اخبار فرهنگی

نجوم در ادب پارسی؛ چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش؟

خبرگزاری مهر

‌خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: «چیست این سقف بلند ساده ی بسیار نقش؟ / هیچ دانا زین معما در جهان آگاه نیست» خیلی از علاقه‌مندان ادب فارسی این بیت حافظ شیرازی را شنیده‌اند. برای مخاطبان متون ادبی فارسی، حتی ‏مخاطبان خاص، همیشه مرموزبودن آسمان شب و درک اشارات و اصطلاحات نجومی مندرج در این متون معضل‌آفرین بوده و این مسئله به‌ویژه ‏در مورد شعر علمی که در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم متداول شد، ضرورت تدوین کتاب‌هایی را در این زمینه ‏آشکار کرده است.

لابلای صفحات دیوان‌های شاعران به ویژه از سده‌ی پنجم هجری به بعد، از اصطلاحات علمی گوناگون و از ‏جمله اصطلاحات نجومی و احکام نجومی انباشته است، رنگ نیلگون آسمان و ستارگان نورانی آن و بلندای ‏غیرقابل دسترس اجرام آسمانی در خیال‌انگیزی شعر شاعران و شرکت در ساختار تصویر سهمی شایسته توجه ‏دارد.

«این قُبّه هزار چشم یکی از ابزار کار شاعران برای ابداع تصویر و سرودن مضامین است، فرمانروایان پهنه سخنوری برای ساختن تصاویر متنوع از کواکب ثابت و سیار به گونه‌های مختلف بهره جسته‌اند و با تبعیت از اخترشماران از اوج و حضیض اختران و شرف و هبوط آنها به سعد یا نحس بودن گوی‌های آتشین حکم کرده‌اند. حکیمان رصدبین برای کواکب طبیعت‌هایی قائل شده‌اند و بر اساس این طبایع از میان سیارات سعد اکبر و نحس اکبر و سعد اصغر و نحس اصغر را تعیین کرده‌اند. منجمان احکامی همه چیز را به ستارگان و برج‌ها نسبت داده‌اند و امیران سخن از باورداشت‌های آنان در ابتکار تصاویر بهره برده‌اند. همچنین برای سیارات جایگاه‌های قوت و ضعف تصور کرده‌اند. مثلاً جایگاه وبال سیاره‌ی مشتری را در دو برج جوزا و سنبله و شرف آن را در برج سرطان پنداشته‌اند (وبال و شرف ستارگان) و شاعر خود را به سبب عدم مساعدت بخت مانند مشتری گرفتار وبال دانسته است که اجازه‌ی رفتن به سوی خراسان را نمی‌یابد تا تکیه‌گاهی قوی از بخت و اقبال پیدا کند و می‌گوید:

مشتری‌وار به جوزای دو رویم به وبال

چه کنم چون سوی سرطان شدنم نگذارند؟

و چون اوج کوکب در نظر ستاره‌شناسان محل قدرت و شوکت است، فردوسی سهراب را به خورشید تابان در برج دو پیکر (خرداد) مانند کرده است:

به بالا ز سرو سهی سرتر است چو خورشید تابان به دو پیکر است»

***

آنچه در ابتدا خواندیم مقدمه‌ای بود از کتاب «نجوم قدیم و بازتاب آن در ادب پارسی»، که ما را به اصل مطلب می‌رساند. بهانه این نگاه کوتاه، بیتی است از نظامی درباره طالع قیس بن عامر یا مجنون.

نظامی گنجوی در منظومه لیلی و مجنون، بخشی که پدر مجنون او را به خانه کعبه می‌برد این‌طور می‌سراید:

… چون طالع خویشتن کمانگیر

در سجده کمان و در وفا تیر

یعنی که وبالش آن نشان داشت

کامیزش تیر در کمان داشت…

چنانچه می‌بینیم درک منظور شاعر و اشارات او به طالع مجنون نیاز به کمی توضیح دارد:

هر برج فلکی به طور متوسط نماینده ۳۰ درجه حرکت خورشید بر صفحه دایره شکل دایرةالبروج است که به طور متوسط با یک ماه خورشیدی (گاه‌شمار هجری خورشیدی) هماهنگ است. از این رو برج به معنی ماه (به عنوان یک دوازدهم سال) نیز در نظر گرفته می‌شود. در واقع هر برج یک دوازدهم مسیر فرضی حرکت خورشید در آسمان است که یک ماه به طول می‌انجامد؛ اما صورت فلکی آرایشی از ستاره هاست که شکل خاصی را در ذهن بیننده القا می‌کند.

هر برج یک صورت فلکی دارد و یک ماه از دوازده ماه گاه شمار شمسی به آن اختصاص دارد، هر برج با یکی از عناصر اربعه مرتبط است و به باور پیشینیان نقشی را در فلک داراست. صورت فلکی کمان (Sagittarius) – معادل ماه آذر- از برج‌های آتشین و عنصر مرتبط با آن آتش است. چنانچه از نام آن پیداست نقش پیکره‌ای نیمی انسان و نیمی اسب دارد که کمانی به دست گرفته است و وبال آن در عطارد (تیر) است.

نجوم در ادب پارسی؛ چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش؟

شکل کمانگیر از کتاب «ستاره‌های ثابت»، نوشته عبدالرحمان صوفی به سال ۹۶۴ میلادی

مطابق هیئت بطلمیوسی زمین را ثابت و هفت سیاره و ستاره را دور زمین در حرکت می‌دانستند، و برای هر کدام از این هفت ستاره و سیاره نقشی در نظر می‌گرفتند و ماهی به آن اختصاص می‌دادند. به این صورت که:

۱. فروردین / صورت فلکی حمل (بره / گوسفند) / سیاره مریخ (بهرام) Mars

۲. اردیبهشت / صورت فلکی ثور (گاو) / سیاره زهره (ناهید) Venus

۳. خرداد / صورت فلکی جوزا (دوپیکر) / سیاره عطارد (تیر) Mercury

۴. تیر / سرطان / کشف (خرچنگ / لاکپشت) / قمر (ماه) moon

۵. مرداد / اسد (شیر) / شمس (خورشید) sun

۶. شهریور / سنبله / باکره (خوشه گندم / دوشیزه) / سیاره عطارد (تیر) Mercury

۷. مهر / میزان (ترازو) / سیاره زهره (ناهید) Venus

۸. آبان / عقرب (کژدم) / سیاره مریخ (بهرام) Mars

۹. آذر / قوس (کمانگیر) / سیاره مشتری (هرمز / برجیس) Jupiter

۱۰. دی / جدی (بزغاله / ماهی) / سیاره زحل (کیوان) Saturn

۱۱. بهمن / دلو (آبریز) / سیاره زحل (کیوان) Saturn

۱۲. اسفند / حوت (ماهی) / سیاره مشتری (هرمز / برجیس) Jupiter

هر کدام این صورت‌های فلکی هم خانه‌ای دارند که در آن در اوج شرف هستند و خانه‌ای که در آن دچار وبال می‌شوند:

۱. خانه آفتاب: اسد / وبال: دلو

۲. خانه ماه: سرطان / و بال: جدی

۳. خانه کیوان: جدی و دلو / و بال: اسد و سرطان

۴. خانه مشتری: قوس و حوت / وبال: جوزا و سنبله

۵. خانه زهره: ثور و میزان / وبال: عقرب و حمل

۶. خانه عطارد: جوزا و سنبله / وبال: قوس و حوت

۷. خانه مریخ: حمل و عقرب / وبال: میزان و ثور

چنان‌چه می‌بینیم به جز ماه و خورشید که در میانه سال و دو ماه تابستان قرار دارند، بقیه ماه‌ها دوتا دوتا یک سیاره از سیارات پنجگانه را به خود اختصاص داده‌اند. در عین حال باور به سعد و نحس بودن هرکدام از این سیارات و نقش ویژه آن در فرهنگ و به تبع آن ادبیات فارسی جالب توجه است، به این صورت که عطارد دبیر فلک، زهره یا ناهید خنیاگر فلک، بهرام یا مریخ جنگاور و نشانه ستیزه و خونریزی و جلاد فلک، زحل خزینه دار فلک، مشتری قاضی فلک و… نهایتاً زحل (کیوان) نحس اکبر و مشتری (هرمز / برجیس) سعد اکبر، مریخ نحس اصغر و زهره سعد اصغر قلمداد میشده اند. در عین حال مقارنه هر کدام از این بروج و سیارات در آسمان به چشم منجمین و ستاره شناسان نشانه سعد یا نحس بودن ایام و روزگار شمرده می‌شده‌اند. مثال آن قمر در عقرب بودن است که امروز مَثَل و نماد آشفتگی و درهم ریختگی نامطلوب است، یا قران مشتری و ماه که به ندرت رخ می‌دهد و نشانه شگفتی ست.

عطارد دبیر فلک، زهره یا ناهید خنیاگر فلک، بهرام یا مریخ جنگاور و نشانه ستیزه و خونریزی و جلاد فلک، زحل خزینه دار فلک، مشتری قاضی فلک و… نهایتاً زحل (کیوان) نحس اکبر و مشتری (هرمز / برجیس) سعد اکبر، مریخ نحس اصغر و زهره سعد اصغر قلمداد می‌شده‌اند در آثار نظامی، به جهت احاطه او به علم نجوم، اسامی صور فلکی و نقش‌هایشان بسیار پرکاربرد است. به جز اینها تعداد زیادی از صورت‌های فلکی و ستاره‌های دیگر نظیر: ثریا (کنیزان و غلامان گرد خرگاه / ثریاوار گرد خرمن ماه… خسرو و شیرین) به نشانه عقد ثریا که صورتی است گردنبند مانند بنات النعش (بفرمود آن صنم تا آن بتی چند / بنات‌النعش وار از هم پراکند… خسرو و شیرین) به نشانه پراکندگی مانند این صورت فلکی، عیوق (ز موج خون که بر می‌شد به عیوق / پر از خون گشته طاسک‌های منجوق… خسرو و شیرین) به نشانه بلندی در آسمان، نَسرَین، دو ستاره نسر طایر و نسر واقع (به زیرش نسر طایر پر فشانده / وز او چون نسر واقع باز مانده… خسرو و شیرین)، فرقدین و…

استعاره‌ها و صوَر خیالی که نظامی می‌آفریند، آنقدر مبتنی و متکی بر دانش نجوم و هیئت کهن است که جدای از شناخت آنها و دانستن نامشان، گاهی باید به افسانه‌هایی که درباره آنها در فرهنگ‌های مختلف نیز وجود دارد مراجعه کرد؛ که البته این نشان‌دهنده دانش و احاطه شاعر است بر هر دو ساحت. بخشی از مناجات مجنون به درگاه پروردگار از منظومه لیلی و مجنون که در ادامه می‌خوانیم، نمونه زیبایی است از اشارات نظامی به نام سیارات و ستارگان و منازل ماه و صورت‌های فلکی و… کلماتی که در متن درشت نمایی شده‌اند اصطلاحات نجومی است:

… از شکل بروج و از منازل افتاده سپهر در زلازل

عکس حمل از هلال خنده بر جیب فلک زهی فکنده

گاو فلکی چو گاو دریا گوهر به گلو در از ثریا

جوزا کمر درویه بسته بر تخت دو پیکری نشسته

هقعه چو کواعب قصب پوش با هنعه نشسته گوش در گوش

خرچنگ به چنگل ذراعی انداخته ناخن سباعی

نثره به نثار گوهر افشان طرفه طرفی دگر زرافشان

جبهه ز فروع جبهت خویش افروخته صد چراغ در پیش

قلب‌الاسد از اسد فروزان چون آتش عود عود سوزان

عذرا رخ سنبله در آن طرف بی صرفه نکرد دانه صرف

انگیخته غفر چون کریمان سه قرصه به کاسه یتیمان

میزان چو زبان مرد دانا بگشاده زبانه با زباناً

عوا ز سماک هیچ شمشیر تازی سگ خویش رانده بر شیر

اکلیل به قلب تاج داده عقرب به کمان خراج داده

با صادر و وارد نعایم بلده دو سه دست کرده قائم

جدی سر خود چو بز بریده کافسانه سربزی شنیده

ذابح ز خطر دهان گرفته سعد اخبیه را عنان گرفته

بلع ارنه دعای بلعمی بود در صبح چرا دو دست بنمود

دلو از کله‌های آفتابی خاموش لب از دهن پر آبی

بنوشته دو بیت زیرش از زر کاین هست مقدم آن مؤخر

خاتون رشا ز ناقه‌داری با بطن‌الحوت در عماری

بر شه ره منزل کواکب اجرام بروج گشته راکب

بسته به سه پایه هوایی بطن‌الحمل از چهار پائی

عیوق به دست زورمندی برده زهم افسران بلندی

وان کوکب دیگپایه کردار در دیگ فلک فشانده افزار

نسرین پرنده پر گشاده طایر شده واقع ایستاده

شعری به سیاقت یمانی بی شعر به آستین فشانی

مبسوطه به یک چراغ زنده مقبوضه دو چشم زاغ کنده

سیاف مجره رنگ شمشیر انداخته بر قلاده شیر

چون فرد روان ستاره فرد بر فرق جنوب جلوه می‌کرد

بنشسته سریر بر توابع ثالث چه عجب به زیر رابع

توقیع سماکها مسلسل گه رامح بوده گاه اعزل

می‌کرد سها زهم نشینان نقادی چشم تیز بینان

تابان دم گرگ در سحرگاه چون یوسف چاهی از بن چاه

پیرامن آن فلک نوردان پرگار بنات نعش گردان

قاری بر نعش در سواری کی دور بود ز نعش قاری

مجنون ز سر نظاره سازی می‌کرد به چرخ حقه‌بازی…

سخن گفتن درباره سیارات و ستارگان و صورت‌های فلکی و خیال‌انگیزی آنها در ادبیات کهن ما پایان ناپذیر است و در این نوشتار نمی‌گنجد، اما برای علاقمندان دو کتاب فرهنگ اصطلاحات نجومی (به همراه واژه‌های کیهانی در شعر فارسی) نوشته ابوالفضل مصفا و کتاب نجوم قدیم و بازتاب آن در ادب پارسی نوشته عباس ماهیار مفید خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا