ماجرای کنارهگیری دولت موقت در ۱۴ آبان ۱۳۵۸/ از ملاقات در الجزایر تا استعفا در تهران؛ داستان تسخیر سفارت و استعفای مهندس بازرگان
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در سیزدهم آبان سال ۱۳۵۸ سفارت آمریکا در تهران توسط گروهی از دانشجویان پیرو خط امام اشغال گردید. اگرچه هیچ گاه عوامل پشت پرده تصرف سفارتخانه آمریکا مشخص نشد؛ اما از چهرههای شاخص دانشجویانی که در این اقدام فعال بودند میتوان سید ابراهیم اصغرزاده، عباس عبدی، سعید حجاریان، معصومه ابتکار، سید محسن میردامادی، حبیبالله بیطرف و… را نام برد. ضمن آن که آقای سید محمد موسوی خوئینیها رهبری این گروه را عهدهدار شده بود.
در مورد زمینه ها، علل و انگیزههای اشغال سفارت آمریکا در تهران، ناگفته های بسیاری است به طوریکه هر جناح و گروه سیاسی در این باره نظر خاص خود را دارد. چنانچه ابراهیم اصغرزاده از طراحان اصلی اشغال سفارت آمریکا در این ارتباط اعلام میکند: «فکر اشغال سفارت آمریکا، یک عکسالعمل بود، یعنی ایجاد یک برنامه سیاسی برای عکسالعمل در مقابل اقدام آمریکا.»
آقای هاشمی رفسنجانی نیز در این باره به دیدگاههای ضد آمریکایی امام خمینی و فضای موجود در جامعه ایران و همچنین پذیرفتن شاه بیمار از سوی دولت آمریکا در تاریخ اشاره میکند و اساساً این مسائل را بهانه عینی برای اتفاق مهم گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی میداند. اما بنا به گفتۀ برخی از چهرههای نهضت آزادی، ملاقات مهندس بازرگان به همراه ابراهیم یزدی و مصطفی چمران در الجزایر با برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر پیراهن عثمان برای تسخیر سفارت آمریکا شد.
در آن زمان اشغال سفارت یک کشور خارجی بیسابقه بود و بازتاب منفی برای انقلاب در جهان به همراه داشت. در داخل ایران نیز عدهای مخالف این امر بودند و تسخیر سفارت را خلاف موازین اسلامی و عرف بینالمللی دانستند، حال آنکه برخی دیگر به شدت از این عمل حمایت کردند. مواضع احزاب سیاسی متفاوت بود، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی طی اطلاعیهای، ضمن حمایت از این اقدام دانشجویان، به آمریکا هشدار میدهد که چپاولگریها و سلطه طلبیهای آمریکا در ایران دیگر تکرار نخواهد شد. حزب جمهوری اسلامی نیز اشغال سفارت را واقعیت انقلاب و حضور انقلابی ملت توصیف و از آن حمایت کرد. در مورد نهضت آزادی هم که سکان دولت را در اختیار داشت بدیهی بود با توجه به عرف بینالمللی، مخالف این امر باشد. هر چند فضای جامعه در آن روز مدافع این عمل بود، اما نهضت آزادی این عمل را به نفع کشور و آینده آن نمیدانست. به هر حال درباره اصل عملیات اشغال سفارت، مواضع و دیدگاهها متفاوت بود.
دولت مهندس بازرگان در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ رسماً استعفا داد. بازرگان در مورد چرایی استعفای خود و دولت موقت، در نامهای به امام بدین مضمون مینویسد:
بسمه تعالی
حضور محترم حضرت آیتالله العظمی امام روح الله الموسوی الخمینی دامت برکاته
« با کمال احترام معروض میدارد، پیرو توضیحات مکرر گذشته و نظر به این که دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها انجام وظایف محوله و ادامه مسئولیت را برای همکاران و اینجانب مدتی است غیرممکن ساخته و درشرایط تاریخی حاضر نجات مملکت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت کلمه و وحدت مدیریت میسر نمیباشد، بدین وسیله استعفای خود را تقدیم میدارم تا به نحوی که مقتضی میدانید کلیه امور را در فرمان رهبری بگیرید یا داوطلبانی راکه با آنها هماهنگی وجود داشته باشد مأمور تشکیل دولت فرمایید.
