هایی که از وزارتخانه دور من بودند موضوع را به صورت کارشناسی و چالشی مطرح می‌کردیم. به همین دلیل نسبت به موضوع پرونده و حتی اطلاعات افراد پرونده توجیه می‌شدم. تا حدی که من اسم سگ آقای شروین وصلی را هم می‌دانستم که «پاپی» بود. خلاصه نتوانستیم در دوره آقای خاتمی، این پرونده را تمام کرده و ثمر برسانیم. در دوره آقای احمدی‌نژاد به ایشان گفتیم که چنین پرونده‌ای وجود دارد و این آقایان را اخراج کنید. می‌گفتند: «روزی که احمدی‌نژاد رای آورده، آقای شروین وصلی که در آن زمان، معاون فنی مخابرات و مدیر این پروژه بود ساکش را برداشت و رفت به آبدارچی آنجا گفت از فردا جای شما اینجا است. ما رفتیم.» منظورش از این کار این بود که احمدی‌نژاد آدم‌های کوتوله‌ای مثل تو را برای کار می‌آورد. خودش رفت و نماند که ایشان را حذف یا عزل کنند.

این موضوع را به احمدی‌نژاد و داود برادرش گفتم و داشتیم روی این پرونده کار می‌کردیم که یک‌دفعه دیدم که آقای شروین وصلی دوباره به مخابرات برگشت. آنهم تحت این عنوان آوردند که ما این آقا را آورده‌ایم که فساد را پیدا کنیم. در صورتی که برخی از آقایان که در دولت احمدی‌نژاد بودند با ایشان بستند. ما فساد را به آن‌ها معرفی کردیم و آن‌ها رفتند با ایشان بستند. چون می‌دانستند خودشان هم نمی‌توانند این فساد را ادامه دهند و به این کار به آن آدم‌ها نیاز دارند. گفتند: «کار باید دست نیروهای ایرانی و بومی انجام شود.» حاج داوود هم پشت ما قرار گرفت و خود احمدی‌نژاد هم یک بخشنامه ابلاغ کرد که اگر نیروهای خودی می‌توانند کار را انجام دهند، باید توسط نیروهای خودی انجام شود.

این‌ها سریع قانون را دور زدند. قراداد با ایرکام انگلیس که پرونده‌اش بسته شد. آن‌ها داشتند قراردادی با شرکت‌های زیمنس، نوکیا و اریکسون می‌بستند. این سه شرکت در حال ادامه دادن قرارداد بودند. قرارداد ایرکام انگلیس را این سه شرکت می‌خواستند ادامه بدهند و محقق کنند. با چه مبلغی؟ با مبلغ ۳۸۰ میلیارد تومان. قرارداد هم کامل بود و مثل ایرکام مطالعاتی نبود یا کیس استانی نبود و به اصطلاح عملیاتی بود. مثلا این شرکت‌ها سوئیفت و آنتن جمع‌آوری کنند. ما قرارداد را بررسی کردیم و در صورتی این قرارداد درست انجام می‌شد که به شکل کندوی زنبور عسل، آنتن گوشه‌های کندو قرار بگیرد. یعنی شش‌ضلعی‌هایی که هر گوشه آن پر از آنتن باشد. جا نمایی آنتن‌ها باید اصلاح می‌شد. اگر آن شرکت‌ها واقعا می‌آمدند این کار انجام می‌شد.

ما چرا بحث بومی‌سازی را مطرح کردیم. چون یک شرکت بومی بازنشسته مخابرات به ما گفتند: «که اگر کار را به ما بدهند، می‌توانیم با قیمت ۱۰۰ میلیارد تومان کار را انجام دهیم. به جای ۳۸۰ میلیارد تومان ما با ۱۰۰ میلیارد تومان انجام می‌دهیم.» ما با آن‌ها جلسه گذاشتیم. آقای محمدخانی در مرکز پژوهش‌های مجلس بود و این‌ها را معرفی کرد. از دفتر زیربنایی مرکز پژوهش مجلس آمدند و ما روی این موضوع کار کردیم و به حاج داوود پیشنهاد دادیم که کار را دست این‌ها – بازنشسته‌های مخابرات – بدهیم و از خارجی‌ها بگیریم. گفت: «پس اول باید جلوی مسیر آن‌ها را ببندیم تا این کار صورت بگیرد.» گفتم: «آن‌ها مشغول بستن قرارداد هستند.» پیگیری کردیم و گفتیم مگر اعلام نکرده بودیم که با شرکت‌های خارجی قرارداد امضا نکنید؟ اما آن‌ها ظرف یک هفته ۳ شرکت ایجاد کردند. یکی از شرکت‌ها به نام شرکت «خدمات اریکسون در ایران» ثبت شد. یکی هم شد «بهینه‌ساز» یا همان «نوکیا» و دیگری هم «زیمینس» بود که با همان اسم خودشان در ایران ثبت شد. خلاصه دیدیم همان شرکت‌ها از پشت پرده و با اسم ایرانی ثبت شدند و ناگهان مبلغ قرارداد ۷۰۰ میلیارد تومان شد. یعنی عدد ۲ برابر شد، ولی اسم ایرانی وسط آمد. گفتیم: «این‌ها – ایرانی‌ها – حاضرند با ۱۰۰ میلیارد تومان این کار را انجام دهند.»

دائم روی این اصرار می‌کردند که اگر اجازه می‌دادید با آن شرکت‌های خارجی قرارداد امضا می‌کردیم، عدد اینقدر بزرگ نمی‌شد. گفتند ایرانی‌ها خودشان نمی‌توانند و باید بروند آن‌ها را بیاورند. عوامل‌مان در آن دستگاه (وزارت ارتباطات) با چینی‌ها صحبت کردند. چینی‌ها اعلام کردند؛ «با ۲۰۰ میلیارد تومان کل کار را انجام می‌دهند، حتی یک استان را هم رایگان اصلاح می‌کنند. اگر سیستم در آن استان درست عمل کرد، بقیه کار را هم ما انجام می‌دهیم.» با وجود همه فشارهایی که ما می‌آوردیم، قرار بود قرارداد ۷۰۰ میلیارد تومانی را امضا کنند. شب قبل از امضای قرارداد موضوع را به حاج داوود گفتم. حاج داوود گفت: «به این پیرمرد (محمد سلیمانی، وزیر وقت ارتباطات) بگو بیاید.» ساعت ۱۲ شب به وزیر وقت ارتباطات زنگ زدیم، تلفن موبایل‌شان خاموش بود. دفتر کارش را گرفتیم، کسی جواب نمی‌داد. گفتم: «حاج‌آقا الان دیگر فایده ندارد. این همه وقت من مشغول گفتن این حرف هستم، شما گذاشتید دقیقه آخر برخورد کنید؟» گفت: «همین امشب ترتیب این را می‌دهم. ببین می‌توانی تلفن خانه‌اش را پیدا کنی؟» گفتم: «من باید پیدا کنم؟» گفت: «بله تو پیدا کن.»

زنگ زدم به رفیق‌مان که در دفتر وزیر بود و با ما همکاری می‌کرد. تلفن خانه وزیر را پیدا کردیم. وزیر تلفن را برداشت. بنده خدا خواب بود. حاج داوود گفت: «پیرمرد تو اگر وزیر احمدی‌نژاد شده‌ای، نباید به این زودی به خانه بروی و بخوابی.» گفت: «حاج‌آقا ساعت از ۱۲ هم گذشته است.» گفت: «زود نیست که! گفت ۲ ساعت است که دنبالت می‌گردم، موبایلت خاموش است. از چه ساعتی رفتی خانه؟» گفت: «حاج‌آقا من ساعت ۱۰ رفتم خانه و موبایلم را خاموش کردم. ساعت ۱۰ شب هم نمی‌توانم به خانه بروم؟ : گفت: «نه. دولت احمدی‌نژاد باید شبانه‌روزی باشد. خود احمدی‌نژاد همین الان در نهاد ریاست جمهوری است. تو اول شب رفتی خانه؟» و از این حرف‌ها. بنده خدا گفت: «موضوع چی است و چرا من باید الان به آنجا بیایم؟» حاج داوود نتوانست قرارداد را درست بیان کند. من به ایشان گفتم وارد بحث فنی نشو. اجازه بده من حرف فنی بزنم. اما حاج داوود به جای اسم قرارداد و شرکت‌ها و کشورهایشان را اشتباه گفت. وزیر هم گفت: «من درست نمی‌فهمم شما کدام پرونده را می‌گویید. فردا صبح من از دفتر به شما زنگ می‌زنم و در خدمت‌تان هستیم.»

ساعت ۷ صبح به دفتر رفتند. مسئول دفترشان به من گفت: «دارند قرارداد را می‌بندند. حرف‌های حاج داود را هم مسخره می‌کنند، می‌خندند و می‌گویند: «بعدا می‌گوییم نفهمیدیم کدام پرونده را گفتی. حالا که امضا شد و رفت.» به من زنگ زدند و ما سریع خودمان را به آنجا رساندیم. جلوی امضای قرارداد را گرفتیم. بعد حاج داوود خطاب به وزیر و افرادی که آنجا بودند، گفت: «مرتیکه من را مسخره می‌کنی؟» هزار بار به حاج داوود گفتم: «اینها را نگو، منبع ما لو می‌رود. هیچ‌کس جز او در اینجا نبوده است.» اما از روی سادگی گفت. درست است که ما آن کار را بستیم، اما آن بیچاره اوت شد و به بندر لنگه رفت. او که باسواد، جانباز و بچه جبهه‌ای بود از دفتر وزیر، سر از بندر لنگه در آورد. ما از آنجا بیرون آمدیم و حاج داود گفت: «تو محمود را توجیه کن.» من قضیه را باز کردم و توضیحات مبسوط دادم. محمود گفت: «شما قبلا مخابرات کار می‌کردی؟» گفتم: «نه.» گفت: «با این توضیحاتی که شما می‌دهید باید مخابراتی باشید که قضیه را درست و واضح توضیح بدهد.» گفتم: «وقتی به پرونده‌ای ورود می‌کنم، تمام جوانبش را بررسی می‌کنم.» 

عزل «داوود احمدی‌نژاد» از بازرسی ویژه ریاست جمهوری بعد از بازداشت پالیزدار

دو ماه بعد از بازداشت من، داوود احمدی نژاد از بازرسی ریاست جمهوری عزل شد. او را به پدافند غیرعامل فرستادند و او از تب و تاب انداختند. از زندان که آزاد شدم، بچه‌های انصار حزب‌الله برای ما یک سخنرانی گذاشتند که خاطراتم را بگویم. اگر اشتباه نکنم ما به مسجد امیرالمومنین در بلوار آیت‌الله کاشانی تهران رفتیم. به آنجا رفتم و دیدم حاج داوود مشغول سخنرانی است. یک یا دو ساعت قبل از اذان مغرب بود. حاج داوود هم پیاده شو از سخنرانی نبود. گفتم: «صدایش را در نیاور. من یک گوشه نشستم تا صحبت تمام شود.» بعد از سخنرانی حاج داود داشت از مسجد می‌رفت که گفتند: «حاج داود می‌خواهیم یک نفر را به تو معرفی کنیم. خیلی وقت است او را ندیدی.» حاج داوود هم در جلسه حواسش به من نبود و مرا ندیده بود. بعد که ما جلو آمدیم، گفتند: «آقای پالیزدار را می‌شناسید؟» گفت: «من نه ایشان را می‌شناختم، نه می‌شناسم و نه می‌خواهم بشناسم.» من یک پوزخندی زدم گفتم: «بروم وضو بگیرم، نمازم را بخوانم.» آن‌ها حاج داوود را هدایت کردند و به بیرون مسجد بردند.

یکی از بچه‌هایی که آن مقطع جزو انصار حزب‌الله بود و الان از آن‌ها منشعب شده و برده است، واسطه حضور من در آن جلسه بود. او به واسطه تندروی‌ها از انصار حزب‌الله بیرون آمد اما با حسین الله‌کرم رفیق است. بالاخره الله‌کرم رفیق جنگ و جبهه ما است. ما که با تفکر سیاسی‌اش کاری نداریم. واقعا مردانه در جنگ حاضر بود و جزو افراد نترس و با جرات بود. حالا این که این طرف قصه چه نوع تفکرات سیاسی دارد که این‌قدر خاموش عمل می‌کند و هرچه هم به او می‌گوییم، نمی‌پذیرد، بحثش جدا است. در جنگ واقعا مبارز و نترس بود. این واسطه به سراغم آمد و گفت: «حاج حسین (الله‌کرم) می‌گوید یک دقیقه بیا بیرون.» گفتم: «حاج داوود را نگه داشتید؟ ولش کنید. بنده خدا را در معذوریت قرار ندهید.» گفت: «نه، بگذار یک چیزی را به تو بگویم. اگر جایگاه تو ۸۰ از ۱۰۰ بود و جایگاه او ۲۰ بود، با پوزخندی که زدی همان ۲۰ را هم از دست داد. شما ۱۰۰ از ۱۰۰ هستید، ولی یک لحظه بیا و او را ببین.» ۲۰۰ متر دورتر از مسجد در ماشینش نشسته بود. از ماشین پیاده شد و مرا بغل کرد. گفت: «بیا در داخل ماشین.» وقتی در داخل ماشین نشستیم، حسین الله‌کرم و اکبر …. در عقب ماشین نشستند. من و حاج داوود هم جلو نشستیم و گفت: «من معذرت می‌خواهم آنجا اینطور برخورد کردم. خدایی نگاه من این نبود. مگر می‌شود من شما را نشناسم و این چه حرفی است. ما باهم کار کردیم. بچه‌های اطلاعات آنجا هستند. یک وقت از این موضوع سوءاستفاده کرده و برای ما دردسر ایجاد می‌کنند. برای من و محمود حرف و حدیث ایجاد می‌کنند. 

