عرضه «لب خط» در بازار نشر/ روایتی از زندگی سردار حسین بهشتی
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «لب خط» نوشته سمیه جمالی به تازگی توسط نشر ۲۷ بعثت منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب به زندگی سردار حسین بهشتی از کودکی تا پایان جنگ می پردازد.
کتاب «لب خط» حاصل ۵۵ ساعت مصاحبه تیم تحقیق و همچنین نویسنده با راوی است. در این اثر، راوی از دوران کودکی تا زمان پذیرش قطعنامه به شرح حضورش در واحد مخابرات لشکر ۲۷ میپردازد. نویسنده در لبِ خط تلاش کرده تا به دور از تخیل و تصویرپردازی به کشف جزئیات زندگی و خاطرات راوی بپردازد.
حسین بهشتی متولد ۱۳۴۰ در تهران است. او با شروع جنگ تحمیلی برای گذراندن دوره پاسداری وارد پادگان امام حسین (ع) میشود و پس از مدتی در بخش مخابرات، یکی از مربیهای پادگان میشود. او از سال ۱۳۶۲ بهعنوان مسئول مخابرات لشکر ۲۷ تا پایان جنگ در این سمت میماند. پس از پایان جنگ به فعالیتهای خود ادامه داد و مسئولیتهایی همچون معاون راهبردی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، رئیس سازمان بسیج مساجد و محلات کشور در کارنامه خود دارد.
نویسنده در بخشی از مصاحبه خود برای معرفی اثر آورده است: «خاطرات آقای حسین بهشتی بهنظرم متفاوت و جذاب بود؛ ایشان فردی خوشذوق و خوش صحبت بودند و دایره دوستان گستردهای داشتند که هر کدام خاطرات بسیار جذابی داشتند. مسائل فنی جنگ همیشه برای من جذاب است. نگارش این کتاب کار دشواری بود؛ چون من با فضای مخابرات و اصطلاحات آن آشنایی نداشتم. ضمناً میخواستم فرم و محتوی کتاب بهصورت روایت باشد تا مخاطب را به خود جذب کند. بعد از خواندن مصاحبههای سردار بهشتی، چندین جلسه هم خودم مصاحبه انجام دادم. درباره فرم چند مدل را امتحان کردم تا به فرم حاضر رسیدم.»
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«برگشتم عقب. آمدم تا زیر پل حجون. روی پل درگیری بود. زائران را از بالای پل به پایین میانداختند. ایرانیها هم پلیس را هل میدادند زیر پل. سعودیها از بالای پشتبامها شیشه پرت میکردند به خیابان. سطلهای پر از ماسۀ آتشنشانی، کولرگازی سوخته، لوازم و باقیماندۀ مصالح بنایی و هرچه در پشتبام دم دست بود را میریختند کف خیابان توی سروکلۀ مردم. آدم بود که میافتاد زمین. یا بر اثر خوردن اشیا توی سرشان، یا از دست دادن تعادل در موقع حرکت. مراقب بودم دمپایی از پایم درنیاید. اگر درمیآمد باید روی شیشه و زمین داغ راه میرفتم. یک خانم در فشار جمعیت، شانهبهشانۀ من حرکت میکرد. صدایش را میشنیدم که میگفت: «خدایا، تو رو به امام حسین، تو رو به ابوالفضل، نذار من اینجا بمیرم. بچههام یتیم میشن..»
این کتاب با ۲۹۶ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۳۰ هزار تومان عرضه شده است.