به زعم بعضی از صاحب نظران سیاسی، استعفای بازرگان معلول و پیامد اشغال سفارت آمریکا بود. اما واقعیت آن است که تسخیر سفارت نه تنها تأثیری در تصمیم مهندس بازرگان برای ادامه کار نداشت بلکه او قبل از اشغال سفارت چندین بار استعفا داده بود که مورد قبول امام واقع نشده بود. استعفای اول بازرگان در تاریخ ۱۳۵۸/۴/۵ به دلیل دخالت نهادهای انقلابی در کار دولت به خصوص شخص آیتالله مهدویکنی (رئیسکمیته انقلاب) بود که مورد قبول امام واقع نشد. در سندی دیگر در تاریخ ۱۳۵۸/۶/۱۰ در حالی که دولت موقت متهم بود که انقلابی عمل نمیکند و رویه محافظهکارانه در پیش گرفته و میبایستی کنار رود، بازرگان استعفای خود را چنین اعلام میکند: « ما از اول گفتیم که چه هستیم، زندگی من و عقیده من برای کسی پوشیده نبود، اعلام و قبول شده بود، بعد هم روی همین سیستم من جلو رفتم، من به کسی بدهکار نیستم که ایراد بگیرند. ما گفتیم این جوری هستیم و این جور میکنیم هیچ هم نمیگوییم خطا نمیکنیم و همه جور عیب هم داریم، حال شما چه میفرمایید، ما که دو دستی به این کرسی نچسبیدهایم. ما نه تنها خوشحال میشویم کنار برویم بلکه عروسی دوم بنده است.»
گویا برخی چهرههای شاخص حزب جمهوری اسلامی همچون دکتر بهشتی به دلیل آن که مهندس بازرگان یک هفته قبل از تصویب اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان علیه این اصل صحبت کرده بود از بازرگان خرده میگیرند که چرا نگران کار مجلس خبرگان هستند و مهندس بازرگان هم در جواب ایشان چنین گفته بود که با شرایط پیش آمده دیگر علاقه نسبت به ادامه مسئولیت ندارند. لازم به ذکر است که یک روز قبل از اشغال سفارت، استعفاء به تصویب هیأت دولت میرسد و دو هفته پیش از آن به شورای انقلاب گزارش شده بود چنانچه اخلالگریها و تعداد مراکز تصمیم گیری جای خود را به همکاری صمیمانه ندهد دولت موقت کنار میرود.
مهندس محمد توسلی در مورد ماجرای گروگانگیری و استعفای مهندس بازرگان چنین میگوید: «استعفای مهندس بازرگان به لحاظ زمانی با تسخیر سفارت ارتباط دارد؛ اما به لحاظ دلیل اصلی نمیتوان ادعا کرد که تسخیر سفارت آمریکا عامل استعفای دولت موقت و شخص مهندس بازرگان بوده است. در مهر ماه سال ۱۳۵۸ بازرگان به همراه ابراهیم یزدی و مصطفی چمران در الجزیره با برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر ملاقات کردند که پیراهن عثمان شد. هر چند این ملاقات در چهارچوب مطالبات مردم ایران بود و لزومی هم نداشت که شورای انقلاب از ملاقات مطلع باشد؛ زیرا دولت ایران در آن هنگام هنوز با دولت آمریکا قطع رابطه نکرده بود. با این وجود آقای [امام] خمینی در جریان بودند و همه چیز روشن بود. در الجزایر برخی مقامات آمریکا با مهندس بازرگان در حاشیه دیداری میکنند. مهندس بازرگان هم در بازگشت از این سفر دیدار خود را رسانهای کرد و بیان میکند چه مسائلی رد و بدل شده است. بازرگان گزارشی از ۲۳ میلیارد دلار مطالبهای که دولت ایران از آمریکا داشت و خریدهایی که هنوز تحویل ایران داده نشده بود به مردم میدهد. در واقع ایشان در پی مطالبه حقوق ملت ایران بودند و بحث دیگری در آنجا مطرح نبود؛ اما بعد از آن دیدار، تبلیغات ظاهراً از پیش طراحی شده در رسانهها حتی در صدا و سیما علیه دولت آغاز شد و از بازرگان ایراد گرفتند که چرا برای این مذاکره قبلا ً اجازه نگرفته است. جواب بازرگان به ایرادات این گونه بود که نه من هویدا هستم و نه امام محمدرضاشاه که میبایستی از او اجازه بگیرم. نخستوزیری که بخواهد برای ملاقات با وزراء اجازه بگیرد برای لای جرز خوب است. اگر بنا باشد نخستوزیر، وزیر خارجه و وزیر دفاع مورد اعتماد نباشند و تشخیص نداشته باشند آنها را اصلاً نباید نگاه داشت. در آن وقت برخی از دانشجویان پیرو خط امام در دانشگاه امیرکبیر با هم جلسه میگذارند و با هماهنگی آقای موسوی خوئینیها تصمیم میگیرند بدون اطلاع دولت موقت، شورای انقلاب و آقای [امام]خمینی، سفارت آمریکا را اشغال کنند. هرچند قبلاً نیز این اتفاق افتاده بود وآقای [امام]خمینی به دکتر یزدی میگویند برو این چریکهای فدایی خلق را بیرون کن. آقای موسوی خوئینیها از طریق احمد آقا به آقای [امام]خمینی جریان اشغال را گزارش میدهند و آقای [امام]خمینی بنا به دلایلی مجبور به تایید این حادثه میشوند. در پایان بایستی یادآور شوم که سقوط دولت بازرگان بعد از تسخیر سفارت بود، اما استعفاء از قبل داده شده بود و واقع بینانه نیست بگوییم استعفاء معلول تسخیر بوده است.»
بعدها چه کسی چه گفت؟
بحث ها و اختلاف نظرهای شورای انقلاب و دولت موقت که از اردیبهشت سال ۱۳۵۸ شروع شده بود روز به روز تشدید میشد و به همین دلیل در مهرماه همان سال قرار شد که عدهای از اعضای شورای انقلاب وارد دولت شوند و قبول مسئولیت کنند. ابوالحسن بنیصدر راجع به دولت موقت در خاطرات خود چنین می نویسد:«بازرگان آمد ۴ نفر از روحانیون را معاون وزارتخانهها کرد. آقای خامنهای را در وزارت دفاع، باهنر را در آموزش و پروش، هاشمی رفسنجانی را در وزارت کشور و بهشتی را در وزارت دادگستری که البته ایشان قبول نکردند، من مخالفت کردم و به بازرگان گفتم که اینها را نبرید با وزارت آشنا کنید، زیرا خیلی عارف می خواهد که به قدرت بگوید نه.»
بعدها ابراهیم یزدی در مصاحبه با روزنامه آفتاب امروز جریان تسخیر سفارت را برخلاف نظر جریان اسلامی، یک توطئه از پیش طراحی شده برای انتقام و حذف جریان روشنفکری دینی توصیف کرد.
عباس امیرانتظام نیزکه پس از اشغال سفارت به اتهام جاسوسی دستگیر شده بود با استناد به مصاحبه بهزاد نبوی (وزیر مشاور دولت محمدعلی رجایی) با روزنامه انقلاب اسلامی، هدف اشغال سفارت را به سقوط کشاندن دولت موقت میداند. چرا که دولت موقت با توجه به دیدگاههای لیبرالی خود در تمام عمر فعالیتش سعی داشت رابطه با آمریکا را حداقل در حد یک رابطه دیپلماتیک غیردوستانه حفظ نماید، اما دانشجویان با این اقدام تمام سعی دولت را نقش برآب کردند. دانشجویانی که بعدها مهندس بازرگان طی یک سخنرانی در مسجد نارمک در تاریخ ۵۸/۱۲/۱۹ آنها را دانشجویان خط شیطان نامید و شدیداً از آنان انتقاد کرد.
ابراهیم یزدی معتقد است که پیش از اشغال سفارت، امام در مورد چگونگی رابطه با آمریکا نظرش این بود با آمریکا کج دار و مریز رفتار کنیم حتی هنگامی که بحث قطع رابطه با آمریکا مطرح شد امام نظرش این بودکه قطع رابطه نکنیم. به هنگام اشغال سفارت، نه تنها دولت موقت، بلکه امام و شورای انقلاب نیز مخالف بودند. بعدها که جو التهابی به وجود آمد امام برای کنترل آن، اشغال سفارت را تأیید و آن را انقلاب دوم نامید.
به گفتۀ هاشمی رفسنجانی، هیچ یک از اعضای شورای انقلاب و دولت موقت در جریان اشغال سفارت قرار نداشتند. حتی در ابتدای انقلاب، مسئولین از هر گونه اقدام تند علیه آمریکاییان در ایران جلوگیری میکردند. ضمن اینکه او به همراه آیت الله خامنهای به هنگام تسخیر سفارت، در سفر حج بودند.
محسن میردامادی از دانشجویان پیرو خط امام در خصوص هماهنگی قبلی جهت اشغال سفارت میگوید: از ابتدا و قبل از اقدام درصدد بودیم تا در صورت امکان نظر امام را دریابیم، اما با مشورتی که با آقای موسوی خوئینیها داشتیم، ایشان موافقت نکردند و گفتند اگر از امام نظرخواهی کنیم احتمالاً بنا به معذوراتی شاید اعلام موافقت نکنند. مهندس بازرگان راجع به موسوی خوئینیها و نقش او در تسخیر سفارت مینویسد: یگانه شخص واسطه و موثر و شاید محرک از روز اول آقای خوئینیها بود. به هرحال اشغالکنندگان گروه یا نهادی را تشکیل داده و خود را دانشجویان مسلمان پیرو خط امام نامیدند و امام عمل آنان را بدون آنکه ظاهراً اطلاع قبلی از قضیه داشته باشند به عنوان دومین انقلاب اسلامی تأیید کردند. در این میان ابوالحسن بنیصدر با اشاره به نقش سپاه پاسداران در تسخیر سفارت ادعای جدیدی خلق میکند. اشاره او به محافظین یوزی به دست با پوشش لباس نظامی و تلاش آنان برای ورود به سفارت آمریکاست. به هر حال داستان تسخیر سفارت آمریکا، با پذیرش حکم استعفای مهندس بازرگان از سوی امام خمینی اگر چه پایان یافت اما این سرآغاز فصلی جدیدی در راوبط بین ایران و آمریکا شد.
۲۷۲۱۸