داوود احمدی‌نژاد می‌گفت که محمود «لامذهب» است

یعنی این‌قدر محافظه‌کار بود؟ 

خیلی محافظه کار بود. مخصوصا بعد از جریان ما خیلی محافظه کار شد. به او گفتم: «آقا داوود چرا ما را رها کردید و رفتید؟ جایگاه تو یک جایگاهی نبود که انتظار داشته باشیم. ولی احمدی‌نژاد که رئیس‌جمهور است. چرا از من حمایت نکرد؟» گفت: «آقای پالیزدار بگذار یک چیزی را به تو بگویم. این پیش خودمان بماند و من تا زنده هستم، این را از طرف من نقل نکن. اگر نقل کنید، می‌گویم دروغ گفتی.» با همین صراحت. حالا اکبر …و حسین الله‌کرم شاهد بودند و مشغول شنیدن حرف‌های ما هستند. قابل تایید و رد است. حاج داوود گفت: «من و محمودآقا داداش خونی من است، فکر نکن داداش ناتنی است. ولی از نظر من محمود دین ندارد، لامذهب است.»

فکر کردم عصبانی است و می‌خواهد عصبانیت از من را روی او خالی کند، یک چیزی گفت. دوباره یک مقدار صحبت کردیم و گفتم: «حاج داوود، «رکسانا صابری» را به عنوان جاسوس اینجا بازداشت و زندان کردند. ۸ سال برایش زندان بریدند. بعد ایشان (محمود احمدی‌نژاد) به رئیس قوه قضاییه نامه نوشت که ایشان را آزاد کنید. جاسوسی خانم صابری هم تایید شده بود. من، بچه جنگ به جهت خدمت به نظام جمهوری اسلامی چنین حرفی زدم، بازداشتم کردند. حتی برای من یک نامه هم ننوشت. هیچ حرکتی هم برای من نکرد. آخر چه دفاعی برای ایشان می‌شود، داشت؟ » گفت: «مثل این که نفهمیدی چه می‌گویم؟ گفت من می‎گویم محمود دین ندارد، لامذهب است. فکر می‌کنید الکی این حرف را می‌گویم؟ از ته دلم این حرف را می‌زنم.» 

«محمود احمدی‌نژاد» فقط به دنبال منافع شخصی و قدرت است

خود شما باور دارید که آقای احمدی‌نژاد لامذهب است؟ 

حاج داوود برادرش است و آدمی دروغگوی هم به نظر نمی‌رسد. برادر آدم وقتی چیزی را می‌گوید، حتما یک چیزی هست. تحلیل خودم این است که (محمود احمدی‌نژاد) نمی‌تواند آدم درستی باشد. یعنی با سوابقی که از ایشان سراغ دارم و رفتارهایی که از ایشان دیدم و الان هم می‌بینیم، رفتارهایی است که بیشتر می‌خورد عنصر جایی باشد. به نظرم حرف‌های حاج داوود درست است. 

به این حرفتان اعتقاد دارید؟ 

بالاخره این حرف را براساس حرف حاج داوود می‌زنم و حرفهای حاج داود را کنار رفتارهای محمود احمدی‌نژاد که می‌گذاریم، به نظرم ایشان نمی‌تواند آدم درستی باشد. 

آقای احمدی‌نژاد را در یک جمله توصیف کنید؟

فردی که فقط به دنبال منافع شخصی است. فقط و فقط منافع شخصی. نه مسائل مالی، اما به دنبال قدرت است. برای این که در قدرت بماند، هر کاری می‌کند. حالا چه کسی به او دستور می‌دهد که این رفتارها را بکند یا ذاتش این است، نمی‌دانم. شاید ذاتش این است. 

«رحیم مشایی» ترسیده و کنار کشیده است

نظرتان درباره آقای رحیم مشایی چیست؟ 

یک رحیم مشایی از گذشته می‌شناسم، یک رحیم مشایی الان. این‌ها متفاوت هستند. رحیم مشایی گذشته به نظر می‌رسید که ایدئولوگ و در واقع ترسیم‌کننده مسیر رفتاری و کاری احمدی‌نژاد باشد. ولی الان متوجه شده‌ام این‌طور نیست. آقای بقایی ایشان را هدایت مالی – اقتصادی می‌کند. 

یعنی پشت پرده آقای مشایی، آقای بقایی بودند؟ 

بله. آقای مشایی بعد از این قضایای اخیر ترسیده و قهر کرده و رفته رامسر. بعد از این جریانات یک گوشه نشسته و خیلی آن مایه‌ای که در گذشته اعلام می‌شد را من در او نمی‌بینیم. 

27215

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا