اخبار فرهنگی

روایت مستند حضور لشکر ۲۷ در والفجر مقدماتی چاپ سومی شد

خبرگزاری مهر

روایت مستند حضور لشکر ۲۷ در والفجر مقدماتی چاپ سومی شد

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «قلب زمین مال ماست؛ روایتی مستند از جنگ نابرابر در والفجر مقدماتی» اثر گلعلی بابایی و حسین بهزاد به‌تازگی توسط نشر ۲۷ بعثت به چاپ سوم رسیده است.

این‌کتاب زمستان ۱۴۰۱ همزمان با چهلمین سالگرد عملیات والفجر مقدماتی به چاپ رسید و چکیده‌ای از مطالب کتاب «زمین‌های مسلح» است. این‌کتاب یکی از عناوین مجموعه کارنامه عملیاتی لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) در دوران دفاع مقدس است که به‌طور مشخص به دو عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک می‌پردازد. پژوهش و نگارش کتاب توسط بابایی و تنظیم و ویرایش آن توسط بهزاد انجام شده است.

«قلب زمین مال ماست» شامل فصولی با عناوین «فکه؛ محور هجوم»، «شهادت فرمانده»، «عقب‌نشینی گردان‌ها بر اثر فریب رادیویی دشمن!» و «قلب زمین؛ مال ماست» می‌شود.

در قسمتی از کتاب، به زندگی و شخصیت شهید ابراهیم هادی اشاره شده است. او معلمی اخلاق‌مدار و پهلوانی با روحیه‌ای شجاع بود که در دوران جنگ به عنوان عضو گروه چریکی شهید اندرزگو فعالیت می‌کرد. ابراهیم هادی در شب آغاز مرحله نخست عملیات والفجر به عنوان بلدچی با گردان خط شکن کمیل همراه شد و دیگر بازنگشت.

نویسندگان اثر پیش‌رو تلاش کرده‌اند روایت‌های واقعی از عملیات والفجر مقدماتی و شخصیت‌های تأثیرگذار آن را به تصویر بکشند.

در قسمتی از این کتاب می‌خوانیم:

اما مگر می‌شود از فکه و کانال‌هایش روایت کرد و از شهیدی نگفت که نام او با کانال‌های فکه گره خورده و طی سالیان اخیر، بدل به اسوه جوانان نسل سوم و چهارم ایران‌زمین شده است؟

شهید ابراهیم هادی؛ همان معلم با اخلاق مدارس جنوب شهر تهران که دانش‌آموزان او، عاشق مرامش شده بودند. همان پهلوان گوش شکسته‌ای که به حریفانش درس مردانگی می‌داد. همان که در اوج نبردهای غریبانه سال نخست جنگ، عضو گروه چریکی شهید اندرزگو در محور سرپل ذهاب_گیلان‌غرب شده بود.

همان کادر مؤثر تیم‌های شناسایی واحد اطلاعات_عملیات لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) که در شب آغاز مرحله نخست عملیات والفجر، به‌عنوان بلدچی با گردان خط شکن کمیل، همراه شد و دیگر بازنگشت. هم او که تاکنون پیرامون حضور و نحوه مقاومت وی در کانال فکه روایت‌های فراوان و متفاوتی نقل شده است. ازجمله این راویان محمد (قربانعلی) ایران‌عقیده؛ فرمانده دسته در گروهان سوم گردان کمیل است. کسی که در روز پنجم محاصره، آخرین نفری بود که از کانال بیرون آمد و خود را به نیروهای ایرانی رساند. ایران‌عقیده، آخرین مواجهه‌اش با ابراهیم هادی را چنین روایت کرده است:

… غروب روز هفدهم بهمن ۱۳۶۱، نیروهای گردان کمیل به همراه رزمندگان دیگر گردان‌های عمل‌کننده در مرحله اول عملیات والفجر، در محلی به‌نام تک درخت که نقطه رهایی گردان‌ها برای آغاز عملیات بود، جمع شده بودند. آنجا، برادر حاجی‌پور؛ فرمانده تیپ یکم عمار برای همه سخنرانی کرد. بعد از آن دستور حرکت صادر شد. من جزو اولین نفرات جلوی ستون گردان کمیل بودم. همان‌موقع ابراهیم هادی را دیدم که در کنار علی‌رضا بنکدار، معاون گردان در حال حرکت است. او بلدچی گردان ما بود و از عناصر زبده اطلاعات_عملیات لشکر. البته من ابراهیم را از جبهه‌های غرب می‌شناختم و با توانایی‌های او آشنایی داشتم. طبق طرح مانور، گروهان ما بایستی به‌سمت کانال سوم پیش می‌رفت که در پشت جاده شنی قرار داشت. از بد حادثه، بعد از کانال اول، دشمن متوجه حضور ما شد و آتش سنگینی روی سر ما سرازیر کرد. طوری که نظم گردان از هم پاشیده شد. در آن لحظات هرکسی به طرفی در حال دویدن بود و عده‌ای زمین‌گیر شده بودند. بعضی‌ها فریاد می‌زدند: «عقب‌نشینی. گردان کمیل عقب‌نشینی کند.» محمود ثابت‌نیا داد زد: «چه‌کسی گفته عقب‌نشینی؟ پیشروی کنید!» الله اکبر گفت و به راه افتاد. ما هم پشت سر او، به سمت سنگرهای دشمن هجوم بردیم. اما پس از آن طی پنج شبانه‌روزی که در کانال محاصره بودیم، اصلاً او را ندیدم. نه در کانال و نه در جای دیگر. بعدها فهمیدم شهید شده و پیکر مطهرش در منطقه جا مانده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا