امام خمینی: ساواکیها پیش من از آخوند فاسد محترمترند / نباید کاری بکنیم که بگویند دادگاهها در زمان طاغوت هم این کارها را میکردند
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ساعت یازده و سی دقیقه روز جمعه ۲۰ مهر ۱۳۵۸، شرکتکنندگان در جلسهی سمینار دادگاههای انقلاب و حکام شرع سراسر کشور به حضور امام خمینی رسیدند. امام در این دیدار سخنان مهمی را خطاب به دادستانهای دادگاههای انقلاب و حکام شرع ایراد کردند. شرح سخنان ایشان فردای آن روز در کیهان و اطلاعات به شرح زیر منتشر شد.
بسمالله الرحمن الرحیم
من اول به طور کلی عرض کنم که مسئلهی قضاوت یک مسئلهی بسیاری خطیری است و شماها که قاضی هستید بسیار برایتان خطرناک است. اگر ملاحظهی روایات را کرده باشید میبینید که مثلا چقدر مشکل است. شما با اغراض مردم، با جان مردم، با اموال مردم سر و کار دارید و اگر چنانچه خداینخواسته به طور دقیق، به طور شایسته عمل نشود علاوه بر مسئولیت شرعیه نسبت به اصل قضیه یک مسئولیت بزرگتری هم هست و آن این است که شما قاضی در جمهوری اسلامی هستید و ممکن است که جمهوری اسلامی در خطر بیفتد؛ یعنی وجههاش وجههی ناشایستهای بشود. شما میدانید که الان اشخاص مختلف با اغراض شیطانی در صدد این هستند که چهرهی اسلامی جمهوری را مشوش کنند. یکی از راههای مشوش شدن همین دادگاههاست که اگر خدای نخواسته در دادگاهها یک امر برخلافی واقع شود این فقط به دادگاه صدمه نمیزند، به جمهوری فقط صدمه نمیزند، به اسلام ضربه میزند. صدمه، صدمه به اسلام است. اگر چنانچه صدمه به اشخاص بود ولی آن هم صحیح نبود اما باز مطلبی بود اما وقتی شما مواجهید با اینکه در کارهایتان یا وجههی اسلام را وجههی نورانی آنطور که هست جلوه بدهید یا خدای نخواسته برخلاف آنطوری که اسلام هست جلوه بدهید آن وقت دشمنها هم به آن دامن بزنند و بگویند که یک وقتی ما گرفتار رژیم سابق بودیم حالا هم گرفتار عبا و عمامه هستیم. البته اینها هرچه هم که شما کار خوب بکنید حرفشان را میزنند لیکن بهانه دست دادن مسئلهی دیگر است. ما از اینکه اینها صحبتی بکنند چیزی بنویسند باکی نداریم. باید البته به حسب مصالح خودشان که همان مصالح شیطانی و از دستشان رفته است و آن چیزهایی که استفاده میکردند باید اینها صدایشان درآید، چه آنهایی که در داخل هستند و چه آنهایی که در خارج هستند. البته آنها این صحبتها را خواهند کرد لیکن یک وقت صحبتی است بیپایه، یک وقت یک چیزی ما دستشان میدهیم که وقتی یک چیز دست آنها آمد دیگر به آن هر طوری که بخواهند زیادش میکنند. عطرش را زیاد میکنند، کیفتیتش را زیاد میکنند.
حالا که شما یک دسته از مردم جانی را که همهی مردم میدانستند اینها جنایتکارند به سزای اعمالشان رساندید حالا آن اشخاصی که در خارج هستند و طرفدارهای آنها این صحبتهایی که دیدید میکنند و ما توقع این را هم نداریم که کسانی که همه چیزشان را از دست دادند با ما به طور مصالحه عمل کنند، چنین توقعی نیست. البته باید اینها از نصیری و هویدا و محمدرضا حمایت کنند از باب اینکه اینها اشخاصی بودند که راه چپاولگری را به اینها نشان داده بودند و اینها کمک بودند برای آنها و آنها هم کمک بودند برای اینها و چپاول میکردند. ما توقع این را نداشته باشیم که اینها برای نصیری و هویدا و امثال اینها نوحهسرایی نکنند. لیکن ما یک وظیفهی خطیری داریم که باید یک چیزی دست آنها ندهیم، یک مطلب خلافی در این دادگاهها واقع نشود و یا دست مثلا قضات یا خدای نخواسته آقایان یا خدای نخواسته دادستانها یا پاسبانها یا امثال اینها که همهی اینها الان عضو جمهوری اسلامی هستند، عضو جمهوری اسلامی باید همه چیزش اسلامی باشد.
توصیه از احدی قبول نکنید، حتی من
مسئلهی قضات هم که میدانید در شرع چقدر مسئلهی مهمی است و سر و کار شماها با چه چیزهایی است که همهی حیثیت اشخاص در دست شماست. باید البته با کمال احتیاط و با کمال قدرت، هم احتیاط در کار باشد هم قدرت. کسی که مجرم است باید به جزای خودش برسد و توصیه از احدی قبول نکنید. من این را کراراً گفتهام اگر از من توصیه برای کسی آمد از دفتر من برای کسی توصیه آمد از کسانی که به من مربوطاند توصیه آمد به دیوار بزنید. قاضی نباید تحت تاثیر کسی باشد. قاضی آزاد است و باید در محیط آزاد عمل بکند. به توصیهها هیچ اعتنا نکنید. اگر یک وقت توصیهی بهحقی است که شما باید توصیهی بهحق را رسیدگی بکنید. بر فرض که توصیه هم نشود باید رسیدگی بکنید. اگر خدای نخواسته توصیهای است که ناحق است هیچ نباید بشود. در هر صورت قاضی مستقل است و خودش باید نظر بدهد لیکن خدا را شاهد بگیرد. این قلمی که در دست میگیرد، این قلمی است که ممکن است آبروی مسلمین را از بین ببرد و یا اینکه احقاق حقی بکند و همینطور در همهی امور باید خدای تبارک و تعالی را ناظر ببینید.
در باب زنا چهار نفر عادل شهادت دهند
در قضیهی جرمهایی که میشود البته آنهایی که مربوط به دادگاههای انقلاب است، آن امور انقلابی است، که تشخیص را شما خودتان میدانید. یک امور دیگری هست مثل فسقهایی که میشود که در شرع حد دارد. اینها ثبوتش بسیار مشکل است. مثلا در باب زنا چهار نفر آدم عادل شهادت بدهد. خدای تبارک و تعالی میخواسته است که این امور زود کشف نشود هم حفظ حیثیت اشخاص شود ولو به حسب واقع امرهم گناهکارند و هم حفظ جهاد در جامعه بشود. یا اگر اقرار بکند یک دفعه اقرارش را اعتنا نکنند، نصیحتش کنند و به او بگویند اگر ثابت شود تو چه خواهی شد، تو خواهی زجر شد، تو خواهی مقتول شد. بعدا به او مهلت بدهند. ثانیا اگر آمد و اقرار کرد باز به او توصیه بکنند که این کا را نکن، این کار درست نیست و اگر دفعهی چهارم اقرار کرد آن وقت وقت این است که حد بزنند. آن هم حاکم شرع، مجتهد عادل. اینطور نباشد که از اطراف به ما هجوم بیاورند که به طور هرج و مرج واقع میشود. یکی از علمای محترم شیراز به من کاغذ نوشته بود که [نقل به مضمون] «در این دادگاهها راجع به این مسائل مثل مسائل فحشا خیلی زود حد زده میشود، ملاحظهی حدود شرعیاش نمیشود و برای این شما فکری بکنید.» خوب حالا که آقایان در اینجا تشریف دارند بهترین اوقات حالاست که ما بگوییم که اینطور امور را سرسری نگیرید. یا از باب اینکه این امور مربوط به انقلابی نیست گوش ندهید و کنار بروید یا اگر مبتلا شدید طبق موازین شرع مقدس عمل کنید نه اینکه چون انقلاب است ما هرکس را دلمان خواست بزنیم، هرکس را دلمن خواست شلاق بزنیم، هرکس را دلمان خواست حبس کنیم، هرکس را دلمان خواست خدای ناکرده اعدام بکنیم. مسئله اینها نیست. مسئله اغراض مسلمین است. باید اغراض حفظ شود. به مجرد اینکه یکی آمده میگوید که فلان کار را کرد، آیا این عادل است، این حرف را میزند؟! بیست نفر هم باشد نمیتوان حکم کرد. باید عادل باشد. روی موازین شرع، عدالت داشته باشد تا اینکه شهادت از او قبول شود. و الا فرض کنید پانزده نفر هم آدم غیرعادل شهادت بدهد، یک وقت این است که شهرت همچه هست اما یک همچنین شهرتی راجع به امور مخفی امکان ندارد. یک امر مخفی است […] بلکه راجع به دزدیای که رفته است سر گردنه کرده است، آنجا ممکن است یک وقت شهرت پیدا کند اما راجع به این فحشایی که بسیار در جاهای مختلف این کار انجام میگیرد اینها همچنین شهرتی حاصل نمیشود. باقی میماند شهادت شهود؛ یا اقرار خودش، اقرار خودش هم در بسیاری از اینها یک دفعه فایده ندارد، بعد از اینکه نصیحت بشود که بخواهیم برگردند و حتیالامکان حد جاری نشود.
اهانت کردن به افراد ممنوع
همچنین نباشد که خدای نخواسته هرکسی هرکاری کرد و یا اینکه هرکه هرچی شنید فورا پاسبان برود در خانهاش و چه بکند. پاسبانها نباید بروند خانهی مردم، مگر با دستوری که از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر میشود. روی موازین شرعیه، رفتن در غرض مردم خلاف شرع است، اهانت کردن به آدمی ولو او آدم هم خودش یک آدم مخالف مثلا چی باشد باز حق اهانتی نیست. هرکس جزایش را بدهند، اهانت چرا بکنند. رفتن منزل به خانوادهاش تعرض کردن، به بچههایش تعرض کردن، اینها اموری است که نباید بشود. ما میخواهیم اسلام باشد.
ما نباید کاری بکنیم که بگویند دادگاهها در زمان طاغوت هم این کارها را میکردند… و به ما این حرفها را میگویند و ما چه بکنیم؟! باید همهی آقایان علاج بکنید. اگر میتوانید علاج بکنید، علاج بکنید و الا الزامی ندارد که قاضی باشید. اگر میتوانید روی موازین قضا، روی موازین اسلام عمل بکنید باید بکنید اگر چنانچه نمیتوانید واقعا معذور دارید نمیشود برای جلوگیری آن قدرت ندارید، خوب کنار بروید. در هر صورت مسئله، مسئلهی مهمی است. نه از بابت اینکه خود قضا مهم است اما قضا یک وقت در یک محیطی است که نداریم اشخاصی که بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند، آنجا باید بگوییم قضا بسیار مهم است و قاضی باید چه باشد و اینها. یک وقت وضع، وضعی است که صدمه به اسلام میخواهند بزنند این دیگر اهمیتش چند برابر میشود. باید همه چه قضات، چه دادستانها چه پاسبانها، چه پاسدارها و چه کمیتهها همهی اینها باید روی موازین شرع عمل بکنند. البته پاسدار حق ندارد بدون اینکه قاضی یا دادستان به او دستور بدهد کاری انجام دهد. وقتی قاضی یا دادستان اجازه به او داد باید انجام دهد. حق ندارد تخلف کند هرج و مرج نباید باشد حالا که ما انقلاب کردیم باید هرج و مرجی نباشد. انقلاب کردید انقلاب که نباید هرج و مرج باشد. باید روی موازین اسلام باشد.
نباید کلمه «انقلاب» بگذاریم و هرکاری میخواهیم انجام دهیم
نباید ما کلمهی انقلاب بگذاریم و هر کاری میخواهیم انجام دهیم، بگوییم انقلابی است انقلابی یعنی چه؟! مگر اسلام عوض میشود؟! در انقلاب اسلام همان اسلام است. شما یک قدرت طاغوت را کنار گذاشتید حالا یک اسلامی را میخواهید پیاده بکنید احکام اسلام را میخواهید پیاده بکنید. باید با تمام احتیاطات لازم با تمام دقتهای لازم در این امور بررسی شود یک وقت یک بیگناهی خدای نخواسته عرض کنم که یک مقاصدی که ممکن است کسی داشته باشد یا تهمت بزند خدای نخواسته آدم بیگناهی را که میشود. امروز هم اینطور که ملاحظه میکنید روز تهمت است خوب و من نمیدانم چه جور شده است که هرکه به هرکس دلش میخواهد هرچی میگوید! نمیداند که تهمت زدن به مومن جزایش پیش خدا چیست، نمیداند غیبت کردن از مومن چی است، نمیداند که هتک حرمت مومن هتک حرمت الله است. اینها را نمیدانند هرکه هرچه دلش میخواهد به هرکس، نه به یک نفر نه به دو نفر […] خوب البته یک دسته هم هستند که میخواهند تهمت بزنند اینها از یک اشخاصی ترس دارند، خوب دارند.
از آقای دکتر بهشتی میترسند
اولی که آمدیم در اینجا خیال کردند که این اشخاص را نمیشناسیم شروع کردن به چند نفری که ۲۰ سال من با آنها آشنا بودم مثل آقای دکتر یزدی، آقای بنیصدر، آقای قطبزاده اینها که من ۲۰ سال با آنها آشنا بودم و این ۲۰ سال در خارج خدمت کردند راجع به اینها ضد رژیم عمل کردند به مجردی که اینها آمدند به ایران فورا یک کاغذی بود که «اینها آمریکایی هستند/ اینها مگر فارسی هم بلدند.» مثل آقای یزدی میگفتند «مگر فارسی هم بلد است؟! این که آمریکایی است» چرا باید انسان اینطور باشد […] حالا افتادهاند به جان یک دستهی دیگر. یک نفر آدمی را که من بیست و چند سال است از نزدیک میشناسم او پیش من درس خوانده است با من معاصر بوده است. من همه چیزش را میدانم حالا افتادهاند به جان مثل دکتر بهشتی از آقای دکتر بهشتی میترسند. برای اینکه یک فرد لایقی است و اینها نمیخواهند اینطور افراد باشند، میخواهند او را هتک بکنند و ساقطش بکنند. الان امروز به من آمدند و گفتند نسبت به ایشان خیلی چه میشود… من بیست و چند سال است من ایشان را از نزدیک میشناسم. اینها خیال کردند اینها از خارج آمدند و حالا من آنها را تازه دیدم و اینها را نمیدانند کی هستند من میشناسم اینها را مردم متقی هستند اینها مردمی هستند که برای اسلام کار انجام میدهند. این مردمی که برای اسلام کار ازشان میآید یکییکی را کنار بگذارند و همه را خلعسلاح بکنند آن وقت چه کسی باقی میماند؟! الان هرکس که در دولت باشد به او میگویند هرکس که در شورا باشد به او میگویند. هرکس که در دادگاهها باشد میگویند. رایج شده است یک چنین مطلبی که بیخود برای اشخاص مطالبی میگویند. بیجا برای اشخاص مطالبی میگویند. باید احتراز بکنند من نمیدانم این مردم چه مردمی هستند و معالوصف در بین جوانهای ما اشخاصی هستند زودباور به مجرد اینکه میگویند فلانی بله آمریکایی است دیده میشود یک عده از جوانها هم باورشان میشود، فلانی انگلیسی است… اصلا برنامهی خود آمریکاییها و انگلیسیها این است که مردم را اشخاص صحیح را به اسم انگلیسی و به اسم آمریکایی ضایع کنند. چون میدانند خودشان ضایع هستند، میدانند ملت نسبت به آنها چه جور هست به اسم انگلیسی بودن… این مطلبی است که از ۳۰ سال ۴۰ سال پیش از این من یادم هست که آخوندها را وقتی میخواستند روحانیون را میخواستند ترک کنند میگفتند اینها انگلیسیاند. خود آنها تزریق میکردند که بگو انگلیسیام. برای ضایع کردن این… الان هم اشخاص صحیح را خود آنها تزریق میکنند یا عمال آنها تزریق میکنند که بگو این آمریکایی است. معالوصف بعضی از اشخاصی که حسننیت دارند سوءنیت ندارند باورشان میآید و اینها هم این مطلب را میگویند بدون اینکه بررسی بکنند یک کسی که من ۳۰ سال است میشناسم مثلا آقای دکتر یزدی و آقای دکتر بهشتی را در یک جایی من دیدم نوشته است که «اینها پیش فلانی رفتند و خواستند که بختیار را ایشان چه بکند.» اما آقای دکتر یزدی که همیشه مخالف بختیار بود که من آنجا بودم. آقای دکتر بهشتی یک دفعه پیش من آمده است راجع به بختیار یک کلمه نگفته است. چرا باید مسلمان اینطور باشد؟! چرا باید یک مسلم را… من از باب اینکه میل نداشتم اشخاص را اسم ببرم لیکن وظیفهی من میدانم یک کسی را که میخواهند هتکش کنند، یک کسی را که میخواهند ضایعش کنند برای اینکه نتواند به اسلام خدمت کند من وظیفهی شرعی میدانم که وقتی دفاع کنیم از یک مسلمانی که به درد ما میخورد، به درد اسلام میخورد و خدمت کرده است […] مسئله اینطوری است میخواهند اصلا ما را خلعسلاح کنند. یکی یکی کنار بروند چه بماند؟! آنها بمانند که […] و فاسد هستند. […] جوانهای دانشگاهی بدانند این معنی را که اینهایی که در دانشگاه میآیند و تبلیغات سوء میکنند و از اشخاصی مثلا محترم آبروریزی میکنند آنها نظر سوئی دارند. اینها میخواهند که نهضت به آخر نرسد. اینها میخواهند که همان مسائل برگردد. باید دانشگاهیان به این نکته توجه کنند و سایر قشرهای ملت باید توجه به این معانی بکنند من امیدوارم که نتوانند این قشرهای فاسد یک صدمهی اساسی به نهضت ما بزنند و با جدیت هم آقایان، روحانیون سایر طبقات و این دادگاهها و این دادستانها و اینها این مسائل حل شود و اسلام انشاءالله آنطوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد در خارج تحقق پیدا کند.
نسبت به آخوندهای فاسد آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم
این کلمه را من بگویم خدای متعال میداند که من نسبت به آخوندهای فاسد آنقدر شدید هستم که نسبت به سایر مردم نیستم، ساواکیها پیش من محترمترند از آخوند فاسد و خدای تعالی میداند این را که قضیهی دادگاههای ویژه اگر باشد برای این نیست که دفاع باشد، برای این است که یک دسته اشخاص فاسد میخواهند اشخاص آبرومند را از بین ببرند و اینکه آقایان طرح کردند که در محیط خود اینها باشد برای اینکه خودشان اینها را میشناسند و الا ما ابدا نظر نداریم به اینکه اینها فرق داشته باشند نخیر فرق دارند، فرق این است که شیطنت […] بیشتر از دیگران است. آنقدر صدمهای که اسلام از یک آخوند فاسد میخورد از محمدرضا نمیخورد. در روایات هست که آخوند فاسد و ملای فاسد در جهم از بوی تعفنش مردم اهل جهنم در عذاب هستند. در این دنیا هم از بوی تعفن بعضی از آخوندهای فاسد دنیا در عذاب است. ما طرفداری از عمامه نمیکنیم. این اسلام پیش شما باشد معظمید و پیش هرکس باشد معظم است […] اما قضیهی اینکه یک مطلبی باشد نیست. میخواهید آن دادگاههای عمومی باشد هیچ فرقی به حال ما ندارد.
۲۵۹