اخبار فرهنگی

وقتی موضع سفیر آلمان غربی با حرف دلش یکی نبود

خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کتاب «انقلاب و دیپلماسی در خاطرات سید محمد صدر» نوشته محمد قبادی یکی از آثار تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی است که دهه‌های پیش از انقلاب و یک‌دهه پس از انقلاب را پوشش می‌دهد. بازه زمانی خاطرات صدر در این کتاب از تولد در ۱۲ مرداد ۱۳۳۰ در قم شروع شده و تا ۱۳۶۴ و خروج وی از وزارت امور خارجه را پوشش می‌دهد.

کتاب پیش‌رو توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در دو قسمتی که تا به حال در مرور و معرفی آن منتشر کردیم، خاطرات صدر از کودکی و نوجوانی تا پیروزی انقلاب و همکاری با شهید رجایی در نخست‌وزیری و سپس حضور در وزارت امور خارجه مرور شدند.

مطالب منتشرشده در دو قسمت پیشین بررسی خاطرات محمد صدر در پیوندهای زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند؛

* «چادر؛ سمبل انقلاب و روشنفکری در دانشگاه عصر پهلوی / وقتی نه داروسازی که کل ایران دست صهیونیست‌ها بود»

* «وقتی گل‌آقا به بنی‌صدر تذکر داد؛ انقلابی‌هایی که حقوق نمی‌گرفتند!»

در ادامه مشروح قسمت سوم و آخر این مرور و معرفی را می‌خوانیم؛

* چرا غربی‌ها دروغ نمی‌گویند؟

محمد صدر در کتاب خاطراتش و فرازهای مربوط به خدمت در وزارت خارجه به نکته‌ای اشاره کرده که درباره دروغ‌نگفتن دیپلمات‌های غربی است. او می‌گوید این دیپلمات‌ها دروغ نمی‌گویند. علتش نیز در متن کتاب «انقلاب و دیپلماسی» از این قرار است: «سیاستمداران غربی نه از سر تدین و اخلاق‌مداری بلکه چون دروغ منافع‌شان را تامین نمی‌کند و چه‌بسا منافع و حیثیت سیاسی‌شان را به خطر بیندازد، دروغ نمی‌گویند یا حداقل به صراحت و وقاحت دروغ نمی‌گویند.» (صفحه ۴۶۶)

آقای سفیر من معتقدم که این حقوق بشری که شما و دولت شما مطرح می‌کند حقیقتاً دفاع از حقوق بشر نیست بلکه وسیله‌ای است برای تحت فشار قرار دادن دولت‌هایی که دولت شما یا نظراتش را قبول ندارد و یا به گمانش نظریات مناسبی نیست والا اگر واقعاً حقوق بشر، آزادی و دموکراسی، وجود زندان و اعدام مطرح است پس چرا این اعتراض‌ها به بسیاری از کشورهای دیگر صورت نمی‌گیرد؟ در همین‌زمینه بد نیست به یکی دیگر از فرازهای خاطرات صدر اشاره کنیم که درس دیگری از فعالیت در عرصه روابط دیپلماتیک را در بر دارد. او می‌گوید در ملاقات‌های دیپلماتیک، انسان مجبور نیست دروغی واضح و آشکار بگوید و در چنین ملاقاتی با سوال یا خواسته‌ای مواجه شود که نخواهد پاسخ مثبت بدهد، با این عبارات که «بررسی می‌کنیم» یا «بعدا پاسخ آن را می‌دهیم» می‌تواند از پاسخگویی سرباز زند.

* برخورد جدی با شوخی دیپلمات کمونیست

یکی از دیپلمات‌های خارجی که صدر با آن‌ها گفتگو داشته، مردی به نام دینوگرادف از اتحاد جماهیر شوروی است که تلاش کرده در گفتگو با راوی «انقلاب و دیپلماسی» از شوخی و طنز برای کنایه‌زدن به شعار «نه شرقی نه غربی» جمهوری اسلامی ایران بهره ببرد. صدر درباره این دیپلمات روایت می‌کند:

«او روحیه‌ای ابرقدرتی داشت و یک روز با همان روحیه به ملاقاتم آمد و در میانه صحبت گفت: ما خیلی از شعار نه شرقی نه غربی که شما سر می‌دهید خوشحالیم. چون وقتی شما می‌گویید نه شرقی نه غربی طبیعتاً معنای این شعار می‌شود فقط شمالی (کشور شمالی) و شمال هم یعنی شوروی. او می‌خواست این منظور را به من القا کند که نه شرقی نه غربی یعنی نه شرق ایران و نه غرب ایران و مثلاً فقط شمال ایران. چهره‌اش از این استدلالی که کرده بود راضی نشان می‌داد و لبخندی هم چاشنی سخنانش کرده بود. سخنش که تمام شد، نگاه معناداری به او کردم و کوتاه گفت: حرفی که زدی، اصلاً بامزه نبود! با این حرف، خودش را جمع و جور کرد و دیگر هیچ نگفت.» (صفحه ۴۰۵)

* وقتی موضع سفیر آلمان غربی با حرف دلش یکی نبود

یکی از خاطرات صدر درباره دیدارش با سفیر آلمان غربی است. در این خاطره، در شروع دیدار، سفیر مورد اشاره به‌تعبیر صدر، نوار اعتراضش را روشن کرد و پیام دولتش را درباره رعایت‌نشدن حقوق بشر در ایران منتقل کرد. این موضع‌گیری به‌خاطر مساله‌ای است که در رسانه‌های معاند با عنوان «اعدام‌های سال ۶۷» مطرح می‌شود. اما خاطره واکنش صدر به رجزخوانی‌های سفیر آلمان غربی نیز جالب است. او چنین‌واکنشی به سفیر مدعی داشته است:

«آقای سفیر من معتقدم که این حقوق بشری که شما و دولت شما مطرح می‌کند حقیقتاً دفاع از حقوق بشر نیست بلکه وسیله‌ای است برای تحت فشار قرار دادن دولت‌هایی که دولت شما یا نظراتش را قبول ندارد و یا به گمانش نظریات مناسبی نیست والا اگر واقعاً حقوق بشر، آزادی و دموکراسی، وجود زندان و اعدام مطرح است پس چرا این اعتراض‌ها به بسیاری از کشورهای دیگر صورت نمی‌گیرد؟ به نظر من علتش این است که آن دولت‌ها در چارچوب منافع شما حرکت می‌کنند. در راس این دولت‌ها اسرائیل قرار دارد و شما می‌دانید که اسرائیل چقدر جنایت می‌کند. جنایت‌های اسرائیل در طول تاریخ حکومت‌ها بی‌سابقه بوده ولی شما هیچ حساسیتی نسبت به رفتارهای آن دولت ندارد. چرا؟ چون اسراییل را در چارچوب منافع خودتان می‌دانید. خود اروپایی‌ها آن زمان‌که نیاز داشتند جنگ کردند و آدم کشتند تا این‌که حالا تا حدی، وضعیت‌شان تغییر کرده اما این بدان معنا نیست که انسان‌دوستی جزئی از وجود شما باشد.» (صفحه ۴۵۲)

جالب است که سفیر آلمان غربی پس از شنیدن این سخنان به صدر گفت حرف دل و قلب او دقیقاً همین‌مطالبی است که او مطرح کرده است!

وقتی موضع سفیر آلمان غربی با حرف دلش یکی نبود

سید محمد صدر در مراسم رونمایی از «انقلاب و دیپلماسی»

* چرا انگلیسی‌ها سفارتشان را در تهران بستند؟

با پیروزی انقلاب، سفارتخانه انگلیس همچون دیگر سفارتخانه‌ها در ایران فعال بود اما ناگهان حدود دو ماه پیش از آغاز جنگ تحمیلی، انگلستان سفارتش را در تهران بست و کارمندانش نیز به بریتانیا بازگشتند. چنین‌حرکتی در آن مقطع شک‌برانگیز و عجیب بود. این اتفاق هم در خاطرات سیدمحمد صدر روایت شده که حدود ۲ هفته پس از ورودش به وزارت خارجه، سفارت انگلستان در تهران بازگشایی شد. اما وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به این کشور اجازه نداد سفارتش را به‌صورت رسمی بازگشایی کند. در نتیجه بریتانیا کارهای سفارت خود را در قالب دفتر حفاظت منافع در تهران از سر گرفتند. جالب است که در همان‌حال سفارت ایران در لندن فعال بود و کاردار ایران در آن فعالیت می‌کرد.

در نهایت دولت انگلستان و سفیر این کشور پذیرفتند قدم نخست را برای ترمیم روابط سیاسی بردارند و سال ۱۳۶۶ بود که این کشور موفق شد سفارتخانه‌اش را به‌طور رسمی در تهران افتتاح و کاردار معرفی کند. صدر درباره موضع‌گیری انگلیسی‌ها در آن مقطع، جمله جالبی در خاطراتش دارد و می‌گوید: «انگلیسی‌ها می‌گفتند شما طوری با ما رفتار می‌کنید که گمان می‌برید در دوران داریوش هخامنشی قرار دارید ما فقط می‌توانیم اظهار تاسف کنیم.»

بد نیست به یک گفتگوی صدر با محققی انگلیسی هم اشاره کنیم که درباره دشمنی کشورهای غربی با ایران است. این پژوهشگر انگلیسی در یک‌ملاقات به صدر گفت: «به شما آمار دقیق خواهم داد که ۳۴ کشور دنیا که تمام امکانات نظامی، سیاسی و اقتصادی دنیا در اختیارشان هست از صدام حمایت کردند تا به هر نحوی شده جمهوری اسلامی ایران را از کار بیاندازند.»

هیچ مشکلی هم وجود نداشت تا این‌که سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تسخیر شد. در همان‌زمان تعدادی از دیپلمات‌های آمریکایی توانستند به نحوی از سفارت‌شان فرار کنند و خود را به سفارت کانادا برسانند و در آن‌جا پناهنده شوند. این دیپلمات‌ها تا زمانی که سفارت کانادا برایشان پاسپورت کانادایی صادر کند در آن‌جا ماندند سپس با همان‌پاسپورت‌ها به آمریکا بازگشتند. کانادایی‌ها ظاهراً این کار را ماموریت اصلی خودشان می‌دانستند برای همین وقتی کارشان را تمام‌شده دیدند، سفارتخانه را بستند و رفتند نکته دیگری که در خاطرات صدر آمده و درباره دشمنی غربی‌ها (یهود بین‌الملل) با ایران است، از این قرار است که «کشورهای بلوک شرق به اندازه غربی‌ها نسبت به ما تبلیغات کشنده نداشتند.»

* ماموریت اصلی کانادا پیش از بستن سفارتش در تهران

سفارت کانادا هم پس از مدتی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سفارت خود را در تهران بست. اما این ماجرا در خاطرات محمد صدر، زاویه نادیده جالبی دارد. او می‌گوید: «سفارت کانادا بعد از انقلاب مدتی در تهران باز بود، فعالیت می‌کرد و کارش را انجام می‌داد، هیچ مشکلی هم وجود نداشت تا این‌که سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تسخیر شد. در همان‌زمان تعدادی از دیپلمات‌های آمریکایی توانستند به نحوی از سفارت‌شان فرار کنند و خود را به سفارت کانادا برسانند و در آن‌جا پناهنده شوند. این دیپلمات‌ها تا زمانی که سفارت کانادا برایشان پاسپورت کانادایی صادر کند در آن‌جا ماندند سپس با همان‌پاسپورت‌ها به آمریکا بازگشتند. کانادایی‌ها ظاهراً این کار را ماموریت اصلی خودشان می‌دانستند برای همین وقتی کارشان را تمام‌شده دیدند، سفارتخانه را بستند و رفتند تا یکی دو سال سفارتشان تعطیل بود.» (صفحه ۴۳۱ به ۴۳۲)

* تسخیر لانه جاسوسی کار بسیار درستی بود

حالا که به مساله تسخیر لانه جاسوسی و بسته‌شدن سفارت کانادا در تهران اشاره شد، بد نیست به موضع‌گیری صدر هم در خاطراتش درباره تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام (ره) بپردازیم. او می‌گوید چنین‌کاری در آن شرایط که انقلاب به‌تازگی پیروز شده بود و احتمال کودتا و بازگشت شاه وجود داشت، کار بسیار درستی بود و آمریکا را منفعل کرد. نتیجه‌اش هم بیمه‌شدن انقلاب اسلامی بود.

سیدمحمد صدر معتقد است تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان خط امام (ره) باعث شد انقلاب از خطر خارجی بیمه شود و آمریکا شاه را از خاک خود اخراج کند. در نتیجه خطر بازگشت او به کشور از بین رفت.

در زمینه ارتباط با آمریکا هم، ماجرای مک‌فارلین در خاطرات سیدمحمد صدر مرور می‌شود که موضع‌گیری او درباره این حادثه هم به این شکل است: «ما که از امام خمینی انقلابی‌تر و ضدآمریکایی‌تر نبودیم؛ امام خودشان در جریان این قضایا بودند. امام اصلاً از آقای هاشمی در این قضیه دفاع کرد. اگر اسرائیل وارد این قضیه نشده بود و آن را نجس نمی‌کرد، این کار به سرانجام رسیده بود.» (صفحه ۴۴۱)

* حساسیت امام (ره) برای عدم به‌کارگیری اعضای حجتیه در وزارت خارجه

نام امام خمینی (ره) در فراز دیگری از کتاب «انقلاب و دیپلماسی» هم آمده است؛ فرازی که مربوط به انجمن حجتیه است. صدر می‌گوید امام خمینی (ره) بر به‌کارگیری اعضای انجمن حجتیه نظر داشت و آنان را صاحب صلاحیت نمی‌دانست.

تلاش برای کسب‌تکلیف صریح از امام خمینی (ره) به آن‌جا انجامید که علی‌اکبر ولایتی وزیر وقت امور خارجه در دیداری خصوصی با ایشان، این مساله را مطرح و چنین‌پیامی را برای مدیرکل‌هایی چون صدر بیاورد: «من به هیچ وجه صلاح نمی‌دانم که اعضاء انجمن حجتیه در وزارت امور خارجه که جایی حساس است حضور داشته باشند مخصوصاً در سطح سفارت. من به این‌ها اعتماد ندارم و مهم‌تر این‌که در حال حاضر هم نمی‌دانم این‌ها چه می‌کنند. بنابراین شما از این افراد در وزارت امور خارجه استفاده نکنید. (صفحه ۴۷۸)

* فیدل کاسترو گفت می‌خواهم مثل امام خمینی از دنیا بروم

سیدمحمد صدر می‌گوید یکی از وزرای ایرانی پس از رحلت امام خمینی (ره) دیداری با فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا داشته و خاطره این دیدار را برای او تعریف کرده است. خاطره این وزیر که برای صدر نقل کرده، به این ترتیب است:

«پس از دیدارهای رسمی و کاری، ملاقاتی با کاسترو داشته و در آنجا او را راجع به امام خمینی از من سوال کرد و من پاسخش را دادم. کاسترو پس از این سوال و جواب به آقای وزیر گفته بود، دلم می‌خواهد همچون امام خمینی از این دنیا بروم چرا که او به دنیا وابستگی و تعلق خاطر نداشت و در نتیجه راحت از دنیا رفت؛ برای همین من نیز تصمیم گرفته‌ام اقدامی همچون او انجام دهم. از آن‌جا که خودم سرمایه‌ای ندارم اما دستور داده‌ام هدایایی که در این دو سه دهه مسپولیتم دریافت کرده‌ام قیمت‌گذاری کنند و تمام آن‌ها را در موزه ملی کوبا قرار دهند تا هیچ چیزی برایم باقی نماند که روز مرگم راحت از این دنیا بروم. دلم می‌خواهد همچون امام خمینی از دنیا بروم.» (صفحه ۴۸۹)

وقتی موضع سفیر آلمان غربی با حرف دلش یکی نبود

* دیپلماسی، صفر و صدی نیست

همان‌طور که در قسمت دوم مرور و معرفی کتاب «انقلاب و دیپلماسی» به درس‌های صدر از فعالیت در عرصه دیپلماسی و روابط خارجی اشاره کردیم، در این قسمت هم به چند درس دیگر از این دیپلمات سابق اشاره می‌کنیم. او می‌گوید نمی‌شود با نگاه امروز، مسائل دیروز را بررسی کرد.

جمهوری‌خواهان آمریکا، صهیونیست مسیحی‌اند و به‌شدت ضد ایرانی. بخشی از انتقادهای ما به محمود احمدی‌نژاد هم ناشی از همین تحلیل بود. می‌گفتیم شما که در ابتدای ریاست‌جمهوری‌ات شعارهای تند سر می‌دادی چرا حال پای سخنرانی این افراد تندرو در سازمان ملل می‌نشینی؟ درس دیگر سیدمحمد صدر این است که دیپلماسی صفر و صدی نیست که بگوییم اگر فلان کشور با ما بداخلاقی کرد پس روابط سیاسی قطع، اقتصادی قطع، فرهنگی قطع. اصلاً این‌گونه نیست. او می‌گوید باید دانست در سیاست خارجی هیچ‌گاه دوست و دشمن دائمی وجود ندارد. چون اگر غیر از این بود، ایران باید با تمام کشورهای حاشیه خلیج فارس قطع رابطه کرد. چون همه آن‌ها در سال‌های جنگ به صدام کمک می‌کردند. اگر ایران با این کشورها قطع ارتباط می‌کرد، در دام استراتژی دشمن افتاده بود؛ یعنی همان‌چیزی که صدام می‌خواست. چون تمام تلاش خود را کرد تا ایران را منزوی کند.

* انتقادهای صدر به احمدی‌نژاد و دولتش

بخشی از مطالب مندرج در کتاب خاطرات سیدمحمد صدر به انتقادات او به محمود احمدی‌نژاد و دیپلماسی دولتش اختصاص دارد. او می‌گوید بزرگ‌ترین انتقادش به احمدی‌نژاد این بود که دیپلماسی را تبلیغاتی، شعاری و عوام‌پسند نکند اما این کار توسط رئیس دولت نهم و دهم رخ داد و صدر می‌گوید چنین‌اتفاقی اصلاً به نفع کشور نبود و منافع ملی را تامین نکرد.

انتقاد دیگر صدر به اصالت‌دادن دیپلماسی دولت احمدی‌نژاد به داشتن رابطه با کشورهای کوچک است. او می‌گوید «داشتن رابطه با کشورهای کوچک اشکالی ندارد و بسیار هم مناسب است؛ اما نباید فراموش کنیم که جایگاه آن‌ها با جایگاه کشورهای تاثیرگذار قابل مقایسه نیست و این اشتباهی بود که احمدی‌نژاد در سیاست خارجی‌اش مرتکب شد.» (صفحه ۴۸۳) توضیح تکمیلی‌اش هم در این بحث از این قرار است که یارگیری باید مبتنی بر واقعیات باشد والا اشکالی در داشتن رابطه با کشورهای کوچک نیست.

بحث دیگر صدر درباره ماجرا و جنجال‌های رسانه‌ای است که در زمان دولت احمدی‌نژاد علیه رئیس دولت پیش از او به راه افتاد. صدر در توضیح این مساله می‌گوید «حرف‌هایی که در اعتراض به سفر (سال ۱۳۸۴) آقای خاتمی (به پاریس) مطرح شد یکی از همان‌دروغ‌هایی بود که برخی از دولتمردان بعد از آقای خاتمی مطرح کردند. اصلاً تشریفات کاخ الیزه بر این شیوه است که رییس جمهور فرانسه برای استقبال از همتای خود بالای پله‌های کاخ می‌ایستد.» صدر می‌گوید اتفاقاً نکته آن دیدار و استقبال از رئیس‌جمهور ایران این بود که ژاک شیراک رئیس‌جمهور وقت فرانسه پروتکل خود را رعایت نکرد و به‌احترام رئیس‌جمهور ایران از پله‌ها پایین آمد. سیدمحمد صدر می‌گوید مطلب غیرواقع دیگری که دولت احمدی‌نژاد در رسانه‌ها پخش کرد، درباره دیدار بیل کلینتون و سیدمحمد خاتمی در آمریکا بود. راوی «انقلاب و دیپلماسی» می‌گوید «کلینتون هم چند دقیقه تلاش کرد با آقای خاتمی دیدار کند اما آقای خاتمی از این دیدار شانه خالی کرد تا با او ملاقات نکند و این درست عکس تلاش آقای احمدی‌نژاد برای دیدار با جرج بوش پسر بود.»

دیگر انتقادی که راوی کتاب «انقلاب و دیپلماسی» به سیاست‌های دوگانه محمود احمدی‌نژاد دارد، درباره رفتار با سیاستمداران آمریکایی است. او می‌گوید «جمهوری‌خواهان آمریکا، صهیونیست مسیحی‌اند و به‌شدت ضد ایرانی. بخشی از انتقادهای ما به محمود احمدی‌نژاد هم ناشی از همین تحلیل بود. می‌گفتیم شما که در ابتدای ریاست‌جمهوری‌ات شعارهای تند سر می‌دادی چرا حال پای سخنرانی این افراد تندرو در سازمان ملل می‌نشینی؟ معتقدم در دوره ریاست‌جمهوری آقای خاتمی بهترین زمان برای برقراری ارتباط با آمریکا بود. تنها در آن مقطع بود که وزیر امور خارجه آمریکا بابت عملکرد بد دولت آمریکا در ایران که منجر به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شده بود عذرخواهی کرد.» (صفحه ۴۳۷) صدر معتقد است از این فرصت استفاده نشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا