فیلمی که تاریخ را تحریف میکند

۰۸:۱۰ – ۰۶ اسفند ۱۴۰۳
فیلم «۵سپتامبر» یکی دیگر از فیلمهای امسال است (مانند بروتالیست، درد واقعی، پرنده سفید و …) که در روزگار جاری برای ایجاد چهرهای مظلوم از اسرائیل و یهودیان صهیونیست در فصل جوایز مطرح شد. آنهم در سالی که همین اسرائیل با همدستی آمریکا و اروپا حدود ۵۰هزار فلسطینی ازجمله ۱۸هزار کودک را قتلعام کرده و با بهراهانداختن نسلکشی در غزه، یک از فجیعترین جنایات تاریخ بشریت را مرتکب شدند؛ و شاید امسال بیش از همیشه، در فیلمهای مطرحشده فصل جوایز (علاوه بر آثار نام برده شده) شاهد حضور اسرائیلیها و یهودیان صهیونیست در جشنوارههای سینمایی بودیم تاچهره سیاهشان راسفید کنند. مثلا درفیلم «امیلیا پرز»، پزشکی که عمل سرنوشتساز و حیاتی را برای «مانتیاس دلمونته» انجام داده و او را به زن تبدیل میکند، یک اسرائیلی است.
در فیلم «تلماسه۲»، اصطلاحاتی که از سوی فرقه بنی جزریت و پال آتریدیس خطاب میشود مانند «کویساتز هادراک» واژههای عبرانی هستند.
همین فیلم ۵سپتامبر با پیروزی مارک اسپیتز (شناگر معروف آمریکایی در المپیک مونیخ) و بهدست آوردن هفتمین مدال طلایش شروع شده و تاکید میشود که او یک یهودی است!
فیلم ۵سپتامبر به روال آثاری از این دست، از آنچه دلیل گروگانگیری ورزشکاران اسرائیلی در المپیک مونیخ بود، عبور کرده و اشارهای به علل آن گروگانگیری ندارد، مانند: قتلعام در دو روستای فلسطین که تنها چندی قبل از این گروگانگیری انجامگرفت و بهاسارتگرفتن صدها زن و مرد و کودک فلسطینی منجر شد. یعنی به قول آمریکاییها فیلم، از پله دوم، روایت خود را آغاز میکند و البته در همان پله مانده و به پله سوم نمیرود که پس از آن واقعه اسرائیلیها با طرح نخستوزیرشان گلدا مهیر، چه تروریسم دولتیای در دنیا بهراهانداختند. آنچه تا حدودی استیون اسپیلبرگ در سال ۲۰۰۵ و در فیلم «مونیخ» به تصویر کشید.
همه چیز از یک استودیو روایت شده
فیلم ۵سپتامبر، ساخته فیلمساز جوان سوئیسی، تیم فلباوم، است که به ماجرای گروگانگیری ورزشکاران اسرائیلی طی بازیهای المپیک ۱۹۷۲ مونیخ میپردازد. یک فیلم داستانی مستند وپرکشش وجمعوجورکه بدون زیادهگویی طی۹۴دقیقه و تنها از زاویهدید یک شبکه تلویزیونی آمریکایی ABC همه ماجرا راروایت میکند. علیرغم اینکه از جریان گروگانگیری در المپیک مونیخ، فیلمها و تصاویر واسناد بسیارزیادی برجای مانده واصل واقعه از لحظه گروگانگیری وطراحی نقشه آن تا مذاکرات و سپس انتقال به فرودگاه وبهخصوص درگیری پایانی درفرودگاه، همه آنها باجزئیات روایت شده که بسیارهم دراماتیک وسینمایی هستند.
امافیلمساز بهجای پرداختی حادثهای وپرافتوخیز باصحنههای درگیری، تیراندازی و… که میتوانست بسیار جذاب و تماشاگرپسند باشد، خود را به زاویهدید اتاقفرمان و پخش شبکه ABC در مونیخ محدود کرده و از دل ردوبدل شدن خبرها و گزارشها در کشاکش ماجرای گروگانگیری با حرکات مقطع دوربین، اندازه نماهای متغیر، ریتم بالای تدوین و رفتوآمد مداوم تصویری مابین صحنههای مستند و بازسازیشده (که تشخیص آنها از همدیگر دشوار است) تعلیق و ضرباهنگ نفسگیری بهوجودآورده که از صحنههای درگیری مستقیم تاثیرگذارتر به نظر میرسد تا سکانس پایانی که برای القای سنگینی فضای کشتهشدن گروگانها، گویی دوربین و تدوین از نفس میافتند و آرام میگیرند.
شاید چنین مانور و جولان دوربین در میان انبوه اخبار وگزارشهای خبری و ژورنالیستی (البته از نوع مکتوب) را در فیلمهایی مانند «همه مردان رئیسجمهور» (آلن جی پاکولا) یا «پست» (استیون اسپیلبرگ) و یا «Spotlight» (تام مککارتی) به خاطر داشته باشیم که همه آنها نیز از ماجراهای واقعی گرفته شده بودند با این تفاوت که دوربین فیلم ۵سپتامبر از استودیوهای شبکه ABC بیرون نرفته (حتی اعزام ۳ ــ ۲ نفر از خبرنگاران شبکه به فرودگاه مونیخ برای کسب خبر از گروگانها را از طریق فیلمی که برداشته شده و به استودیو میرسد، مشاهده میکنیم) مانند فیلم «خاطرات آن فرانک» (جورج استیونس) که دوربین، مخاطب را در زیرشیروانی خانهای در آمستردام محبوس میکرد تا همه اطلاعات بیرونیاش را تنها از خبرهای صاحبخانه و رادیو و پنجرههای آن خانه بگیرد. در فیلم ۵سپتامبر هم تماشاگر در اتاقهای استودیوی ABC در مونیخ حبس میشود و همه اتفاقات را از زبان خبرنگاران و مجری برنامه و سردبیران و مدیر استودیو بعلاوه فیلمهای مستندی که از طریق دوربینهای همین شبکه ضبط شده، مرور میکند.
فیلمسازان ما یاد بگیرند!
خاطرم هست برای فیلمنامه ۱۹۶۸ (که در ابتدا «هیولا را بکش» نام داشت) و در همین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد، با عوامل فیلم جلسهای داشتم تا اصلاحات مورد نظر شورای پروانه ساخت را برایشان توضیح دهم. اصلاحاتی که بیشتر غلطهای تاریخی بود، مثلا: در ابتدای فیلمنامه که به سال ۱۳۴۳ ارجاع میداد، شخصیتهای اصلی داستان، از امام در نجف فتوای مبارزه مسلحانه میگرفتند! برای آنها توضیح دادم که اولا در سال ۱۳۴۳ امام (ره) در نجف نبوده و در ترکیه تبعید بودند و ثانیا، ایشان هرگز با مبارزه مسلحانه موافقتی نداشته و هیچگاه چنان فتوایی صادر نکردند.
کلیت فیلمنامه هیولا را بکش (۱۹۶۸) درباره گروگانگیری ورزشکاران اسرائیلی توسط یک گروه مبارز پیرو امام بود که در اردیبهشت سال ۱۳۴۷ برای برگزاری فینال جام ملتهای آسیا به ایران آمدند. بعلاوه خیالپردازیهای دیگری مانند اینکه یک گروه مسلح دیگر به فرماندهی محمد بروجردی، رستوران هتل اینترکنتیننتال تهران، محل اقامت مستشاران آمریکایی را در همان سال منفجر میکرد و ….
برایشان توضیح دادم که اولا در آن سالها هتل اینترکنتیننتال وجود نداشت و هتل مذکور برای جشنهای منحوس شاهنشاهی ساخته شد. ثانیا، محمد بروجردی در سالی که این قصه روایت میشود، تنها ۹ سال داشت. ثالثا، گروه وابسته به او یعنی گروه توحیدی صف، رستوران خوانسالار (و نه هتل اینترکنتیننتال) بهعنوان محل تجمع مستشاران آمریکایی را در سال ۱۳۵۷ منفجر کرد و البته نه در سال ۱۳۴۷!
و از همه اینها گذشته چه نیازی به بافتن این دروغها وجود دارد، درحالیکه فرازونشیبهای انقلاب، آنقدر دراماتیک و سینمایی بوده که احتیاجی به این حجم خیالپردازی نیست.
فیلمنامهنویس جوان هیولا را بکش (۱۹۶۸) در آن جلسه خیلی با احساسات گفت: برای درام باید صحنههای جذاب خلق کرد، وگرنه آنگونه که میگویید (منظورش حرفهای بنده بود) فیلم جذابی خلق نمیشود و تاکید داشت که این موضوع در تاریخ سینما هم بسیار اتفاق افتاده.
مبارزات مردمی علیه اسرائیل در دوران ستمشاهی
تا سخن از تاریخ سینما به میان آورد، برایش فیلمهای واقعگرایانه جذاب را ردیف کردم مانند لینکلن، سلما، تام ادیسون جوان، طولانیترین روز و… و توضیح دادم که اتفاقا حضور تیم اسرائیل در ایران، باعث حوادث بسیار جالب و دراماتیکی شد. مثلا اینکه گروه عزت شاهی، شهید لاجوردی و… در تمام طول آن بازیها، شروع به پخش شعار و تراکت و اعلامیه علیه اسرائیل در میان تماشاگران ورزشگاه امجدیه کردند تا روز بازی ایران و اسرائیل که با برد ایران، تظاهرات بزرگی در خیابانها بهراهافتاد که در تمام طول خیابان روزولت (شهید مفتح امروز) تا شاهرضا (خیابان انقلاب اسلامی) و میدان فردوسی و تا سر خیابان ویلا (استاد نجاتاللهی) ادامهیافت و درنهایت به تخریب دفتر هواپیمایی اسرائیل (ال عال) انجامید و از همین روی آن گروه در اسناد ساواک به گروه «ال عال» معروف شدند. برایش از مبارزات مردمی در آن سالها علیه اسرائیل گفتم مثل تحریم کالاهای اسرائیلی و تجمعات در مساجد و مراسم مذهبی برای افشای صهیونیستها و افتتاح حساب توسط استاد مطهری و علامهطباطبایی در جهت کمک به فلسطینیها و فتوای امام برای کمک مالی از سهم امام به مردم فلسطین و ….
بههرحال او قانع نشد و علیرغم تعهدی که دادند، بیشتر اصلاحات پیشنهادی شورای پروانه ساخت را در فیلمشان لحاظ نکردند؛ و طرفه آنکه فیلمشان به گونهای از آب درآمد که گویی مبارزه با اسرائیل سرانجامی ندارد و کلا همه چیز با شکست روبهرو میشود. در فیلم نه گروگانی گرفته شد، نه آن شخصیت اصلی آزاد گردید و نه عملیات موفقی طراحی شد، بلکه قهرمانان قصه هم در پایان از دست رفتند!
و فراتر از همه اینها نه توانستند جذابیتی بهوجود آورند و نه حادثه و درامی شکل دهند. افراد حتی در سطح تیپهای نخنماشده هم شکل نگرفتند، چنانچه با بازیها باسمهای و دیالوگهای آبکی سعی میکردند با دگنک هم که شده حرفشان را به تماشاگر القا کنند.ایکاش سازندگان فیلم «۱۹۶۸»، همین فیلم ۵سپتامبر را میدیدند،ایکاش لااقل چند اثر از فیلمهای واقعگرای تاریخی را تماشا میکردند تا ببینند چگونه درام پرتعلیق و پرکشش در یک استودیوی تلویزیونی و با گروهی خبرنگار و تکنیسین و مجری و سردبیر و… خلق میشود.
منبع: روزنامه جامجم